August 22, 2003

… بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد


سه‌شنبه 12 تا جمعه 15 اوت

پيشدرآمد: از دو سه ماه پيش از حمله بريتانيا و ايالات متحده به عراق در همين زاويه‌اي كه حالا به بركت اينترنت به گوشه گوشة خانة پدري متصل است، از فاجعه‌اي كه مجاهدين با آن روبرو خواهند شد نوشتم. نيازي نبود كه انسان، گوي پيشگوئي در برابر داشته باشد و يا از اسرار پشت پرده آگاه باشد، رجوي سرنوشت سازمانش را چنان با صدام حسين و رژيمش پيوند داده بود كه اصولاً نمي‌شد تصور كرد ارباب برود و حيات خادم حلقه به گوش ادامه يابد. در آن تاريخ من ضمن اظهار نگراني از سرنوشت هزاران انسان جوان و ميانسال و حتي پير كه گرفتار شعبدة مقاومت از راه استخبارات رژيم عراق، شده بودند، از هموطنانم خواستم براي جلوگيري از فاجعه قرباني شدن اعضاي عادي سازمان مجاهدين در عراق به دست عوامل جمهوري اسلامي و يا ارتش آمريكا، هرچه زودتر با امضاي يك نامه سرگشاده خطاب به دولتهاي اروپائي و آمريكا و سازمان ملل دست به كار شوند…

پاسخ رجوي و حقوق بگيرانش البته روشن بود. مقداري ناسزا و اتهام زني به صاحب اين قلم به همراه ادعاهاي عجيب و غريب دربارة قدرت لشگر زعفرجني مقيم بغداد و… در برابر نيروهاي آمريكائي و انگليسي بود. حتي براي كودكان عرصة سياست نيز آشكار بود كه بعد از 11 سپتامبر، دوران، ماه عسل رجوي با غرب به پايان رسيده است. اما ظاهراً آقاي رجوي و بانو و صحابة ريز و درشتش بعد از سي سال معركه‌گيري هنوز معناي «نظم نوين جهاني» را درك نكرده بودند. البته ارباب عراقي نيز به همين گرفتاري مبتلا بود.
يك دولت مدافع آزادي و دمكراسي كه با فروپاشيدن، اتحاد جماهير شوروي حالا يكه‌تاز و يگانه جهانمدار شده است،‌ نمي‌تواند از يكسو اعلام كند جنگ عليه تروريسم در همة‌ ابعادش تا نابودي كامل تروريسم ادامه خواهد يافت، و همة دستگاههاي نظامي و امنيتي و سياسي‌اش را بسيج كند تا در هر سوي عالم كسي را يافتند كه رو به قبلة تروريسم نماز مي‌گذارند، دخلش را بياورند، و از سوي ديگر سرپناهي درست كند كه آقاي رجوي و همراه با او و خيل فريب خوردگان ولي فقيه مقيم بغداد در ساية آن آرام گيرند تا اگر زماني لازم شد به عنوان ستون پنجم وارد كارزارشان بكند.
قبل از پرداختن به بقيه مطلب اجازه دهيد براي جلوگيري از هرگونه سوءتفاهم و سوءاستفاده‌اي نسبت و از مطلب من چند نكته را روشن كنم.
1 ــ من سازمان مجاهدين خلق را يك سازمان تمام و كمال تروريستي مي‌دانم. اصولاً بنيان و اساس اين سازمان قبل از انقلاب برپاية تروريسم استوار شد. هيچ تفاوتي بين اين سازمان و گروه القاعده وجود ندارد. اعمال مجاهدين در كشتن بسياري از آدمهاي بيگناه كه در كنار گناهكاران با بمبها و گلوله‌هاي لشگريان حسن صباح معاصر به قتل رسيدند، هيچ تفاوتي با جنايات سازمان اطلاعات سپاه و مأموران وزارت اطلاعات در به قتل رساندن مبارزان ايراني در داخل و خارج كشور و اهل انديشه و فرهنگ ندارد. رجوي به همان اندازه مقصر است و دستهايش به همان اندازه خوني است كه فلاحيان و محمد باقر ذوالقدر و سردار عزيز جعفري و عواملشان مقصرند و دستهاي خون‌آلود دارند.
در جريان كشتن دستغيب در شيراز، 14 انسان بيگناه از مردم شيراز به قتل رسيدند و اين رقم در مورد آيت‌الله‌هاي ديگر در تبريز و اصفهان و كرمانشاه، به بيش از يكصد تن رسيد. كشتن دستفروشان مفلوك تحت عنوان قتل خبرچين‌ها، و بمب گذاري‌در ميدان راه‌آهن كه صدها تن را به قتل رساند و مجروح كرد، تحت عنوان مبارزه با رژيم به همان اندازه نامشروع است كه جنايت 11 سپتامبر القاعده در نيويورك نامشروع بود. من بارها گفته‌ام همانگونه كه بايد اعمال وحشيانه نيروهاي اسرائيلي را در سرزمينهاي اشغالي فلسطين عليه مردم بيگناه محكوم كنيم، ويران كردن خانة اهل فلسطين و ريشة كندن درختهاي زيتون و پرتقال آنها را و ترورهاي ناجوانمردانه مأموران امنيتي و گاردهاي ويژه «موفاز» را در همان سطحي بايد قرار دهيم كه جنايات جهاد اسلامي و حماس را عليه كودكان و غيرنظاميان اسرائيلي قرار مي‌دهيم. تروريسم يك مفهوم انتزاعي و اعتباري نيست. نمي‌شود تروريسم را به خوب و بد تقسيم كرد. عملياتي كه امروز در عراق عليه نيروهاي آمريكائي در جريان است به اعتقاد من مقاومت براي رهائي عراق نيست بلكه تمام تعابير تروريسم دربارة آن صدق پيدا مي‌كند. آمريكا از روز نخست ورود به عراق اعلام كرد قصد ماندن در اين كشور را ندارد و هدفش كمك به مردم رنج كشيده عراق براي برپائي يك حكومت مردمسالار است. اكثريت مردم عراق از ورود آمريكائيها استقبال كردند و امروز نيز نهايت همكاري را با آنها مي‌كنند. يك اقليت متشكل از عوامل رژيم سرنگون شدة صدام، سلفي‌هاي متحجر و دگم‌انديش مثل انصار الاسلام كه يك سرشان به القاعده و سر ديگرشان به اطلاعات سپاه و نيروهاي قدس وصل است، در كنار عده‌اي شيعه وابسته به رژيم و فريب خورده (با شعارها و گزارشهاي دروغين تلويزيونهاي علي لاريجاني از جمله العالم و سحر)، مبارزه را در شكل مسلحانه و تخريبي آن عليه آمريكا و انگليس در عراق دنبال مي‌كنند. انفجاري كه در برابر سفارت اردن در بغداد رخ داد و به قتل و جرح يكصد و چهل تن منجر شد چه ارتباطي با مقاومت عليه نيروهاي خارجي دارد؟
انفجار حزب جمهوري اسلامي كه در آن علاوه بر سران ارگانهاي رژيم تعداد زيادي از كاركنان ساده و معمولي حزب و نيز عابران و همسايگان محل آسيب ديدند، آيا يك عمل قهرماني و در چهارچوب مفهوم مقاومت و مبارزه بود؟
2 ــ سازمان مجاهدين خلق كه در طول سالهاي اخير با دريافت بودجه‌اي كه به گفتة ژنرال وفيق السامرائي در بدترين شرايط مالي دولت عراق، بالاتر از يكصد ميليون دلار و در سالهائي بيش از 150 ميليون دلار بود، توانسته بود شبكه‌اي گسترده از دفاتر تبليغاتي،‌ امور مالي و تجارتي، امنيتي، تبليغاتي و… در چهار گوشه جهان برپا كند. شوراي ملي مقاومت كه به علت وابستگي رجوي به عراق ملي نبود، و به دليل عملكرد تروريستي مجاهدين ربطي با مقاومت پيدا نمي‌كرد و از همه مهمتر با خروج شخصيتهايي مثل دكتر عبدالرحمن قاسملو، مهدي خانباباتهراني، دكتر بهمن نيرومند… و اين آخريها دكتر هدايت‌الله متين دفتري و از همه مهمتر ابوالحسن بني‌صدر كه برپا كننده شورا و مشروعيت دهنده به آن بود، تبديل به شوراي رجوي و شيخ جلال و آقا مهدي و سه چهار صحابة ديگر شده بود كه حزب و گروهشان غير از خودشان و خانم والده بچه‌ها عضوي نداشت، به صورت چتري كه در نگاه بعضي از دولتمردان بي‌خبر غربي، مشروعيت براي سازمان ايجاد مي‌كرد، مورد استفاده رجوي قرار قرار مي‌گرفت. از طريق نمايندگان شورا رجوي در اروپا و آمريكا توانسته بود با پرده كشيدن به روي اعمال تروريستي گروهش و ارتباط تنگاتنگ آن با استخبارات و نيروهاي مسلح عراق، هرچند يك بار خود را به عنوان بديل نظام حاكم مطرح مي‌كند.
3 ــ رژيم بيشترين سودها را از ادامه يافتن حيات سازمان مجاهدين مي‌برد. هر بار كه صحبت از ضرورت تغيير نظام در ايران پيش مي‌آمد، رژيم از طريق دستگاههاي تبليغاتي خود و عواملش، اين دروغ بزرگ را تبليغ مي‌كرد كه اگر رژيم برود جايش را مجاهدين خواهند گرفت. طبيعي است با نفرتي كه مردم ايران از رجوي و دار و دسته‌اش داشتند و دارند، چشم‌انداز روي كار آمدن رژيم «پل پتي» در كشور بعد از برافتادن رژيم جمهوري اسلامي، آنقدر وحشت آور بود كه مردم را از ادامة مبارزه براي سست كردن پايه‌هاي رژيم ولايت فقيه باز دارد.
شما به همين ماههاي گذشته نگاه كنيد كه طي آن آلترناتيو وابسته به عراق به سرعت به قول مش قاسم دود مي‌شود و به هوا مي‌رود. همزمان با فروافتادن پرچم رجوي در عراق، روند مبارزات مردمي و دانشجوئي در ايران سرعت مي‌گيرد. ديگر رژيم نمي‌تواند هر مخالفي را با اين اتهام كه وابسته به مجاهدين است ريشه‌كن سازد. چهار هزار تن در تظاهرات اخير تهران و چند شهر ديگر دستگير مي‌شوند و حتي يكي از آنها طرفدار مجاهدين نيست.
نيروهاي مبارز در خارج كشور نيز كه تروريسم را در همة ابعادش محكوم مي‌كنند در همين چند ماهه موفق شده‌اند از يكسو، گرد محور جمهوري‌خواهي، جمعي متشكل و همصدا ايجاد كنند و از سوي ديگر مشروطه‌خواهان نيز در مبارزة ملي، زمينة همبستگي را تقويت كنند.
حتي سازمانهاي راديكال چپ نيز ادبيات و گفتمان تازه‌اي را انتخاب كرده‌اند. در اين ميان طبيعي است كه جدا شدگان از سازمان مجاهدين و آنها كه از سه چهار ماه پيش دسته دسته از باند رجوي اعلام تبرا مي‌كنند در پيوند با اپوزيسيون ضد تروريسم، همگام و همصدا با آنها ضمن نفي خشونت، تلاش براي ايجاد دگرگوني را با تكيه‌ بر نيروهاي آزاديخواه داخل كشور شدت بخشند.
4 ــ اقدام اخير آمريكا در بستن دفاتر مجاهدين شوراي به اصطلاح مقاومت، باج دادن به رژيم جمهوري اسلامي نبود، بلكه اين اقدام از يكسو، به منزله زدودن شبهاتي بود كه نسبت به ادعاي آمريكا مبني بر ضرورت مبارزه قاطعانه عليه تروريسم بين‌المللي ابراز مي‌شد، و از سوي ديگر بهانه‌جوئي‌ها و ادعاهاي رژيم را كه هر بار مورد حمله و انتقاد از آمريكا و غرب قرار مي‌گرفت موضوع مجاهدين را پيش مي‌كشيد، بي‌بها و فاقد اعتبار كرد.
با اقداماتي كه پليس ضدتروريست بريتانيا در ماه گذشته در بازرسي خانة نمايندگان و دفاتر مجاهدين و شورا در لندن انجام داد، ترديدي نيست كه ميخها، يكي يكي بر تابوت مجاهدين فروكوفته خواهد شد. سرنوشت كساني چون رجوي و بانو و خاصه مداحان آنها، از هم اكنون روشن است همانطور كه سرنوشت همة آنها كه بر بستر خون، قصر قدرت خود را مي‌سازند چه نامشان اسامه بن لادن باشد چه شيخ علي فلاحيان، چه حسن نصرالله باشد و چه رهبر ثارالله، سرنوشتي خونين و عبرت‌برانگيز خواهد بود.

شنبه 16 تا دوشنبه 18 اوت

آنچه را كه در هفته گذشته، (و چند هفته پيش از آن) در رابطه با حفاظت اطلاعات قوه قضائيه و شخص الياس محمودي به اطلاع شما رساندم آنقدر مورد توجه هموطنان عزيزم قرار گرفت كه طي هفته گذشته دهها e-mail و فكس و چند تلفن از داخل و خارج ايران دربارة‌ اعمال اين افسر ژاندارم كه روح خود را مثل فاوست به شيطان قدرت فروخت و شركايش، برايم ارسال شد. كه در ميان آنها مطالب دو نامة‌ الكترونيكي و يك فكس كه نويسندگانشان از قضات و كاركنان قوه قضائيه هستند و نامة هموطني مقيم روسيه كه با ارسال مطلبي تكان دهنده و چند عكس از شريك مرموز الياس محمودي عاليجناب «كي‌كو» و مأمور كي‌جي‌بي «ناتاشا» و الياس محمودي، حقايق را فاش ساخته است، واقعاً در اين چند روزه فكر و ذهن مرا به خود مشغول داشته است. اين شريك مرموز كه در دهها شهر اروپا و جنوب شرقي آسيا و روسيه و آمريكاي لاتين دفتر و شركت دارد و در ايران با كمك رئيس حفاظت اطلاعات قوه قضائيه (با اطلاعاتي كه يك افسر جانباز ارتشي مقيم اصفهان با اسناد و مدارك برايم فرستاده است) ميليونها متر از زمينهاي مرغوب ملي شده جنگلي در شمال و حاشيه زاينده رود در اصفهان ــ از جمله زمين اين افسر جانباز ــ و نيز زمينهاي مصادره شدة شمال تهران را بالا كشيده و ساختمانهاي چند ميلياردي ساخته است در سايت اينترنتي يكي از شركتهايش، در نقش واسطة رژيم ولايت فقيه تصاوير چند بانوي زيباي خارجي را به عنوان همكارانش به ديداركنندگان عرضه كرده است. دختران معصوم ايراني را به جرم بيرون ماندن چند تار مو از روسري‌شان، به بند مي‌كشند و آزار مي‌دهند و جريمه مي‌كنند آنوقت شريك رئيس حفاظت اطلاعات قوه قضائيه ولي فقيه با پريرويان فرنگي كالاي خود را عرضه مي‌كند.
باري از الياس محمودي مي‌گفتم، اين فرد توسط مروي معاون قوه قضائيه و محسني اژه‌اي رئيس دادگاه ويژه روحانيت به سيد محمود هاشمي نجفي ملقب به شاهرودي معرفي شد (در عراقي بودن هاشمي همين بس كه دو هفته قبل سه هزار تن از وابستگان مجلس اعلا و نيروهاي بدر با ارسال نامه‌اي تهديدآميز به او خواستار آن شدند هرچه زودتر حقوق و مواجبشان كه بعد از رفتن محمدباقر حكيم به عراق پرداخت نشده، تاديه شود.) محمودي از آنجا كه در مقام رئيس حفاظت اطلاعات قوه قضائيه مسئوليت تأييد و يا ردّ صلاحيت قضات و دادرسان قوه قضائيه را عهده دارد، خيلي زود توانست اغلب قضات و مسئولان بلندپايه قوه قضائيه را در اختيار گيرد. آنها از ترس آنكه مبادا الياس خان صلاحيتشان را تأييد نكند تبديل به نوكران دست به سينه او شده‌اند.
نظام فاجعه آميزي كه در قوه قضائيه حاكم شده است و سردمدارانش الياس محمودي، محسني اژه‌اي و عباس علي عليزاده هستند چنان نظامي است كه حلقه‌اي از قضات و مسئولان سرسپرده از قبيل مقدس احمدي، سعيد مرتضوي، حميديان، جمشيديان، طباطبائي، ميرفردي، بطحائي، صبا، آل اسحق، عسگري اراده و خواستهاي آنها را اعمال مي‌كنند. شماري چاقوكش و شكنجه‌گر از طايفه جعفر نعمتي، حسين‌الله بخشي، ناصر، مرادي‌ و طاهري… نيز در خدمت محمودي و علي‌زاده قرار دارند كه از طريق آنها آزاده‌اي مثل دكتر زهرا كاظمي به قتل مي‌رسد، شكم حميد دانشجوي مظلوم دريده مي‌شود و صدها آزادانديش و دانشجو در شرايط غيرانساني در شكنجه‌گاههاي ولي فقيه زير فشار و شكنجه قرار مي‌گيرند.
اگر كسي جرأت كرد و حكم آقايان را نخواند، ناگهان از رياست شعبه اول دادگاه تهران به بوشهر تبعيد مي‌شود و يا چون قاضي علي بخشي كه حكم جائرانة مرتضوي عليه آزادمرد آل قلم اكبر گنجي را لغو مي‌كند به بازنشستگي پيش‌رس نائل مي‌شود.
شبكة مافيائي الياس محمودي فقط آزادانديشان و مبارزان به ويژه صاحبان قلم را به زنجير نمي‌كشد بلكه در رابطه با تجار و بازرگانان و صاحبان شركتها و مؤسسات خصوصي كه مال و منالي دارند، عملكرد شبكه به اين صورت است كه فرد مورد نظر را معمولاً با يك پرونده‌سازي ساده به زندان حفاظت اطلاعات تحويل مي‌دهند. براي نمونه «آقاي … اوغلي» از تجار سرشناس به اين بهانه كه فردي را در حين رانندگي مجروح كرده است، دستگير شد. الياس محمودي وكيل خصوصي‌اش «محمدرضا.ن. تهراني» را به عنوان وكيل تاجر زنداني معرفي كرد. و پس از يك هفته شكنجه شديد بازرگان سرشناس، وكيل مربوطه كه كارچاق كن الياس خان است و اتفاقاً با اقوام همسر او (يعني لاريجاني‌ها) نيز در ارتباط است، به سراغ موكلش رفت و او را نصيحت كرد كه دست از لجاجت بردارد و گرنه او نمي‌تواند كاري برايش انجام دهد. بازرگان بيچاره با دادن چهار ميليارد تومان نقد و واگذاري 25 درصد از سهام يكي از كارخانه‌هايش، از دام نجات پيدا كرد.
زماني كه شهرام جزايري دستگير شد، باز اين الياس محمودي بود كه از طريق عواملش او را واداشت از ذكر اسامي رشوه‌‌گيران باند مؤتلفه و دفتر رهبري خودداري كند و در مقابل آبروي دوم خرداديهاي رشوه و هديه بگير را ببرد. الياس محمودي با آوردن عناصر جنايتكار و مطرود وزارت اطلاعات از جمله جواد آزاده، احمد شيخا و آملي شكنجه‌گران همسر سعيد امامي و شماري از متهمان پرونده قتلهاي زنجيره‌اي، در واقع همة آنها را كه نه دين دارند و نه از شرف انساني بهره‌اي برده‌اند و هم چون جعفر نعمتي با راحتي شكنجه مي‌كنند و به قتل مي‌رسانند، چنان ميخي در قوه قضائيه ولي فقيه به زمين كوفته است. كه حتي خود سيد محمود هاشمي نجفي از او وحشت دارد. و انسانهاي پاكدلي كه مثل مشهدي براي كندن اين ريشه سرطاني كوشيده‌اند خود گرفتار مشكلات زياد و پرونده‌سازي شده‌اند

August 22, 2003 03:25 AM






advertise at nourizadeh . com