November 27, 2003

.... روزه يك سو شد وعيد آمد ودلها برخواست

سه شنبه 17 تا جمعه 21 نوامبر

يكبار ديگر بخت يار من است تا از ساحل خليج هميشه فارس به سوي خانة پدري بنگرم. در غبار و بخار و خاك و آب چيزي پيدا نيست، اما عاشق هميشه به لحظه اي چشم ميدوزد كه از آن سوي خط و فاصله، حتي براي يك لحظه چشمش به جمال عزيز يار بيفتد. هنگامة غريبي در اين سوي عالم برپاست. ماه رمضان را اينجا ميتوان حس كرد، نه در وطني كه محتسبان مست از بادة قدرت، رمضان و شعبان و رجب را نيز همچون محرم و صفر مصادره كرده اند و هنگام افطار نخست مراسم شلاق زدن دانشجويان زنداني را با لذت تماشا ميكنند و هنگام سحر با خداي قاصم جبارشان عهد ميبندند كه در روز تازه، تعداد بيشتري از آزادگان را به زنجير كشند و گروه تازه اي از اوباش را به خدمت گيرند.

خليج هميشه فارس بادهاي زمستان كوتاهش را بر شانه مياندازد موجي بر ميخيزد و خيل ماهيان به آفتاب سلام ميكنند.
خانة من كجاست؟ صداي بمبهاي استانبول را در اينجا هم ميشنوم. استانبول كه در خاطرة تاريخي من، هميشه پناهگاهي براي از وحشت استبداد گريخته ها بوده است. پارسال در استانبول بودم. نوجوانان هموطنم را ميديدم كه در تركيه بيكاران، كاري يافته بودند هرچند خُرد، كاري كه لقمه نان آنان را بيآنكه سر در برابر صاحب قدرتي خم كنند، تأمين ميكرد. جواناني كه با نيروي اراده و ايمانشان قادرند كوه را از جا بكنند اما تحمل بيشتري براي زيستن در خانة پدري اشغال شده توسط مافياي حوزه و مؤتلفه نداشتند. چهار ماه پيش كه در كنار خليج فارس به سرنوشت مردم عراق ميانديشيدم، ترديدي نداشتم كه بقاياي رژيم 25 ساله بعث، در حال آماده شدن براي انتقام گرفتن از مردمي هستند كه مجسمه تكريتي خونخوار را در آن روز پرشكوه سرنگون كرده بودند. اما پيشبيني نميكردم كه ذوب شدگان در ولايت جهل و جور و فساد فقيهان، دست در دست ذوب شدگان در تحجر و تعصب طالباني و بن لادني بگذارند و با بعثيها بسازند تا بنياد آزادي و عشق و اميد را در عراق براندازند. حالا اما اين يك واقعيت غيرقابل انكار است كه مثلث شوم ترور در عراق، برنامه هاي گستردهاي براي جاري كردن جوي خون در منطقه دارد. آقاي «خميس» نماينده روزنامه عكاظ در كويت از من ميپرسد راستي چرا با وجود بودن پيمان همكاريهاي امنيتي بين تهران و رياض، و همدليهاي بسيار دولت سعودي با حكومت خاتمي، رژيم اسلامي همچنان به حمايت از سران پناهنده القاعده در ايران ادامه ميدهد و حاضر به تسليم كردن آنها به سعودي نيست؟ به همكار جوانم ميگويم در ايران ما داراي يك حكومت نيستيم كه اگر ملتزم به عهدنامه اي بود انتظار داشته باشيم به جزئياتش عمل كند. و بعد حكومتها را برايش شماره ميكنم.
الف: حكومت الله كه رياست آن را نايب امام زمان حضرت ولي فقيه بر عهده دارد و تا ظهور حضرت خيال دارد مطابق روايات عديده و طويله، آنقدر ظلم و جور كند تا زمينه ظهور فراهم آيد.
اين حكومت داراي يك بودجه مستقل است كه نيمي از آن مستقيماً از بيت المال تأمين ميشود و نيم ديگر آن نيز از راه گرفتن حق السهم از فروش اتومبيلهاي داخلي، و نهادهاي زير نظر بنياد مستضعفين و شركتهاي شرعي و غيرشرعي و البته خمس و سهم امامي كه مافياي مؤتلفه و شركاء هر از چندي تقديم ميكنند، تأمين ميشود. اعضاي اين حكومت هيچكدام مشروعيت مردمي ندارند و ملت ايران نقشي در انتخابشان نداشته و ندارد.
در اين دولت سلطان فقيه ارباب كل است. يك قمر وزير دارد به نام علي اكبر هاشمي نوقي بهرماني كه خود صاحب دولت ديگري است كه به آن خواهيم پرداخت، اما به هر حال چون در دولت ولي فقيه داراي نفوذ و تأثير است، ناچاريم در دولت ولي فقيه نيز از او ياد كنيم.
شمس وزير سلطان فقيه فردي است به نام اصغر حجازي كه سالها معاون وزارت اطلاعات و امنيت بوده و حالا كه وزارت اطلاعات به او سواري نميدهد دستگاه عريض و وطويلي به نام معاونت اطلاعات دفتر مقام معظم رهبري تأسيس كرده و دو سه دستگاه اطلاعاتي مثل اطلاعات سپاه و حفاظت اطلاعات قوه قضائيه را زير خاتم فيروزه بواسحاقي ولايت عظما درآورده است.
وزراي عمده مقام ولايت عبارتند از حضرت اعتمادالسلطنه محمدي گلپايگاني كه به افتخار دامادي دولت فخيمه هم رسيده است و وزارت دربار سلطان فقيه را بر عهده دارد. برادر دكتر علي اكبر ولايتي وزير امور دول خارجه و شؤون بين المللي است. برادر آقامصطفي ميرسليم وزارت فرهنگ و هنر ولايت عظما را بر عهده دارد، علي اكبر ناطق نوري سربازرس كل است و علي فلاحيان و مصطفي پورمحمدي مشاوران ارشد مقام ولايت در امور كشف و سركوبي توطئه گران هستند. آقازاده آقاي غيوري طبيب حضور و آقا مجتبي فرزند ولايت عظما وزير بسيج و تدارك نيروهاي ضربتي و لباس شخصي است. مقام شاعر خاصه ولايت كه روزگاري از آن برادر علي موسوي گرمارودي و چندي نيز نصيب برادر بزرگتر حميد سبزواري و خواهر ناكام سپيده كاشاني بود، در كنار مقام منيع علامه گري ولايت، با يك حكم و نشان ويژه به حضرت استادي الدكتور غلامعلي حداد عادل داده شده است.
حسن آقافيروزآبادي كه طب بيطري را نيمه كاره گذاشت تا بزغاله محبوب مقام ولايت را معالجه كند به عنوان سپهسالار كل بلاد با 9 سال تقدم درجه مسئوليت مقابله با استكبار و اذنابش را عهده دارد است.
دوست جوانم «خميس» به حيرت افتاده كه اين مطالب چي است كه من عنوان ميكنم. مگر در ايران رئيس جمهوري وجود ندارد كه 22 ميليون ايراني به او رأي داده اند؟ بي اعتنا به حيرت او به سراغ دولت دوم ميروم.
ب: دولت مافيا؛ اين دولت متشكل از مجموعه هاي كوچك و بزرگي است كه شوراي پدرخوانده ها رياست آن را عهده دار است. مهمترين اين مجموعه ها عبارتند از:
ــ مجموعة شيخ علي اكبر هاشمي نوقي بهرماني: اين مجموعه داراي دو شاخة انقلابي و اعتدالي است. مطابق گفته هاي اميرفرشاد ابراهيمي كه دولت حزب الله را رها كرد و به دولت آزادي و عشق و البته آوارگي پيوست، افسار انصار حزب الله دست شيخ علي اكبر است و ميدانيم كه افسار خيلي از باندهاي راديكال سپاه نيز در دست اوست.
شاخة انقلابي مجموعة هاشمي از يكسو تا مقتدي صدر امتداد دارد و از سوي ديگر تا دربار اسماعيل خان حاكم هرات.
شاخة اعتدالي نيز كه معرف حضورتان هست، ژنرالها و سربازان جيش سازندگي كه راهنماي چپ ميزنند و سر چهارراهها هميشه به راست ميپيچند. يك شبكه عظيم شركتها و مؤسسات اقتصادي و مالي گسترده كه از هنگ كنگ و دبي تا تورنتوي كانادا و از سيدني استراليا تا ژوهانسبورگ آفريقاي جنوبي امتداد دارد. مخارج مجموعه و ارزش اضافي حسابهاي شيخ علي اكبر و آقازاده ها و شازده خانمها را تأمين ميكند.
ــ مجموعة مؤتلفه: اين گروه كه تمام ويژگيهاي مافيا را داراست، پدرخوانده اي دارد به نام حاج حبيب الله عسگراولادي مسلمان، كه به علت مسلمان شدن جد بزرگش ميرزا يعقوب عسگردماوندي، در زمان ناصرالدينشاه لقب تازه مسلمان گرفت، يك شبكه بزرگ ترور و فساد مالي را اداره ميكند كه بر بيش از 60 درصد صادرات غيرنفتي و 80 درصد واردات چنگ انداخته است. حاج حبيب از طريق عواملش كه در تمام دولتهاي چندگانه جمهوري ولايت فقيه حضور دارند در طول 24 سال گذشته توانسته است ضمن حفظ و توسعه قدرت خود، به ثروت عظيمي دست پيدا كند و در عين حال آنچنان قدرتي دارد كه بارها ديده شده، مقام عظماي ولايت پس از ديداري با ايشان، ناچار به تجديدنظر در مواضع خود و پس گرفتن سخناني شده اند كه قبل از اين ديدار عنوان كرده بودند. حاج حبيب، ولايتي و ميرسليم و ناطق نوري را در حكومت رهبر دارد، در قوه قضائيه با داشتن محسني اژه اي و رازيني و عليزاده و الياس محمودي و... هر كاري اراده فرمايد انجام ميشود.
در دولت نيز معاونان وزارت بازرگاني و دارائي و نفت و جهاد كشاورزي و صنايع به همراه مديران شركتها و مؤسسات مهم اقتصادي از پتروشيمي و گاز گرفته تا ماشين سازي اراك و نساجي مازندران در كنار 60 بندر غيرمجاز، در اختيار پدرخواندة بزرگ، حاج حبيب مؤتلفه است.
مجموعه هاي كوچكتر ديگري نيز داريم كه هر يك براي خود عمل ميكنند ولي سرسپرده پدرخوانده هاي مافيا هستند. مثل شوراي نگهبان.
ج: دولت قانوني و منتخب. رياست اين دولت را آقاي محمد خاتمي با داشتن 22 ميليون رأي احراز كرده است. در كنار اين دولت، پارلماني با 290 نماينده داريم كه حداقل 230 تن از آنان با بليط اصلاح طلبي وارد مجلس شدهاند و حداقل 170 تن از آنها به برنامه هاي دولت وفادارند و 137 نماينده نيز خواستار برگذاري رفراندوم براي تعيين تكليف رژيم هستند. مجموعة دولت و پارلمان با همة مشروعيت مردمي در برابر شش فقيه منصوب شوراي نگهبان ــ 6 عضو حقوقدان شوراي نگهبان كه بعضيشان با 23 رأي نمايندگان مجلس انتخاب شده اند يارتودلي فقها و نخوديهاي بازي هستند ــ هيچ قدرت و اختياري ندارند، ضمن آنكه قوه قضائيه نيز از هم اكنون پرونده هاي حداقل 60 نماينده زبان دراز را آنچنان پر و پيمان كرده است كه در فرداي خاتمي عمر مجلس ششم سر و كار آنها يكي بعد از ديگري با الياس محمودي و سعيد مرتضوي خواهد افتاد.
حال با توجه به حقايقي كه ذكر شد، شما فكر ميكنيد هر چقدر آقاي خاتمي تلاش كند مفاد پيمان امنيتي با عربستان سعودي را رعايت كند، اين تلاش مانع از آن ميشود كه سردار قاسم سليماني فرمانده نيروهاي قدس و سردار محمد باقر ذوالقدر و احمد وحيدي و مرتضي رضائي و... دست از ميهمان نوازي برداشته و سيف العدل و سليمان ابوغيث و سعد اسامه بن لادن و ديگر اركان القاعده را، تسليم عربستان و يا ديگر كشورهاي دوست حكومت جمهوري اسلامي كنند؟

شنبه 22 تا دو شنبه 24 نوامبر

ز منجنيق فلك سنگ فتنه ميبارد

1 ــ با آنكه از آشوب ملك عراق، اثر مشهودي در ملك كويت مشاهده نميشود اما هرچه به مرز نزديكتر ميشوي، نشانه هائي از وحشت را در چشم نظامي و غيرنظامي به صورت آشكارتري مشاهده ميكني. جنوب عراق البته در مقايسه با مثلث سني دور بغداد و اخيراً گوشه اي از شهرهاي موصل و كركوك، بسيار آرامتر است. و اين آرامش بدون شك مديون هوشمندي نيروهاي انگليسي و كساني چون «سرجرمي استاك» معاون انگليسي پل برمر حاكم غيرنظامي عراق، ميباشد. جرمي استاك كه قبل از اعزام به عراق رياست هيأت نمايندگي كشورش در سازمان ملل را عهده دار بود، زبان عربي را به خوبي ميداند، با اخلاق و عادات ساكنان اين گوشه از خاك جهان آشناست. بنابراين تجربه و آگاهيهاي او و يك تيم از كارشناسان سياسي و امنيتي انگليسي كه او را ياري ميكنند و وجود صدها سرباز و افسر انگليسي كه به زبانهاي عربي و فارسي و كردي سخن ميگويند، از جمله مهمترين عواملي است كه درگيريها را در جنوب عراق محدود كرده است.
اگر گاهي درگيري روي ميدهد اغلب به علت سوءتفاهم و يا يك حادثه فردي و ناگهاني است. در عين حال شيعيان عراق منهاي گروه معدودي كه رشتة وابستگيشان به دربار ولايت عظما در تهران و مقر سپاه قدس و اطلاعات سپاه وصل است، چه آنها كه خواستار برپائي يك دولت سكولار در كشورشان هستند (اغلب شيعيان از اين گروهند منتها تلويزيونهاي الجزيره و العربيه و العالم كه به مقتدي صدر لقب امام داده اند و سينه زني صد تا بيكار را در نجف و تظاهرات پانصد زنداني سابق را ــ از دزدها و جنايتكاراني كه صدام در آخرين هفته هاي حكومتش آزاد كرد ــ عليه آمريكا نشانة علاقه شيعيان به برپائي حكومت اسلامي ميدانند) و چه جمع محدودي كه گرفتار وسوسة حكومت اسلامي هستند، به هيچ روي علاقه اي به اينكه وابسته به جمهوري اسلامي قلمداد شوند ندارند.
به قول «جاسم صقر» رئيس كميسيون روابط خارجي پارلمان كويت كه ديداري بسيار بحث انگيز و جالب با او داشتم، شيعيان عراق و كويت و عربستان و بحرين و لبنان، بيش از دو دهه است كه در برابر اتهام وابستگي به جمهوري اسلامي و فرمانبري از رژيم ايران، با صدق و اخلاص نشان داده اند كه به وطن خود وفادارند. و نبايد حساب گروهي خودباخته را اينجا و آنجا به كل شيعيان تعميم داد.
آيت الله العظمي سيدعلي سيستاني كه در عين ايراني بودن، اعتنائي به دربار سلطاني در تهران ندارد، و عليرغم همة فشارها از سوي اوباش مقتدي صدر و عوامل ريز و درشت ولايت عظما كه يكي در كربلا در هيأت مدرس، كوس ولايت ميزند و ديگري در نجف علم ولايت را حائري وار بالا برده است، يا آن يكي كه يعقوب وار به شوق ديدار يوسف قدرت تصاوير آقاي خامنه اي را به تبرك با صد دلار مرحمتي به سينه زنان حرفهاي تقديم ميكند، همچنان مثل كوه ايستاده است و حاضر نيست قباي قناعت درويشي را به سيم و زر قدرت آلوده كند. سيستاني اخيراً به صراحت گفته است علما و طلاب حق مداخله در امور سياسي و اجرائي را ندارند و نقش آنها بايد تنها در دايرة نصيحت و عمل خير محدود باشد.
با تني چند از نزديكان آيت الله سيستاني ديداري دارم. پيام دو دوست و استاد عزيزي را كه از اهل خراسانند و با حضرت سيستاني آشنا، ميرسانم. آقاي سيستاني حقاً كه گوشة درويشي را برگزيده و اعتنائي به سلطنت فقهي ندارد. رفتار و زندگي او، خاطره مردان خدائي از نوع مرحوم آقاي بروجردي و شريعتمداري و سيد محمد روحاني و البته استادش آيت الله مرحوم ابوالقاسم خوئي را در يادها زنده ميكند. انسانهائي كه مظهر و نماينده خداي بخشنده و مهربان و دين رأفت و تسامح و بخشايش بودند. تسليم نشدن سيستاني به ارعاب اوباش مقتدي صدر و فرستادگان سلطان فقيه، روز به روز جلوة گسترده تري پيدا ميكند و تعداد بيشتري از شيعيان را به حمايت از انديشة او كه تداخل دين را در امور اجرائي به ضرر دين ميداند بر ميانگيزاند.
2 ــ امروز يكشنبه سالروز ذبح اسلامي فروهرهاست. به اعتبار «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد» مداخلة ارگانهاي امنيتي جمهوري اسلامي براي تغيير زمان مراسم بزرگداشت فروهرها در حسينيه ارشاد از روز جمعه به روز يكشنبه، به اين بهانه كه روز جمعه آخر ماه رمضان، روز قدس است و نبايد در چنين روزي توجه مردم را از موضوع قدس به مسأله غيرمهمي مثل شكافتن سينه هاي پر از عشق ايران پروانه و داريوش منحرف ساخت، در واقع به نفع پرستو و ياران و خانواده فروهرها شد چون جمع بيشتري از مردم از طريق راديو تلويزيونهاي خارج و دو سه روزنامه داخلي كه جرأت كردند و خبر را انتشار دادند، از ساعت و روز برگذاري اين مراسم باخبر شدند. پنج سال پس از جناياتي كه جائي فراتر از همة جنايات رژيم پيدا كرد، انصاري راد رئيس كميسيون اصل 90 مجلس ميگويد در پيگيري پرونده قتلها به اسامي رسيديم كه قدرت مطرح كردن آنها را نداشتيم. به همين دليل پرونده دچار انجماد شد. ما البته اين اسامي را ميدانيم. دكتر ناصر زرافشان نيز آنها را ميشناخت، اكبر گنجي و سعيد حجاريان نيز. اولي و دومي در زندان ولايت عظما هستند و سومي بر صندلي چرخدار. پرستو فروهر با همة خطراتي كه او را تهديد ميكند بار ديگر به تهران ميرود تا يادروز ذبح اسلامي پدر و مادر نازنينش را برپا كند.
پيش از ورود او، به اشاره حضرت آقا، بر آن بودند تا خانة پدري او را مصادره كنند. رژيم از خانة فروهرها نيز وحشت دارد چون در و ديوارش گواهي ميدهد در آن عصر شوم يكشنبه در اين خانه چه گذشت. و چه كساني فرمان آمران قتلها را با قساوت بسيار اجرا كردند. آن اسامي كه انصاري راد به اشاره از آنها ياد كرده از اين قرارند.
1 ــ آمران قتلها: طرح قتلهاي زنجيره اي به دنبال نامهاي از سعيد امامي به علي فلاحيان در آخرين سال رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني به تصويب رسيده بود. ماجراي ناموفق به دره انداختن اتوبوس نويسندگان در راه ارمنستان و سپس منفجر كردن منزل سيمين بهبهاني هنگام برگذاري نشست هيأت مؤسسان كانون نويسندگان در هيأت جديدش ــ كه با هوشمندي سيمين و زنده ياد هوشنگ گلشيري و محمود دولت آبادي و يك مجوز شفاهي گرفتن از عطاءالله مهاجراني نقش بر آب شد ــ از جمله بندهاي طرح اوليه قتلها بود كه مورد موافقت فلاحيان قرار گرفته بود. پيش از اين طرح دهها تن از روشنفكران و نويسندگان و اهل نظر در داخل كشور به دستور فلاحيان و معاونش مصطفي پورمحمدي و با مباشرت سعيد امامي و افرادش به قتل رسيده بودند (هم چون صانعي و برازنده و احمد ميرعلائي و ابراهيم زال زاده،...) اما پروژه قتلهاي زنجيره اي زماني كليد خورد كه سعيد امامي با اشاره به موفقيت دستگاه اطلاعات در خالي كردن صحنه مبارزه در خارج از كشور از مبارزاني كه ميتوانستند محور وحدت و همبستگي شوند، از تلاشهاي داريوش فروهر براي براندازي رژيم از طريق نافرماني مدني و فعاليتهاي روشنفكران و نويسندگاني كه به قول او هركدام در وجود خويش يك «واسلاوهاول» كشف كردهاند، به شدت ابراز نگراني ميكرد.
در سال پاياني صدارت فلاحيان بخشي از پروژه به اجرا درآمد. با پيروزي خاتمي در انتخابات، مخالفت ولي فقيه با نامزدهاي خاتمي براي وزارت اطلاعات (خوئينيها، محتشمي پور، توسلي، مجيد انصاري، موسوي لاري و...) سرانجام قربانعلي دري نجف آبادي ملقب به ماست بند به وزارت اطلاعات رفت. به جز تغيير وزير، دست به تركيب وزارت زده نشد.
و خيلي زود پروژه قتلها دوباره به جريان افتاد. بعد از قتلها زماني كه مصطفي كاظمي تفصيل ماجرا را براي علي ربيعي شرح داد و آشكار ساخت قتلها به دستور دري نجف آبادي و با فتواهاي محكم انجام گرفته است، در جلسهاي دري نجف آبادي در حضور سه قاضي، قسم جلاله خورد كه از ماجرا بيخبر بوده است. با همين قسم آقا را تبرئه كردند و بعد هم رئيس ديوان عدالت ولايت عظما شد. عضو هيئت رئيسه خبرگان هم بود و هنوز هست.
نفر بعدي از "untouchable"ها يا دست نيافتني ها، مصطفي پورمحمدي است كه حالا در دفتر ولي فقيه امين حضور است. در كنار اينها محسني اژه اي، آيت الله خوشوقت پدر عروس ولي فقيه، آيت الله نوري همداني، فتاوي صريح مكتوب بر جايز و لازم بودن قتل فروهرها و مختاري و پوينده و پيروز دواني صادر كرده اند. اكبر گنجي صورت دو فتوا را به دست آورده بود. و بالاخره ميرسيم به اصغر حجازي مرد بيچهره اي كه اثر انگشتش در اغلب قتلهاي داخل و خارج كشور ديده ميشود.

November 27, 2003 01:29 PM






advertise at nourizadeh . com