August 15, 2003

سرزنشها گر كند خار مغيلان غم مخور!

سه شنبه 5 تا جمعه 8 اوت

پيشدرآمد: از پشت شيشه هاي جدائي، روياي ديدن وطني كه حالا، آوازهاي نسل جوانش را در بند بند جانت ميشنوي، با پركشيدن جواني، هر روز پررنگتر از روز پيش، جان ميگيرد.
وقتي به لحظه لحظه عمرم ميانديشم، با آنكه بيشترين سالها را، دور از هواي خانة پدري، سر كرده ام اما، هر بامداد بيدار ميشوم با اين اميد كه امروز، پايان غربتم باشد. در كوچه هاي كودكيم انگار، جادوي پرشكوهي است كه بعد از هر سال قصة غربت، اميد ديدنش، معناي زنده بودن و بيداري است. در هيچ سوي تاريخ، در سرزمين من، حكام چند روزه نتوانسته اند، معناي خانة پدري را در انحصار خود گيرند. اين واليان جور و جهالت نيز هر چند چند روزي بر فرش و عرش قدرت ميچرخند امّا، پايانشان دور نيست، حتي نوادة مردي كه با «هيچي» بزرگش بر گونه هاي منتظرانش، سيلي زد، امروز در سراسر دنيا، آواز پرطنينش پيچيده است كه ميگويد، اين حكومت جائرانة ملايان، غصبي است و هيچ ارتباطي با دين ما ندارد. در روز 17 مرداد، صدها قلم بر صفحه هاي كاغذ ميگريد. در پشت ميله هاي اوين، آزادگان آل قلم، با دردهاي خود، فرياد ميزنند. و موجهاي نسل جوان، ميغرّد. ايران در آستانة ديدار با رهائي است....

1 ــ با حسين خميني باز هم گفتگو كردم. با آنكه ستاد مرگ در دفتر علي لاريجاني، تكذيبنامه هاي متعدد به امضاي خانواده امام و حاج آقا زنجاني و حسن آقا وارث روح خدا!! صادر ميكند و محسن سبزوار ملقب به رضائي، سردار مربوطة شكست و خفت پايان جنگ در سايت خود «بازتاب» شرحي دربارة اعتياد حسين خميني و كينه او از جدش انتشار ميدهد، اما همة اين دسيسه ها، با دو سه جمله حسين خميني كه از راديو ياران پخش ميشود و بر صفحات كيهان و الشرق الاوسط نقش ميبندد باطل ميشود.
پيش از پرداختن به سخنان تازة نوادة بنيانگذار حكومت جاهلان و جابران دين فروش، اجازه بدهيد در باب اظهار لحيه هاي محسن سبزاور ملقب به رضائي مطالبي را يادآور شوم و در عين حال چند موضوع بسيار مهم در رابطه با خود ايشان، عنوان كنم. محسن رضائي از اعتياد حسين گفته است اما موضوع اعتياد ريشه دار و غيرقابل علاج آقا را به تجاهل ا لعارفين برگذار كرده است. كمتر كسي است كه از دلبستگي رهبر به گل كوكنار بيخبر باشد. اگر در اين باب كسي سخن نميگويد به اين علت است كه مخالفان و منتقدان رژيم برخلاف اهل ولايت فقيه به مسائل شخصي افراد حتي اگر نامشان سيدعلي رهبر باشد كاري ندارند و تنها در رابطه باعملكرد مسئولان با آنها برخورد ميكنند.
در جمهوري ولايت فقيه تعداد مسئولان بلندپايه اي كه راحت از عصارة افيون ميگيرند و جان و جسم آنها در اسارت دود خاكستري است، آنقدر زياد است كه امروز در كمتر مجلسي از مجالس ظهرانه و شبانة بزرگان اهل ولايت فقيه، آتش و بساط يا مجير وجود ندارد. آقاي سبزوار رضائي و اخويشان جناب دكتر اميدوار خوب ميدانند جلسة گعدة ظهرهاي آقاي سيدمحمد اخوي رهبر در كجا برگذار ميشود و لوله هاي ناب زعفراني ماهان توسط كداميك از برادران غيور سپاه در منزل تحويلشان ميشود. حسين نوجواني بيست ساله بود كه با شور جواني و دلي پاك و صاف در برابر جناياتي كه به نام اسلام و انقلاب رخ ميداد به اعتراض برخاست و وقتي مربع مرگ بني صدر را كنار زدند، عليه آنها واكنشي تند نشان داد. اگر به قول سردار سبزوار رضائي، اين جوان صادق گرفتاري پيدا كرد همگان ميدانند كه اين گرفتاري نتيجه يك برنامه ريزي حساب شده بود. اما حسين با جسارت و ذكاوت خود نه تنها اين گرفتاري را از سر گذراند بلكه امروز با موضعگيري صحيح و سخناني كه ديرگاهي است از زبانهاي ما مخالفان رژيم ديني عنوان شده، به صحنه آمده است. در رابطه با ژنرال سبزوار رضائي همانطور كه در سايت «پشت پرده» نيز عنوان شده ــ و من خوانندگانم را به ديدن اين سايت كه لينك آن را در سايت خود نيز گذاشته ام دعوت ميكنم ــ، حضرتش به اميد اينكه آمريكائيها پس از نوميدي از به راه آمدن دو جناح هيأت حاكمه، در جستجوي جناح سومي در درون نظام هستند، با كمك جناب استادي كه هم از صداقت بسيار بهره برده است و هم از كلام زيبا، يكبار كوشيدند با دلبري به چپ و راست زدن در عراق و اطلاعات سوخته در باب القاعده دادن رشته اي را كه بنده زاده احمدآقا چند سال پيش در دبي به كنسولگري آمريكا بسته بود و بعد در لس آنجلس و سپس كاستاريكا گره هايش را محكمتر كرده بود به تكان آورند تا شايد شيطان بزرگ نظر لطفي به حضرتش بيندازد. گرفتاري سردار سبزوار در اين است كه تا صدائي را ميشنود كه مورد توجه محافل رسانه اي و سياسي غرب قرار ميگيرد به اين گمان كه اين صدا ميتواند بانگ ايشان را بي اعتبار كند و پرچم خط سوم را از دستشان بربايد، به سرعت دست به كار ميشوند تا با پخش مطالب سست و جعلي به صاحب صدا ضربه وارد كنند. يكروز طبرزدي هدف ميشود و روز ديگر حسين خميني. و كسي نيست به اين آقا بگويد آن روز كه به عنوان خط سوم جمعي از جوانان پاكدل را جمع كردي كه بله، نه خاتمي و نه خامنه اي، بلكه مردي مردستان كه مورد حمايت مردم باشد و زير لبي گفتي كه آن مرد مردستان من هستم، كساني باورشان شد كه چون ژنرال سبزوار لر است و صاف دل و پاك ضمير، بنابراين بايد به او فرصت داد تا برگهايش را رو كند. اما زماني كه با اولين يورش مافيا جناب دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، اين جوانان پاكدل را رها كرد و خود به زير عباي رفسنجاني خزيد تا از گزند مصون ماند، همگان دريافتند كه برخلاف بچه هاي وفادار و سربلند مسجدسليمان، اين آقا مرد ميدان وفاداري و پايداري نيست بلكه پايش بيفتد (كه افتاد) فرزند نزديكترين دوست شهيدش را كه هنوز هم سپاه پاسداران از نام و ياد او باد به غبغب مياندازد، به كام اژدهاي اطلاعات ميدهد.
باري از سردار سبزوار به اندازه كافي گفتم، بازگرديم به حسين خميني، كه دو نكته در ميان سخنانش بسيار تأمل برانگيز است. نواده آيت الله خميني در گفتگو با من تاكيد كرد، ديرسالي است كه فرد در جامعه ما و جوامعي كه با حكومتهاي سركوبگر و توتاليتر اداره ميشود، معنا و اعتباري ندارد. يك روز فداي امت ميشود و روز ديگر فداي رهبر، كودكان در بامدادان در صف مدرسه دعا ميكنند كه خدا از عمر آنها بكاهد و به عمر رهبر بيفزايد. راستي چرا نبايد حقوق فرد در جامعه به همان اندازه اهميت داشته باشد كه حقوق جمع. در گرماي وحشتناك در ايران و بعضي از كشورهاي اسلامي زنان را مجبور ميكنند چادر و برقع و عبا بر سر اندازند چون به گفتة آقايان چند تار موي زن ميتواند باعث ناراحتي امت رجال شود. زن بيچاره بايد در گرما تاول بزند، بو بگيرد، خفه شود چون امت ذكور بايد از وسوسه هاي تار مويش در امان بماند. گور پدر اين امت ذكور! اين چه دين و قانوني است كه فرد را فدا ميكند، به زندان ميبرد، شكنجه ميدهد، اعدام ميكند و مدعي ميشود براي حفظ جامعه و حقوق امت لازم بود اين فرد فدا شود. بنده اعتقاد دارم اسلام فراتر از هر آئيني حافظ حقوق فرد است. و حاكم درجامعه ما بيش از هر چيز بايد مراقب باشد به حقوق افراد لطمه اي وارد نيايد. به حكومت چه ربطي دارد فرد در خانه اش چه ميكند و يا ميزان تبعيت او از احكام ديني تا چه حد است. انسان با فطرتي آزادزاده ميشود، و هيچ نوع توجيهي براي حصر اين آزادي قابل قبول نيست....
نكته اي كه حسين خميني روي آن انگشت ميگذارد مسأله تكوين حكومت اسلامي و امكانات برپائي آن است. او گفت در آغاز انقلاب اعتراض من به مصادره ها و كشتارها و احكام جائرانه اي بود كه عليه مردم صادر ميشد، امّا تصور ميكردم عيب از حكومت اسلامي نيست بلكه افرادي كه مسئول و مأمورند خطا كرده اند و با عوض كردن آنها روزگار مردم بهتر خواهد شد. در سالهاي بعد فرصت و امكان يافتم با تحقيق و تأمل در قرآن و متون ديني و احاديث و روايات واقعيتي را كه امروز بيان ميكنم دريابم. به اين معنا كه امروز ميدانم قيام حكومت اسلامي امري است كه فقط بنا به نص قرآن و احاديث و روايات دقيق، به دست معصوم برپا ميشود. و چون امام دوازدهم يگانه معصوم موجود است بنابراين حكومت او فقط ميتواند عنوان اسلامي داشته باشد. آنچه امروز در وطن ما به عنوان حكومت اسلامي بر سر قدرت جاي گرفته، تفاوتي با حكومت بني اميه و بني عباس و عثمانيها ندارد. با دروغ و فريب و تزوير حكومت كردن و نام اسلامي بر آن گذاشتن بزرگترين خيانت به اسلام است. ايران امروز نياز به حكومتي غيرديني دارد كه حق الناس را رعايت كند و به حقوق فرد احترام گذارد.
آقاي خامنه اي يا به گفته من و ديگراني كه خواستار برگذاري يك رفراندوم جهت تعيين تكليف رژيم شده اند، گوش ميدهد و دستور برگذاري رفراندوم را صادر ميكند و يا به روش امروزي خود ادامه ميدهد كه در اين صورت پايان رژيم را ميتوانيم حدس بزنيم، به چه صورتي خواهد بود. مردم ما آرام نخواهند نشست، آنها حقوق سلب شده خود را مطالبه ميكنند و سرانجام نيز آن را به دست خواهند آورد. آقاي خامنه اي و صاحبان قدرت در ايران مدعي هستند كه از حمايت اكثريت برخوردارند. بنابراين نبايد از برگذاري رفراندوم نگران باشند. يا در اين رفراندوم مردم جمهوري اسلامي را تائيد ميكنند كه در اين صورت رژيم براي چند دهه خود را بيمه ميكند و از وضع بحراني در داخل و خارج كشور بيرون ميرود. يا مردم راه ديگري را انتخاب ميكنند و در آن صورت نيز آقاي خامنه اي و همكارانشان با عزت و احترام حكومت را واگذار ميكنند و به سراغ كار و زندگي خود خواهند رفت و نامشان در تاريخ نيز در جايگاه مصلحان و دلسوزان به حال ملت ثبت خواهد شد.
با حسين خميني قرار ميگذارم دربارة سالهاي سكوتش و زندگي كه بر او تحميل شده بود سخن بگوئيم. و اينكار را در شماره هاي بعدي دنبال خواهيم كرد.

شنبه 9 تا دوشنبه 11 اوت

1 ــ سعيد مرتضوي سكوت كرده است، غير از عبارت كوتاهي كه در روز روزنامه نگار بر زبانش جاري ميشود و مرده ها را نيز به خنده ميآورد (در هيچ نقطه اي از جهان به اندازه ايران، روزنامه نگاران آزادي ندارند) از زمان آبروريزي محمد حسين خوشوقت مديركل مطبوعات خارجي وزارت ارشاد، سعيدخان به نوعي خفقان اجباري دچار شده است. ديگر از تلفنهاي پر از مهر و تشويق «آقا» خبري نيست. سيدمحمود هاشمي نجفي رئيس قوه قضائيه نيز ديگر لطف سابق را نسبت به سعيدخان اظهار نميكند. از همه بدتر الياس محمودي رئيس حفاظت اطلاعات قوه قضائيه نيز كه پاي يكي از عواملش «جعفر نعمتي» در قتل دكتر زهرا كاظمي در ميان است،ديگر حاضر نيست سپر بلاي دادستان منصوب رهبر شود. مرتضوي آنطور كه يكي از مسئولان قوه قضائيه برايم ميگفت خواب راحت ندارد. از سايه خود نيز وحشت ميكند و هر لحظه در انتظار آن است كه سرنوشت آن سعيدجان ديگر (امامي) دربارة او نيز رقم زده شود. همسرش كه مثل او نگران فردا است و ميداند اگر سعيدخان به زندان حفاظت اطلاعات قوه قضائيه ره كشد، با او به عنوان همسر دادستان ولي فقيه همان كاري را خواهند كرد كه با خانم فهيمه دري همسر سعيد امامي كردند، بارها او گفته است تا دير نشده ما را به خارج بفرست و خودت هم به بهانه تحصيل بورس بگير و به ما بپيوند. سعيدخان مخالف نظر همسرش نيست اما مشكل او در اين است كه هيچ دانشگاهي بعد از آشكار شدن نقشش در قتل دكتر زهرا كاظمي حاضر به دادن پذيرش به او نيست. و در عين حال ايراني هاي مقيم خارج مصمم هستند مانع از آن شوند جلاد مطبوعات، پا به خارج بگذارد هميشه نيز اين امكان وجود دارد كه شكايت دولت كانادا به سازمان ملل ره به دادگاه ويژه رسيدگي به جنايت عليه بشريت بكشد و او را هم چون جنايتكاران صرب و رواندائي دستگير و به دادگاه تحويل دهند.
خلاصه حال و روز سعيد مرتضوي در اين روزها بسيار بحراني و دردناك است. بچه يزدي بيسواد كه با ديدن سه چهار دوره شكنجه و بازجوئي و مدرك قلابي حقوق از دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم بر كرسي بزرگاني هم چون مرحوم دكتر علي آبادي و اين آخريها ميرشمس شهشهاني تكيه زده است، خوب فهميده است كه خون زهرا كاظمي او را رها نخواهد كرد. و سرانجام مظلوميت بانوئي آزاده و اهل انديشه كه بدون هيچ گناهي، در شكنجه گاه حفاظت قوه قضائيه با مشاركت سعيد مرتضوي به قتل رسيد او را كه امروز رسواي جهان است، به عقابي كه شايسته آن است دچار خواهد كرد.
دربارة حفاظت اطلاعات قوه قضائيه گفتم. اجازه دهيد چند نكته تازه را درباب رئيس اين اداره و كارها و ارتباطاتش يادآور شوم. و پيش از آن درودي دارم براي قضات آزاده و كاركنان پاكدل در دستگاه قضائي كه هم چون حاج حسن... با ارسال اطلاعات مهم و تكان دهنده مرا در تحقيقم پيرامون مافياي قوه قضائيه ياري دادهاند. فراموش نكنيم در قوه قضائيه ولي فقيه همه پايوران و قضات از نوع مرتضوي، قاضي مقدس، حداد، عباسعلي عليزاده و الياس محمودي و جعفر نعمتي نيستند، بلكه مرداني نيز چون مشهديها و نظريها و داوديها هستند كه در برابر مافيا ميايستند و تا امروز خطرات بسياري را در مقابله با الياس محمودي و عباسعلي عليزاده به جان خريدهاند. اين الياس محمودي كه هنگام انقلاب يك ستوان يك ژاندارم بود به علت همشهري بودن با علي اكبر ناطق نوري و آمادگي براي خدمت در آستان قدرت خيلي زود طرف توجه اطلاعات سپاه قرار گرفت و در جريان دستگيري نظاميان متهم به مشاركت در طرح براندازي رژيم در قيام نوژه، از جمله بازجوياني بود كه افسران دلير و آزاده بازداشت شده را زير شكنجههاي وحشيانه قرار دادند. الياس محمودي زماني كه قرار شد يك وزارت اطلاعات موازي براي خدمت به ولي فقيه و مافياي مؤتلفه در قوه قضائيه برپا كنند راهي قوه قضائيه شد. او بود كه ملي مذهبيها را زير شكنجه گرفت تا اعتراف كنند قصد براندازي رژيم را از راههاي قانوني داشتهاند. و باز او بود كه سيامك پورزند و شماري از سرشناسترين روزنامهنگاران و هنرمندان را به زنجير كشد و شرح احوال پورزند و عبدي در اسارت، گواه صادقي بر اعمال و جنايات الياس محمودي است كه ميگويند دهها پرونده سياهكاري نزد وزارت اطلاعات دارد اما چون مورد عنايت ويژه ولي فقيه است كسي به سراغ او نميرود. محمودي در بيرون قوه قضائيه محور اصلي حلقهاي است كه از چند عنصر سرشناس مافيائي تشكيل شده است. يكي از نزديكترين شركاي الياس محمودي مطابق مدارك تكاندهندهاي كه يكي از مردان آزاده قوه قضائيه برايم فرستاده، فردي است از عوامل سابق اطلاعات سپاه كه اصلاً خرمشهري است ولي به علت مهاجرت پدرش به اصفهان و اقامت در اين شهر خود را اصفهاني معرفي ميكند. اين فرد كه در خارج كشور و در معاملات با شركتهاي خارجي به نمايندگي از سوي سپاه و ديگر ارگانهاي نظام خود را «كيكو» معرفي ميكند الياس محمودي را چند سال پيش به زوريخ برد و براي او يك حساب دلاري با يك ميليون وديعه باز كرد. از آن پس الياس به خدمت اين فرد درآمد و تا امروز نيز غلام حلقه به گوش اوست. در تهران برادر «كيكو» آپارتماني باشكوه و مجلل در «دامن افشار» در ميرداماد به الياس هديه داد تا يك گرفتاري بزرگ او را در قوه قضائيه حل كند. سفرهاي الياس و شريكش به همراه يك وكيل دعاوي كه به علت فساد پروانهاش لغو شده بود و يك مأمور امنيتي رژيم به نام شيرزاد ــ كه هم اكنون از جلادان حفاظت اطلاعات قوه قضائيه است ــ به روسيه از چندي قبل مورد توجه وزارت اطلاعات قرار گرفت. و به طوريكه شنيدهام مأموران وزارت تصويري از الياس و شريكش را در مسكو با مأموران اطلاعاتي كي.جي.بي روسيه و عاملشان كه زني به نام «ناتاشا» است به تهران فرستادند. از سوي ديگر الياس محمودي و شركايش با ايجاد شركتهاي ساختماني در شمال (پروژه پرديس) و تهران و اصفهان، ميليونها متر زمينهاي مصادرهاي و زمينهاي بدون سند را بالا كشيدند.
حمايت ولي فقيه از الياس محمودي اگر هم واقعيت نداشته باشد اما در اين مورد نميتوان ترديد كرد كه هم او و هم شريك مرموزش «كيكو» بارها در برابر مقامات امنيتي و قوه قضائيه يادآور شدهاند كه مستظهر به الطاف ويژه ولي امر مسلمانان جهان هستند و حضرت آقا آنها را در برابر بليات ارضي و سماوي حمايت ميكند.
دربارة مافياي الياس محمودي و شركاء مطالب جالبي دارم كه به مرور بازگو خواهم كرد.

August 15, 2003 09:32 AM






advertise at nourizadeh . com