February 05, 2004

براو نمرده به فتواي من نمازكنيد...

يكهفته با خبر...
سه شنبه 27 تا جمعه 30 ژانويه
پيشدرآمد: در شماره پيش اشاره اي داشتم به سخني از فرخ نگهدار در كنفرانس اتحاد جمهوري خواهان در برلين، وكوتاه سخني در باب خود نشست، اما حرفهاي اساسي تر ماند تا در اين شماره به آن بپردازم.
به طور كلي از نگاه كسي كه ديرسالي است به اميد آن روز زنده است كه همه آزادانديشان ايراني را در برابر دشمن مشترك حداقل در كليات همصدا ببيند، نشست برلين يك گام مؤثر در جهت پيوند دادن آن بخش از اپوزيسيون بود كه معتقد است در پرتو يك نظام جمهوري ميتوان به مردمسالاري واقعي دست پيدا كرد.

همينجا يادآور شوم كه در بين امضا كنندگان بيانيه اي كه چند ماه قبل روي سايتهاي اينترنتي قرار گرفت و محتواي آن در واقع نوعي ميثاق همصدائي بين نيروهاي جمهوريخواه بود، انبوهي اسامي ناشناس وجود داشت كه نميتوانم دربارة نوع تفكر و نگرش صاحبانش اظهارنظر كنم. اما از آن جمعي كه با بعضي شان از نزديك آشنائي و دوستي داشته ام و حداقل پنج تن از آنان براي من نمادهاي راستين صداقت و پاكدامني و وطنپرستي هستند، و با بعضي ديگر از طريق نوشته ها و گفته ها و رابطه اي نه چندان نزديك در تماس بوده ام، همصدائي شان البته خالي از شگفتي نبود. يكي مثل مهدي خانبابا تهراني از همان اول اعلام ميكند كه انتخابات ولي فقيه را بايد تحريم كرد و هدف اصلي ما برپائي يك نظام سكولار به جاي جمهوري ولايت فقيه است، و ديگري همچنان بر اين باور است كه از دل بلبشوي حاكم ميتوان با سياست يك گام به جلو و سه گام به عقب انشاءالله بعد از صدو بيست سال به آن نقطه اي رسيد كه انقلاب مشروطيت از آنجا نشأت گرفت. در جريان نشست برلين آنگونه كه از گزارش تصويري علي ليمونادي دوست و همكارم و مدير تلويزيون ايرانيان مستفاد ميشد، دو نگاه متفاوت طرفداران نظام جمهوري به حاكميت و راهكارهاي رسيدن به يك جامعه آزاد و دمكرات، كاملاً از يكديگر متمايز بود. حتي در پايان نشست پيدا بود كه جمعي نميخواهند در بيانيه كنفرانس در رابطه با انتخابات صريحاً اظهارنظر شود.
اما روند حركت اعتراضي در داخل كشور آنچنان در درون آن بخش از حاكميت كه در ميانشان انسانهاي آزاده و صادق كم نيستند، به سوي خروج از حاكميت شتاب گرفت كه حتي محافظه كارترين جمهوريخواهان نيز ناچار شدند به دنبال صفي قرار گيرند كه از ابتدا خواستار تحريم انتخابات بود. گزينش بانوئي كه بي نام و نشان ناگهان در كنفرانس ظاهر شد و با يك نطق پر از احساس، بر كساني كه مثل مهدي خانبابا تهراني يا بيژن حكمت و حسن شريعتمداري كه رژيم را در كليتش نفي ميكنند و خواستار برپائي يك نظام سكولار هستند، پيشي گرفت و گزينة شركت كنندگان شد البته از سوءظن كساني كه در جستجوي حميدرضا جلائي پور در پشت پرده كنفرانس بودند نكاست و عدم شفافيت و سرعت هيأتي كه از سوي كنفرانس براي تعيين خط مشي نسبت به انتخابات مأمور شد در برطرف نكردن شبهات و سئوالاتي كه پيرامون اهداف كنفرانس وجود داشت، عامل مهمي به شمار آمد. چرا بايد هيأت دو هفته صبر كند و بعد تازه زماني كه حتي مجمع روحانيون انتخابات را تحريم ميكند به صدا درآيد؟
من اين مطالب را مينويسم و در عين حال ترديدي ندارم كه انسانهاي آزاده و صادقي كه بيش از يك سال تلاش كردند تا اين كنفرانس برگذار شود هرگز گمان نميكردند در نهايت، «احساسات» مسير كنفرانس را در جهتي قرار دهد كه بعضيها در اصل و اعتبار كار نيز شبهه و شك ايجاد كنند. به هر حال گو اينكه دوستي عزيز بر پايه تجاربش ميگفت نميتوان انتظار داشت كه جمهوري خواهان و مشروطه طلبان با هم در سكوي واحدي ظاهر شوند اما من اين اميد را دارم كه حداقل مجموعه اي كه در برلين به عنوان جمهوري خواهان ظاهر شدند و يكي از پيران عرصه مبارزه يعني بابك اميرخسروي در سخنانش يادآور شد كه نبايد نيروي مشروطه خواهان را انكار كرد و ناديده گرفت، دشمن اصلي ملت ايران يعني رژيم ولايت فقيه را هدف تلاشها و مبارزات خود قرار دهند كه مسأله امروز ايران جمهوري يا سلطنت نيست، از مشروطه خواهان نيز بايد اين انتظار را داشت كه به جاي حمله به جمهوري خواهان، نوك تيز حمله خود را متوجه شبكه مافيائي قدرت در ايران كنند كه مشروطه خواه و جمهوري طلب را يكجا با هم بر نطع مينشاند. حسين الله كرم هنگام پاره كردن مخالفان از آنها نميپرسد جمهوري خواه هستند يا به سلطنت مشروطه اعتقاد دارند. همينكه انساني ولايت فقيه را قبول نداشته باشد و خواستار برچيدن حكومت مذهبي، و روي كار آمدن يك نظام سكولار باشد، كفايت ميكند تا در نگاه اهل ولايت فقيه مفسد في الارض و محارب با خدا و امام زمان تلقي شود.

حكايت صندوقهاي قرض الحسنه
1ــ دو سه شماره پيش در باب صندوقهاي قرض الحسنه و كلاه بزرگي كه مافياي مؤتلفه و شركا بر سر ميليونها ايراني گذاشته اند به تفصيل نوشتم. همزمان در راديو «ياران» نيز به هموطنانم هشدار دادم كه بانك مركزي تصميم دارد با انتشار بيانيه اي هرگونه مسئوليت از خود را در صورت ورشكسته شدن اين صندوقها سلب كند. سرانجام پس از سه هفته تأخير، بانك مركزي وارد كار شد و تاكيد كرد كه عمليات مالي اغلب اين صندوقها غيرشرعي است و با ضوابط بانكي و مالي كشور قابل تطبيق نيست. من در همان مطلب از صندوق قرضالحسنه آل طه در اصفهان نوشتم و گفتم كه چگونه مافيا از طريق اين صندوق علاوه بر پولشوئي و معاملات غيرقانوني، هزينه هاي تبليغاتي انتخاباتي اش را تأمين ميكند. مردم اصفهان كه بعضاً فرش زير پاي خود را فروخته بودند تا با سرمايه گذاري در قرض الحسنه آل طه شش ماه بعد چهار برابر وام بدون بهره بگيرند، حالا به صرافت بيرون كشيدن پس انداز خود افتاده اند و طبيعي است كه هجوم مردم هم مافيا را وحشتزده كرده است و هم ميتواند باعث آشوبي شود كه رژيم را در وضع بحراني امروزش، در شرايطي خطرناك قرار دهد. سيدعلي رهبر دستور داده است هرچه زودتر پول مردم را پس بدهند چرا كه اصفهان فقط به يك جرقه نياز دارد.

انتخابات و پايان مشروعيت
2 ــ از فرداي دوم خرداد، در حاليكه شبكه هاي مافيائي قدرت، كه رشته آن از دفتر رهبري به مجمع تشخيص مصلحت و البته تشكيلات حاج حبيب تازه مسلمان مؤتلقه امتداد دارد، نگران و وحشتزده از تحولي كه در ساختار قدرت ايجاد شده بود، با تمام نيرو به حركت درآمدند تا جلوي روند اصلاحات را بگيرند، وخاتمي و مجموعه اي را كه همراه او آمده بودند دچار فلج كامل كنند، در بيرون كشور يعني آنجا كه مشروعيت نظامها با پارامتر حمايت مردمي و مشروعيت ناشي از گزينش و مشاركت، اندازه گيري ميشود، مافياي قدرت بهره بسياري از آراء مردم به خاتمي و سپس انتخابات مجلس ششم برد. هر بار رژيم در كنار رژيمهاي سركوبگر و ضدمردمي مثل رژيم صدام حسين، يا آل اسد و يا آل كيم ايل سونگ قرار ميگرفت بلافاصله سلطان فقيه و خليفه الله في الارض، بانگ بر ميداشت كه كدام رژيمي در جهان سراغ داريد كه 90 درصد از مردم در انتخابات رئيس جمهوري و نمايندگان پارلمانش مشاركت داشته باشد و رژيم حاكمش آنچنان محبوب ملت باشد كه ميليونها جوان در خيابانها در حمايت از رئيس جمهوري اش تظاهرات كنند. (سيد علي آقا رهبر هرجا مصالحش ايجاب ميكرد به خاتمي ميباليد و از محبوبيت او براي خود كرديت جمع ميكرد. اما در عمل همه توطئه ها عليه اصلاحات و اصلاح طلبان را يا خود تدارك ميديد و يا در دفتر مباركش طرح و به اجرا گذاشته ميشد.)
بعضي از دولتمردان اروپائي كه مقوله اي به نام «پرنسيپ»ها در اخلاق سياسي، جايگاهي در انديشه سوداگرانه شان ندارد بارها با اشاره به دوم خرداد و حمايت مردم از پروژه اصلاحات، آمريكا را به خاطر برابر نهادن جمهوري اسلامي با رژيمهاي بعثي عراق و سوريه و... ملامت ميكردند. در واقع رهبري و جناح سركوبگر و ضدمردمي رژيم هرجا در برابر توفان انتقاد و تبليغات سوء آمريكا و بعضي از دولتهاي غربي قرار ميگرفت بلافاصله عباي «مشروعيت مردمي و انتخاباتي» را بر سر ميكشيد. كساني نيز در غرب اين نمايش را مي پسنديدند و هر بار كه رژيم در مخمصه اي قرار ميگرفت ضرورت ظهور آقا را در هيأت حامي مردمسالاري و حقوق و حاكميت ملت، گوشزد ميكردند. (يكي از مشاوران خاتمي كه در چند مجلس گفت و شنود با نمايندگان بريتانيا، فرانسه، آلمان و ايتاليا حاضر بود، يادآور شد كه همه اين آقايان در پايان ديدارشان، پچپچه كنان در گوش خاتمي ميگفتند،لطفا به آيت الله خامنه اي بگوئيد حضور ايشان در كنار اصلاح طلبان به ما امكان ميدهد در برابر فشارهاي آمريكا، مقاومت كنيم و اجازه ندهيم آمريكا بتواند سياستهاي دشمنانه اش عليه ايران را توجيه كند)
مصراعي از حافظ را كه براي مطلب اين شماره برگزيده ام، در خطاب به سيدعلي رهبر است. در واقع طي دو شماره گذشته با او اتمام حجت كرده ام و اين هفته در مراسم خاكسپاري اش حاضر شده ام. نگوئيد كه چرا هنوز اصرار ميكني اين دل و دين به پتياره قدرت باخته را از گرداب سرنگوني بيرون كشي!! قول ميدهم همانطور كه اين هفته بر او نمرده نماز ميكنم، در آينده نيز از مرحوم خامنه اي ياد كنم چون حضرتش بيش از آنچه تصور ميكردم آلوده قدرت شده است. مردي كه تا اين حد گرفتار كينه باشد شايستگي حتي چراغداري مسجد پائين خيابان مشهد را ندارد چه رسد به رهبري سرزميني كه در صف روحانيانش علامه حلي و سيد جبل عاملي داشته كه در قمار عشق، دين و دل به يك ديدن باخته اند.
آقاي خامنهاي ميتوانست خود را نجات دهد. قادر بود به اشارهاي طوق بندگي شيخ مشكيني فاسد و جنتي جائر را از گردن پاره كند. و به جاي آنكه محل نفرت جامعه باشد به منبر والاي عشق و حرمت جامعه صعود كند. اما زنجيرهائي كه قدرت خانم بر دست و پاي او بسته چنان مستحكم است كه فقط بايد گفت بيچاره سيدعلي، خدا رحمتش كند كه مثل دكتر فاوست براي بقا و داشتن قدرت پرنكبت، روح خود را به شياطيني چون جنتي و مشكيني و نوري همداني و حاج حبيب تازه مسلمان دماوندي نواده يعقوب آقا، فروخت.
از امروز هر آنچه در ايران رخ دهد، سرنوشت ولي فقيه را تغيير نخواهد داد. در واقع آدمي كه به قول محمد علي ابطحي معاون پارلماني و حقوقي خاتمي در وصف آنچه مافياي قدرت در جريان رد صلاحيتها كرد با تمام نيرو به «خودزني» پرداخته است پاياني به جز سقوط آزاد نخواهد داشت. در جريان رد صلاحيتها، زماني كه كروبي و خاتمي به جنتي گفته بودند چرا به اشارات رهبر بي توجهي كرديد، جنتي نامه اي را روي ميز گذاشته بود كه بفرمائيد نگاه كنيد تك تك رد صلاحيت شدگان را دفتر مقام معظم رهبري پيش از رأي شوراي نگهبان، رد صلاحيت كرده اند. يكي از روحانيون نزديك به آقاي خامنه اي كه در دفتر او صاحب نام و مقامي است و از مدتي پيش در انگليس با بورس معاونت بين المللي دفتر (تشكيلات محمد حسن اختري) مشغول به تحصيل است ميگفت: آقاي خامنه اي حاضر است لعنت ملت و بي آبروئي در سطح جهاني را به جان بخرد اما شاهد پيروزي اصلاح طلبان در عرصه داخلي و گسترة بين المللي نباشد. علي اكبر ولايتي به ايشان قبولانده است كه اگر رشته امور خارجي از دستش در برود، فرداست كه سفير آمريكا در تهران هم چون سوليوان در زمان شاه، به سراغش بيايد و با نگاه كردن به ساعتش، روز خروج ايشان ــ خامنه اي ــ را از كشور سئوال كند. چهره هاي مافيائي ديگري از جمله علي فلاحيان و معاونش مصطفي پورمحمدي، و سرداران مربوطه از تيره محمد باقر ذوالقدر و احمد وحيدي نيز به حضرتش توصيه كرده اند كه مبادا ميدان را به دست كساني بدهد كه برايشان رأي و نظر مردم به مراتب اهميت و اعتبار بيشتري از نظر و رأي نايب امام زمان دارد.
وقتي كار به جائي رسيده كه محسني اژه اي مظهر كامل نفاق و فساد و جنايت فتوا صادر ميكند و حكم قتل ميدهد، چرا من كه عمري در ستايش زندگي و آزادي گفته و سروده ام فتوا ندهم...
عزيزان من، به فتواي من بر سيد علي خامنه اي معروف به ولي فقيه و نايب امام زمان نمرده نماز كنيد.

چه پيش خواهد آمد؟
شنبه 31 ژانويه تا دوشنبه 2 فوريه
1 ــ چند e-mail داشتم كه در آن سئوال شده بود بعد از استعفاي يكصد و اندي نماينده اصلاح طلب و تهديدهاي سيد محمود هاشمي زيارت نامه خوان سابق نجف و رئيس فعلي قوه قضائيه، عليه كساني كه به قول او «در كار انتخابات اخلال كنند» چه خواهد شد و روند امور به چه سوئي به حركت درخواهد آمد.
در سياست ؛پيشگوئي كار خطرناكي است و از آن مهمتر پيشگوئي در امور ايران، هم خطرناك است و هم مشكل آفرين، چون اگر پيش بيني درست از آب درآيد به جاي آنكه بگويند آفرين بر تو آدم آگاه، زير لب زمزمه ميكنند كه طرف از خودشان بود بنابراين ميدانست كه كار به كجا ميكشد. واگر هم پيش بيني نادرست از كار در ميآمد، آن وقت زبان ملامتگران به طعنه باز ميشود كه بله ديديد ما گفتيم فلاني بي ربط ميگويد.
با اينهمه اجازه دهيد من چند پيش بيني كنم آنهم بر اساس اطلاعاتي كه در دست دارم... با استعفاي نمايندگان اصلاح طلب مجلس و تمارض آقاي خاتمي (چه كمردرد غريبي بود كه باعث به تعويق افتادن نشست اضطراري شوراي وزيران شد اما روز بعد حضرت رئيس جمهوري در عين سلامت با هلي كوپتر به فرودگاه امام خميني رفتند تا مرحله نخست بهره برداري از آن را افتتاح كنند.) رژيم در مواجهه با بزرگترين بحران سالهاي اخير چند راه در پيش رو دارد.
الف: آقاي خامنه اي مداخله كند و به شوراي نگهبان دستور دهد حداقل 83 نماينده رد صلاحيت شده را اعاده صلاحيت كند. اعتقاد من بر اين است كه ولايت عظما جرأت دست زدن به چنين كاري را ندارد. به ويژه بعد از آنكه اوباش و ابسته به مشكيني به او اخطار فرستادند كه مبادا سر پيچ اُحد انتخابات گمراه شوي.
ب: مجلس با استعفاي حداقل صد و بيست نماينده (امضاي 134 تن زير نامه استعفا به چشم ميخورد) تعطيل شود و خامنه اي دستور بازداشت نمايندگان مستعفي و اشغال مجلس را صادر كند. (در اين صورت جامعه جهاني واكنش نشان خواهد داد و رژيم در شرايطي نيست كه بتواند فشاره اي بين المللي را تحمل كند).
ج: خاتمي و وزرايش استعفا كنند. در اين صورت چون قوه مقننه نيز عملاً تعطيل است، رژيم همه مشروعيتش را در گستره جهاني از دست ميدهد، و هر حركت مردمي حتي به طور نمادين در داخل كشور ميتواند حمايت گسترده بين المللي را به دنبال داشته باشد. شبيه به آنچه در گرجستان رخ داد.
مردم ايران قادر خواهند بود با حضور خود در خيابانها و اعلام سلب مشروعيت از رژيم، مافيا را وادار به عقب نشيني و در صورت فشار بيشتر، واگذاري قدرت كنند. (خاتمي گفته است ــ آنهم به دفعات ــ كه در ميان اولويت هايش، نظام جايگاه اول را دارد. بنابراين وقتي حس ميكند استعفايش در نهايت باعث سقوط نظام خواهد شد، هرگز دست به استعفا نميزند بلكه صبر ميكند تا مافيا تتمه آبرويش را به باد دهد و با خفت و سرشكستگي در برابر مردم، از عرصه قدرت به بيرونش هدايت كند.)
د: يك راه ديگر نيز ميماند كه جزئي از آن در صورت تحقق پيش بيني دوم ــ يعني استعفاي خاتمي و دولتش ــ مي توانست قابل پيش بيني باشد. در واقع اگر مردمي كه تا امروز بي اعتنا به تحصن مجلس و درگيري بين جناحهاي حاكميت نقش ناظر بي طرف را ايفا كرده اند، قادرند با حضور خود در صحنه، نتيجه نزاع را به نفع خود رقم زنند. نافرماني مدني به هيچ روي آتش افروزي و شيشه شكستن نيست، بلكه اگر فردا، دانشگاهيان، فرهنگيان، كارگران و نيروهاي متخصص، كاركنان بانكها، و كاركنان شرافتمند صدا و سيما و... دست از كار مي كشيدند و در يك حركت همبسته ملي خواستار برگذاري يك فراندوم براي تعيين سرنوشت نظام ميشدند، باحالتي كه در جامعه مشاهده ميشود، ترديدي ندارم كه مردم در حمايت آنها به صحنه ميآمدند، آنگاه بود كه سرنوشت نهائي نظام رقم زده ميشد...
(توضيح: فغان من از غلطهاي چاپي به آسمان است، اما در برابر تبديل شدن نام زنده ياد مرتضي خان ورزي به مرتضي وزيري و مناضل به مفاضل ديگر نميتوانم سكوت كنم... كه در بعضي مواقع غلط افتادن نقطه را با مكيدن نميتوان برطرف كرد.)

February 5, 2004 02:05 PM






advertise at nourizadeh . com