براي آ نها كه جان و جهانشان را صدام به آتش كشيد
نخست آنكه نوروز تان مبارك . وبعد...
لحظات غريبي است .بتصويرهاي تلويزيوني مي نگرم و دلم پيش شيميائي هاي ۷۰ درصدي است
دزفول پيش چشم من است روزي كه خالدبن وليد بعثي دستور داده بود به سربازانش ؛
تا دختران شهر مقاوم را
با مردي نداشته شان ؛ امتحان كنند.
با ياد كودكاني هستم
كز بام شب ؛
بر شانه هاي كوچكشان
آتش ريخت.
در دشتهاي ميهن من
زخم عميق سال سياه مرگ ؛
تا سر زند سپيده آزادي
تكرار ميشود.
ايران سر بلند ؛
در بامداد نوروزي
ويراني تصور دشمن را
- در فتح خاك پاكش -
مي بيند.
و در گذار از شب استبداد
تا بامداد آزادي ؛
آواز عشق ميخواند.
صدام ميرود...
صدامهاي همنفسش؛ نيز .
لندن ۲۱ مارس ۲۰۰۳ اول فروردين ۱۳۸۲
March 21, 2003 04:41 AM