July 01, 2004

در ميخانه ببستند خدايا مپسند...

يكهفته با خبر
سه شنبه 22 تا جمعه 25 ژوئن
پيشدرآمد: سيد يماني نه اولين و نه آخرين كسي است كه در ايران ادعاي اتصال به امام زمان (و لابد اگر غائله اش خاتمه نيابد ادعاي مهدويت) ميكند. حكايت مهديها و نواب مهدي ديرگاهي است (در واقع ديرقرني است) كه هر چند يك بار باعث رونق گرفتن دكاني ميشود، گاه در شيراز و بوشهر و عكا و زماني در نجف و جماران، و حالا در جمكران و تهران. مردماني كه از زمين خسته و چشم به آسمان ميدوزند، هميشه طعمه هاي آماده اي براي شياداني هستند كه يكيشان در هيأت انقلابي و به قول خودش در جوار وطن چند سال پيش تحت حمايت گاردهاي بعثي روي زمين خوابيد و دستش را در چاه تزوير و فريب در سامرا فرو كرد، و بعد از لحظاتي كف به لب آورد و مثل غشيها فرفره وار دور خودش چرخيد تا آن لحظه كه عباس آقاي مرحوم رئيس امنيت خانه اش فرياد زد حضرت ظل اللهي مسعودي وصل شد. (شرح اين قصه را پيش از اين به تفصيل در باب مجاهدين خلق صدام آورده ام).

باري در سرزميني كه ولي فقيهش دو هفته يكبار با حضرت خلوت ميكند ظهور سيد يمانيها و پيرزن اصفهاني كه گاوش موقع شير دادن صدائي در ميآورد كه شبيه يا مهدي است و از اين بابت ميليونها تومان به جيب زد و به كانادا ره كشيد، نبايد تعجب كسي را برانگيزد.
پيش از پرداختن به حكايت سيد يماني اجازه بدهيد چنه نكته بسيار مهم را يادآور شوم.
الف: آقاي خامنه اي يك منبري خوشفكر و اهل صفا بود كه چهل سال پيش تحرير راست پنجگاه را به مراتب بهتر از روايات جعلي كتاب مستطاب بحارالانوار ملاباقر از گلوي خوش آوايش بيرون ميداد. منتها همانگونه كه در تاريخ حوزه ها هرگز روضه خوان يا منبري به مقام مرجعيت نرسيده، سيدعلي بن جواد تبريزي نيز نميتواند مرجع و ملا به معناي سنتي آن شود. دست بالا خامنه اي ميتوانست مثل رفقايش مرحوم بهشتي، و يا باهنر ره به دانشگاه جويد و مدرك و دانشنامه اي به دست آورد.
بزرگترين جنايتي كه شيخ علي اكبر بهرماني در حق خامنه اي و ملت ايران مرتكب شد همانا جلو انداختن او در خبرگان پس از درگذشت آقاي خميني بود. به محض آنكه بيعت از 56 نماينده خبرگان از جمع هفتاد و سه چهار نفر موجود براي آقاي خامنه اي گرفته شد، سه چهارتا از ابوالارتجاع هاي حوزه جلو پريدند تا سيد را براي رهبري آماده كنند.
با ساعت مچي طلاي سفيد اهدائي برادر قذافي و كفش بروملي انگليسي و بلوز يقه بسته و پيپ كه نميشد قائد امت شد و ولي امر مسلمانان جهان.
نخست قباي گاباردين تا گلو رسيده را از تن آقا درآوردند و لبادة سينه چاك بر تنش پوشاندند. ساعت مچي را به آقا مجتبي هديه دادند ــ كه هنوز به دنبال طلبگي نرفته بود ــ و يك ساعت بغلي زمخت در جيب قبا جا گرفت. كفشهاي خوش دوخت انگليسي و ايتاليائي به كمدها سپرده شد و نعلين زرد و قهوهاي جاي آن را گرفت. ريش هم به اندازه يك قبضه بلند شد و اصغرآقاي شانديزي سلماني مخصوص مقام ولايت مأمور شد با رنگ و اسپري سفيديهاي محاسن مبارك را بيشتر كند. ارتجاع دو سه وردست براي آقا تعيين كرد تا هرجا ميل عاشقي و سرزدن به كوچه عرفان و ميكده حافظ و خرابات پير مغان در سر آقا ظاهر شد، با تذكار و اگر نشد تهديد به حضرتش تفهيم كنند سلطنت فقيه خط قرمزهائي دارد كه نبايد از آن عبور كرد وگرنه به قبيله آدمخواران به رياست شيخ علي مشكيني اشاره ميكنيم كه حضرت شما را به يك لقمه چپ راهي معدة تاريخ كنند.
مصاحبان دوران رياست جمهوري و پيش از آن عماد جان خراساني گرفته و عبادي شوريده سر و عطا مهاجراني خوش محضر و حتي علي موسوي گرمارودي، جاي خود را به سپيدروياني از نوع اصغر حجازي و علي فلاحيان و مصطفي پورمحمدي دادند. حال براي جا انداختن فردي كه عليرغم زحمات زياد سيد محمود الهاشمي النجفي ملقب به شاهرودي در تدريس خارج و نوشتن رساله علميه به نامش، هرگز نتوانست (و نخواهد توانست) عنوان آيت اللهي مرحمتي خبرگان را به يك عنوان ثابت و رسمي تبديل كند و حتي در داخل خانه اش نيز كسي از او تقليد نميكند، مافيا ناچار بود براي آقا كرامات و معجزاتي قائل شود. اول از حسين آقاي مسئول آبدارخانه مباركه آغاز كردند كه در گفتگوئي مدعي شد آقا نيمه شبان كه براي مناجات و نماز صبح بيدار ميشود با حضرت گفتگو ميكند. و البته منظورش از حضرت امام زمان بود. بعد يك سلسله حكايت از جفت شدن نعلينهاي آقا به چاپ رسيد و اينكه ايشان هوش فوقالعاده ازلي از حضرت لميزلي كسب كرده اند و همة امور حادث شده در حيات مباركشان را از دوران شيرخوارگي به ياد دارند و حتي بعضي وقتها غيب هم ميگويند.
از آنجا كه اين نوع حكايتها بيشتر اسباب تمسخر و ساخته شدن نكته ها و جوكهاي متعدد شد، به ناچار متوليان آستان مقدسه ولايت عظمي، دست توسل به سوي جمكران دراز كردند. جمكران مسجدي است در نزديكي قم كه از سالها پيش در آن دكاني بر پا داشتهاند به اين نحو كه ميگويند امام زمان هر از چند گاه در اينجا حاضر ميشود و با بعضي از زوار مسجد سخن ميگويد. (در حال حاضر روزانه صدها تن به جمكران مراجعه كرده و بادادن مبلغي پول و تقاضاهاي خود از امام زمان به دست خادم، چند روز بعد باز ميگردند و پاسخ امام زمان را به تقاضايشان باز با دادن مبلغي پول، دريافت ميكنند) تقريباً از اوايل سال 74 دو سال پيش از انتخاب خاتمي سر و كله آقاي خامنه اي در جمكران پيدا شد. به اين ترتيب كه ولي فقيه ماهي يكبار به جمكران ميرفت و شبي را آنجا ميگذراند، و فردا خادم مسجد با سر و صداي زياد خبر خلوت انس سيد علي را با مهدي موعود، به اطلاع مؤمنان ذوب شده در ولايت ميرساند. (در جوار وطن نيز شعبده بازي از اين دست يكي دو بار رخ داده بود كه من يكبار آن را به طور مستند در فيلمي ديدم. مسعود رجوي با اصحابش كنار چاه آب سامرا آمد و بعد دستش را در چاه كرد و با حالتي عجيب و غريب در حالي كه پامنبريه ايش اشك ميريختند فرياد زد مهدي بگير. لحظاتي بعد ولي فقيه مقيم بغداد، كف به لب آورد و پس افتادو اصحاب فرياد زدند مسعود وصل شد. يعني امام زمان دستش را گرفت. آنوقت ريختند و مشغول دست بوسي و پابوسي شاه مسعود سابق شدند. وقتي عباس آقا ذاكري وزير امنيت رجوي در پاريس در بستر مرگ بود و با سرطان دست و پنجه نرم ميكرد، شيشة آبي براي او آوردند و گفتند مسعود در يكي از خلوتهايش با امام زمان از او خواسته است شفاي ذاكري را تسريع كند. حضرت هم شيشه آبي داده است كه به حلقش بريزند فوراً خوب ميشود. ذاكري چند روز بعد از نوشيدن اب مقدس، خاموش شد و به اين ترتيب ميزان شفابخشي آب مرحمتي حضرت نيز آشكار گرديد.).
باري زماني كه دستگاههاي ريز و درشت تبليغ و مداحي از بامداد تا شام سخن از معجزات ولي فقيه سر ميدهند، زماني او را علي دوران و گاهي اميد اهل بيت و نايب برحق حضرت حجت ميخوانند، نبايد تعجب كرد اگر يك دعانويس شارلاتان عراقي به نام سيد يماني دم از اتصال به حضرت بزند و مشتي ابله بيچاره را به دور خود جمع كند. فعلاً سيد يماني از طريق چند موبايل در مخفيگاهش مشغول هدايت خلق الله است و تني چند از اصحابش نيز به چنگ مأموران امنيتي رژيم افتاده اند.
امّا قصه مهدويت و ظهور تا زماني كه مردماني پيدا ميشوند كه عقل را طلاق داده اند و خرافات و فريب و حقه بازي ميتواند آنها را به عبوديت و بردگي بكشاند، ادامه خواهد يافت. يادتان باشد اين جريان مختص ما شيعيان مرتضي علي نيست. همه ساله ده ها هزار مسيحي به پرتغال ميروند تا از مجسمه و چشمه «فاطيما» ديدن كنند و براي شفاي خود آبي از اين چشمه به گلو ريزند. حال آنكه اين قديس فاطيما، فاطمه بانوئي است كه يك امير مغربي در حمله به اسپانيا و پرتغال دل به او بسته بود و پس از تصاحب او چون نمي خواست دست ديگري به وي رسد ترتيب قتلش را داد و بعد هم شايع كرد كه طرف به معراج رفته است. چرا جاي دوري برويم در عربستان سعودي من با ديدن حجاج پاكستاني كه گالن گالن آب تصيفه شده زمزم را از شيرهاي تعبيه شده در گرد محل سابق چاه پر ميكردند تا به عنوان سوقات براي بيماران اسلام به كشور خود ببرند، از يكي از آنها پرسيدم ميداني كه آب چاه زمزم بوي گند لجن ميدهد و قابل خوردن نيست و اين آبي كه تو به تبرك ميبري 70 درصد كُلر دارد و در تصفيه خانة مكه پاكسازي شده است. به بلاهت گفت نيّت مهم است. گفتم از آب شير خانه ات بنوش و نيّت زمزم كن. بعضي از هموطنان ما نيز شيشه اي از آب زمزم ميبردند (و حتماً ميبرند). وقتي نماينده ولي فقيه و مدير بزرگترين و البته كم تيراژترين مؤسسه انتشاراتي كشور يعني كيهان، برادر بازجو حسين شريعتمداري با مباهات ميگويد نور ولايت زماني در كودكي در قلب او ساطع شد كه در ديدار از آقاي خميني به همراه پدرش، تفالة باقيمانده چاي آقاي خميني را نوش جان كرد، چه انتظاري از دعانويس عراقي داريد. كشور را رمالان و دعانويسها، و دايناسورهاي حوزه تسخير كرده اند و كارگزارانشان نيز كساني از نوع خاصه مداح ولي فقيه و تير خلاص زن احمدي نژاد شهردار، قاتل قلم و مطبوعات و زهرا كاظمي يعني مدير نمونه سعيد مرتضوي و حاج عزت آقا ضرغامي و البته شاگرد بياستعداد و صدبار رفوزه شده حقوق غلامحسين الهام است. بنابراين مسئولان نظام نبايد فعان برآورند كه اي واي دين از دست شد و رمالي عراقي فتنه مهدويت در قم برپا كرد. اين نظام همه فتنه است و تا فتنه برنيفتد نه اسلام نجات پيدا ميكند نه ايران.

شنبه 26 تا دوشنبه 28 ژوئن

1 ــ ماجراي پرونده اتمي جمهوري اسلامي و بازداشت ملوانان انگليسي و توقيف سه قايق آنها، در هفته گذشته، پشت پرده اي داشت كه كمتر كسي به آن پرداخت. اين پشت پرده را به نقل از يكي از دست اندركاران قدرت بازگو ميكنم.
الف: در جريان بحراني كه تقريباً 18 ماه است در روابط ايران با آژانس بين المللي انرژي اتمي پيدا شده، سه گروه يا سه خط با نقطه نظرهاي متفاوت با بحران برخورد كرده اند.
گروه نخست، خاتمي و مجموعة وابسته به او يعني اصلاح طلبان هستند. از ابتدا اين گروه مبنا را بر تفاهم و دستيابي به يك موافقتنامه مرضي الطرفين گذاشته بود. نمايندگان اصلاح طلب دوره ششم مجلس به دفعات بر ضرورت امضاي پروتكل الحاقي به پيمان منع گسترش سلاحهاي هسته اي پاي فشردند. خاتمي نيز به محمدالبرادعي رئيس آژانس بينالمللي انرژي اتمي قول داد پروتكل را امضا كند.
ب: گروه دوم كه مجموعه اي از راستها، محافظه كاران و بعضي از مراكز قدرت تشكيل دهنده آن هستند، بر اين باور بود (و بعضي هنوز هم بر اين باورند) كه بايد سياستي را بين سياست كره شمالي و عراق با آژانس بين المللي انرژي اتمي دنبال كرد. و در عين حال روي تناقضات حاكم بر روابط اروپا و ايالات متحده حساب كرد. منطق اين مجموعه با نزديك شدن اروپا به آمريكا خاصه در رابطه با پرونده اتمي ايران، به مرور رنگ باخته است. اين گروه نيز هم چون گروه الف اعتقادي به برنامه ساختن بمب اتمي ندارد و بر اين باور است كه هر نوع تلاشي در اين زمينه كل نظام را به خطر خواهد انداخت.
ج: مجموعه سوم طيف عجيبي است، يك سرش در دفتر رهبري است، سر ديگرش در مجمع تشخيص مصلحت نظام و سرانجام رأس سومش در ستاد مشترك نيروهاي مسلح و سپاه است. اين مجموعه بر اين باور است كه بايد از گروههاي الف و ب در تعامل با آژانس استفاده كرد و زمان خريد. همين مجموعه درست در زماني كه بحران شدت ميگيرد حسن روحاني را به ميدان ميفرستد. اخيراً حسين موسويان ــ نماينده رفسنجاني ــ نيز به روحاني اضافه شده است. شخص خامنه اي با تكيه بر مشورتهاي حسن فيروزآبادي، غلامعلي رشيد، محمد باقر ذوالقدر، احمد وحيد و دكتر آيت اللهي ــ معاون سابق سازمان انرژي اتمي ــ بر اين باور است كه داشتن دو سه كلاهك اتمي رژيم ولايت فقيه را تا ظهور حضرت، بيمه ميكند ــ قبلاً سخنان او را به كارشناسان اتمي به چاپ رساندهام. به اين ترتيب اگر ميبينيد گاهي خاتمي و زماني حداد عادل از گروه الف و ب و زماني هاشمي رفسنجاني و روحاني از گروه ج مأمور ميشوند سخناني ضد و نقيض در همكاري يا عدم همكاري با آژانس بين المللي انرژي اتمي بر زبان آورند، هم از اين روست كه تصميم گيرندگان اصلي در گروه ج، با ارزيابي وضع بين المللي و موقعيت نظام اصل را بر نرمش و يا سرسختي گذاشتهاند.
در رابطه با حادثة شطالعرب نيز لازم به توضيح است كه در طول يك سال و نيم گذشته كميته هاي نظامي كه از سوي ايران و بريتانيا و ايالات متحده ناظر بر حفظ آرامش در مرزهاست بارها و بارها شاهد ورود سربازان و يا خودروها و حتي هليكوپترها و هواپيماهاي انگليسي و آمريكائي به خاك و فضاي ايران بوده اند ورود به آبهاي ايران به ويژه در شطالعرب توسط شناورهاي انگليسي يا آمريكائي وعراقي به خطا، امري عادي بوده كه اغلب با حسن نيت طرفين و پوزش خواهي ناديده گرفته ميشود. اين بار اما گشتيهاي نيروي دريائي سپاه بدون مشورت با ستاد منطقه دريائي شمال خليج فارس و پايگاههاي آبادان و خرمشهر، به تعقيب و بازداشت و توقيف ملوانان و قايقهاي انگليسي اقدام كرده بود. نمايش ملوانان اسير با چشم و دست بسته كه كاري مغاير با مفاد كنوانسيون ژنو بود، آنهم از تلويزيون العالم حاج عزت سردار مربوطه، گوياي اين حقيقت بود كه اين ماجراجوئي با اهدافي خاص و بدون كسب مجوز صورت گرفته است.
خبر دستگيري انتحاريهاي بسيج را توسط نيروهاي اوكرايني قبلاً به اطلاعتان رسانده بودم. اين افراد را اوكرايني ها به فرماندهي انگليسي نيروهاي ائتلاف در جنوب عراق تحويل داده بودند. از همان ابتدا سپاه با اعلام اينكه ملوانان جاسوسند و محاكمه خواهند شد، پيغام خود را به مقامات نظامي بريتانيا در جنوب عراق ارسال كرد. بچه هاي ما را آزاد كنيد تا ما ملوانان شما را آزاد كنيم.
اگر حل ماجرا به آقاي جك استراو و دوست عزيزش كمال خرازي واگذار شده بود قصه هنوز هم ادامه مييافت. اما توني بلر نخست وزير بريتانيا در همان ساعات نخست پيامي راهي تهران كرد كه حضرت ولايت عظما معنايش را خوب درك كردند. بنابراين ملوانان اسير به تهران منتقل شدند و از آنجا از طريق كويت به سوي عراق پرواز كردند. هيچكدام از انتحاريهاي اسير در عراق نيز آزاد نشدند. انگليسيها گفته بودند اسراي ايراني همه گاه در اختيار آمريكائيها هستند ما فقط ميتوانيم پادرمياني كنيم و انشاءالله نظر آمريكا را براي آزادي اين برادران در زنجير جلب خواهيم كرد. همانطور كه قبلاً، آن دو برادر به ظاهر خبرنگار جاسوس يعني سهيل كريمي و طالبي را به آغوش اطلاعات سپاه بازگردانديم تا يكيشان به وكالت برسد و ديگري به امارت. بله پشت پرده ماجرا چنين بود و نه غضب رژيم از انگليس به خاطر مواضع اخيرش در پرونده اتمي و پرونده حقوق بشر.
2 ــ مافيا دربارة انتخابات رياست جمهوري بدجوري دچار چند دستگي و تفرقه شده است.
ــ آبادگران يعني ذوب شدگان در ولايت كه قصد دارند فراكسيون تنفيذ اوامر مقام معظم رهبري تشكيل دهند، بر اين باورند كه يا بايد به سراغ يكي از مشاوران مورد اعتماد ولايت عظما رفت (علي اكبر ولايتي، علي لاريجاني و آقا مصطفي ميرسليم) و يا يكي از مديران نمونه جوان را به ميدان فرستاد (احمدي نژاد، سعيد مرتضوي، غلامحسين الهام).
ــ مجموعة رفسنجاني بر اين باور است كه اول بايد خود سردار مربوطه را جلو انداخت و اگر خداي ناكرده زمينه فراهم نشد و مقام ولايت فرمودند ما آقاي هاشمي را براي مجمع لازم داريم با كارت حسن روحاني و حسين مرعشي و علي هاشمي بازي كرد.
ــ نو محافظه كاران به رهبري محمدرضا باهنر معتقدند كه همة مديران رده اول را بايد كنار گذاشت و به دنبال فردي خوشنام رفت كه در عين حال عمامه اي هم نباشد. نگاه باهنر در درجه اول روي خودش و بعد روي ولايتي ــ همسو با مؤتلفه ــ متمركز است.
ــ راستهاي تازه درس خوانده همچنان تصوير احمد توكلي را در دست دارند.
ــ سپاه هنوز متوجه علي لاريجاني است اما تلاشهاي محسن رضائي كم كم به نتيجه ميرسد و بعضيها بدشان نميآيد كه رضائي را جلو بيندازند.
دربارة اصلاح طلبان فعلاً بايد گفت آقاي خاتمي رفته اند گل بچينند.


July 1, 2004 12:29 PM






advertise at nourizadeh . com