July 22, 2004

... تا كي كند سياهي چندين درازدستي

سه ‌شنبه 13 تا جمعه 16 ژوئيه
پيشدرآمد: آنچه طي دو سه شمارة گذشته در رابطه با دلمشغولي اصلي آقاي اريل شارون در هفته‌ها و ماههاي اخير نوشته‌ام، حد اقل در بخشي از نظاميان (ارتش و سپاه) كه احتمالا از طريق اينترنت مطالب مرا مي‌خوانند و يا برنامه‌هايم را در راديو ياران دنبال مي‌كنند، با دقت پيگيري شده است. حدود چهل «اي‌ ــ ميل» دريافت كرده‌ام كه زبان نويسندگانش نظامي است و مي‌توان حدس زد كه آنها از نفرات نيروهاي مسلح هستند. جز اين تلفني طولاني داشتم از فردي كه خود را «امير» معرفي كرد و خيلي زود دريافتم كه از افسران بلندپاية نيروي هوايي است. فكسي نيز برايم از سازمان صنايع هوا فضا (ايرو اسپيس ايران) رسيد با مضموني شبيه به ‌آنچه در مكالمة‌ تلفني‌ام با «امير» گذشته بود.

نقطه مشترك در تمام نامه‌هاي الكترونيكي و فكس و مكالمه تلفني، نگرانيهاي گسترده در جمع نظاميان كشور، از حمله احتمالي اسرائيل به مراكز اتمي و نظامي كشور است.
در يكي از نامه‌هاي الكترونيك آمده بود: «در يك جلسه بسيار مهم كه در آن تني چند از افسران بلندپايه ستاد مشترك از ارتش و سپاه حضور داشتند دكتر م... كه از كارشناسان ارشد مسائل استراتژيك و سرپرست... مي‌باشد، با استناد به مقاله اخير شما و برنامه دوشنبه هفته گذشته راديو ياران گفت: حتي اگر ادعاهاي بعضي از مقامات و روزنامه‌ها پيرامون ارتباطات فلاني با آمريكا و اسرائيل و انگليس درست باشد، آنچه را او درباره نقشه شارون پس از انتخابات رياست جمهوري آمريكا، در حمله به تأسيسات اتمي ما نوشته و يا گفته، بايد جدي گرفت. اين كارشناس ارشد بشدت از سخنان به‌قول شما مجنوني به‌نام حسن عباسي، و مطالبي كه اخيراً در جمهوري اسلامي و كيهان پيرامون نابودي اسرائيل و حمله به تأسيسات مهم صنعتي و نظامي غرب و توان موشكي ايران گفته و يا نوشته‌اند، انتقاد كرد و با تأكيد بر اينكه اين نوع مطالب، علاوه بر تحريك دشمن، توجيه‌گر تجاوز او نيز خواهد بود گفت: ما كه از توان نظامي كشورمان با خبريم، خيلي خوب مي‌دانيم كه علي‌رغم آمادگي پاسداران ميهن در لباس ارتشي و سپاهي و بسيجي جهت مقابله با هر نوع تجاوزي عليه ايران، به‌علت نداشتن سلاحهاي پيشرفتة دفاعي ــ و البته هجومي ــ آسمان كشورمان عملا به روي هواپيماها و موشكهاي پيشرفتة دشمن فرضي باز است. از هواپيماهاي «اف 14» كه هم قابليت دفاع و هم هجوم و نيز رديابي و شناسايي را دارا هستند تعداد بسيار محدودي هنوز قادرند تا 70 درصد ظرفيت رزمي خود، در عمليات شركت كنند. هواپيماهاي فانتوم «اف4» كه در جنگ ايران و عراق مهمترين سلاح ما عليه دشمن در حمله به تأسيسات نظامي صنعتي و پايگاههاي هوايي عراق بود، امروز در وضع دردناكي قرار دارد. عملا به‌علت سقوطهاي پياپي و از كارافتادگي تجهيزات و عدم امكان خريد وسايل يدكي، ناچار شده‌ايم تعداد كثيري از هواپيماهاي فانتوم را كه دچار اشكالات فني بودند اوراق كرده و از قطعات آنها در بازسازي هواپيماهايي كه كمتر آسيب ديده و يا قطعات اصلي آنها هنوز سالم است استفاده كنيم. وضع تايگركت‌ها يعني «اف5»ها از اينهم بدتر است.
اخيراً آمده‌اند با پيچ و مهره كردن قطعات اف5 و ساختن بدنه‌اي مشابه آن، مثلا نخستين جنگندة ‌بمب افكن ساخت ايران به‌نام «صاعقه» را ساخته‌اند كه حضرت آقا در سفر اخير به همدان، نمونة آن را مشاهده كردند. بيشتر هواپيماهاي عراقي كه پس از ورود به ايران به‌عنوان بخشي از غنائم جنگي و به‌جاي بخشي از خسارتهاي جنگي به‌تصرف ما درآمد، در حال حاضر به‌سبب عدم صيانت و نبودن قطعات يدكي (در مورد ميراژها) از رده خارج شده است. بخشي از اين هواپيماها ازجمله سوخوي در اختيار سپاه قرار گرفت كه چندين فروند از آنها هنگام تمرين سرنگون شدند. يكان هوايي باربري ما وضع آشفته‌تري دارد. هركولس هاي غول پيكر يك به‌يك از رده خارج مي‌شوند و يا سقوط مي‌كنند. توپولف‌ها و آنتونوف‌هاي روسي قابل اعتماد نيستند. از نظر منظومه‌هاي دفاع هوايي پس از موشكهاي چندي از نوع «هاوك» كه در ماجراي ايران‌گيت به سه برابر قيمت اصلي گير ما آمد، نتوانستيم سايتهاي هاوك را زياد كنيم. موشكهاي HQ2 چيني و نوع وطني آن قادر به حمايت آسمانها نيستند. راحت بگويم همه سايتهاي دفاع هوايي ما خوراك چهار پنج «اف 16» است و درد اينكه حالا امارات هم 76 فروند از مدرنترين جنگنده‌ها را خريداري كرده است. نيروي هوايي ما را كه قدرتمندترين نيروي هوايي منطقه بود، به حال و روز تلخي انداخته‌اند و نيروي دريايي‌مان در دست يك بچه پاسدار به‌نام عباس محتاج كه تصديق راهنمايي هم ندارد در خليج فارس و درياي عمان خميازه مي‌كشد. دلشان خوش است كه با چهار تا قايق سوئدي بچه پاسدارها 8 ملوان انگليسي را دستگير كرده‌اند. اينها نزديك به 2 ميليارد دلار پول بيت ‌المال را به ‌اضافه يك ميليارد دلار ديگر جهت صيانت و لوازم يدكي به روسها دادند و سه تا زيردريايي ديزلي «كيلوكلاس» گرفتند و به‌جاي نامهاي ايراني اسامي مثل طارق را بر آنها گذاشتند. در خليج كم عمق فارس زيردريايي به‌كار نمي ‌آيد. ناوچه‌هاي موشك انداز كوروتي و لاكامباتنت ما كه بهترينها بودند يك به يك از رده عمليات خارج مي‌شوند. ناو البرز در حال فروشكستن است و هاوركرافتها كه در عمليات مجنون معجزه آفريدند در مرحله بازنشستگي قرار دارند. همه چيز ظاهري است. هليكوپتر شباويزي كه به آن پز مي‌دهند به درد بازي بچه‌ها مي‌خورد...
دل ارتشيها خون است. در جريان انقلاب به روي مردم آتش نگشودند آن وقت گلهاشان را پاي ديوار گذاشتند و كشتند. جالب اينكه حالا به ما سركوفت مي‌زنند كه چرا نكشتيد و مقاومت نكرديد. فكر نكنيد وضع سپاه بهتر از اين است. آنها نيز دلشان خون است بجز يك كادر سيصد چهارصد نفره فرماندهي، بقيه افراد سپاه هم از مردم شرمنده‌ اند كه به آنها به چشم ميرغضب ولي فقيه نگاه مي‌كنند، و هم امتياز ويژه ‌اي براي اين ميرغضب شدن برايشان قائل نشده ‌اند. بسياري از آنها را كه درجه بالاي سرهنگي داشتند و در دوم خرداد به خاتمي رأي داده بودند بدون دليل بازنشسته كردند. بعضي را نيز به نقاط مرزي فرستادند. به‌هرحال پيش ‌بيني شما مورد توجه بسياري از ما نيز هست. چه مي‌توان كرد وقتي يك منبري كه تفاوت بين خمپاره و موشك را نمي‌داند و در همدان با ديدن 4 تا خمپاره باد به غبغب مي ‌اندازد كه دو ساعته اسرائيل را نابود مي‌كنيم، در مقام فرماندهي كل قوا مي‌نشيند، آيا گمان مي‌ كنيد مي‌توان انتظار داشت آثار فاجعه ‌آميز حمله به نيروگاههاي اتمي و پايگاههاي نظامي ايران، مورد توجه قرار گيرد...»
حرفهايي كه در تلفن توي گوشم مي‌نشيند جداي از متن اين نامة الكترونيكي نيست. در واقع نگراني و وحشت بزرگ نه براي جان و مال بلكه براي وطني كه در چنگال اهل ولايت جهل و جور و فساد پوست مي‌اندازد، در همه سو به چشم مي‌خورد.
1 ــ يك بار ديگر به يادتان مي‌آورم كه وقتي در اين ستون پيرامون مركز سري تحقيقات اتمي در كنار دانشكدة صنعت آب و برق نوشتم رژيم دست به‌كار شد و در عملياتي كه زير نظر دكتر آيت ‌اللهي از ذوب شدگان در ولايت و معاون سابق سازمان انرژي اتمي به مدت يك هفته انجام گرفت تمام تجهيزات اين مركز را به جنوب سمنان منتقل كرد. آنچه باعث نگراني اهالي منطقه شده بود، مرگ ماهيها در رودخانه نزديك به دانشكده، بيماري دامها، و ظهور بيماريهاي پوستي و گوارشي در بين مردم منطقه بود. حالا خبر شده ‌ام كه بيماريهاي پوستي عجيب در اسماعيل‌ آباد و چند شهرك و روستاي اطراف تهران به شكل گسترده ‌اي رواج يافته است. بعضي از كارشناسان آب آلوده را عامل اين بيماريها مي‌دانند اما به‌نظر مي‌رسد كه ريشة اصلي اين بيماريها همانا پخش مواد راديو اكتيو و غير بهداشتي بودن و عدم رعايت ايمني در مراكز تحقيقات اتمي و نيروگاههاي كوچك تحقيقاتي است. نيروگاه كوچك نيز زبالة اتمي دارد، و موضوع دفن اين زباله‌ها معضل بزرگي است كه رژيم بي توجه به عواقب كارش، اين زباله‌ها را در مناطقي دفن مي‌كند. از آنجا كه تهران شهر چاهها و قنوات كهنسال است، در زير زمين تهران، مواد حاوي راديو اكتيو، خيلي زود به نقاط ديگر منتقل مي‌شود. و طبيعي است كساني كه از آبهاي زير زميني براي كشاورزي و يا آشاميدن استفاده مي‌كنند بيش از ديگران در معرض خطر بيماري قرار دارند. رژيمي بي مسؤوليت كشوري را كه همه امكانات براي ابرقدرت منطقه شدن را داراست، به‌ روزي انداخته است كه حتي آب پايتختش كه روزگاري گواراترين آب جهان بود، ديگر آشاميدني نيست.
دوستي مي‌گفت بلوار اليزابت يا آب كرج سابق، كه يكي از دلنوازترين گردشگاههاي تهران بود امروز صحنة قدرت نمايي موشهاي بزرگي است كه از پهلوي تا كوي دانشگاه را تسخير كرده‌اند. روز 18 تير نيز شهردار ولي فقيه اعلام كرده بود براي كشتن موشها، كوي دانشگاه را تعطيل كرده‌اند. در حالي كه حضور چماقداران و مأموران ريز و درشت در خيابانهاي اطراف دانشگاه آشكار مي‌كرد كه هدف مقابله با شيران دانشگاه است نه موشهاي كوي.

شنبه 17 تا دوشنبه 19 ژوئيه
1 ــ هفته گذشته يك گزارش آماري بسيار جالب را در رابطه با اوضاع اقتصادي ايران و تأثيرات آن در اوضاع اجتماعي و سياسي كشور مي‌خواندم. اين گزارش توسط مركز پژوهشي كه وابسته به سازمان برنامه است تهيه شده و به‌صورت محرمانه براي مسؤولان بلندپاية كشور ارسال شده است. من وارد مسائل جزئي و تفصيلات گزارش نمي‌شوم و تنها به ذكر چند نكتة مهم بسنده مي‌كنم.
بر پايه اين گزارش حجم نقدينگي (پول در گردش و بانكها) كشور كه در سال 1357 حدود 310 ميليارد تومان بود و در دولت شريف امامي با افزايش بي روية حقوقها به 250 ميليارد تومان رسيد، با احتساب چكهاي بانكي و در گردش به 12 هزار ميليارد تومان رسيده است. و اين مبلغ تورمي را معادل 22 در صد به‌بار آورده است.
در 12سالة آخر حكومت رضاشاه يعني در دوراني كه درآمد سالانه نفت ما كمتر از درآمد نصف يك روز امروز ما بود و يك ريال مالياتي كه بر قند و شكر كشيدند، راه‌ آهن شگفتي برانگيز ايران را برپا كرد، بيش از دو سوم بودجة‌ جاري كشور صرف كارهاي عمراني مي‌شد. در ده سال پاياني حكومت محمدرضاشاه سهم بودجة عمراني بالاتر از 60 تا 65 درصد بودجه كشور بود. امروز به‌رغم افزايش قيمت نفت فقط 28 درصد از بودجه سالانه به كارهاي عمراني اختصاص يافته و 72 درصد سهم بودجة جاري است. (يعني حقوق كارمندان، سوبسيدها و تأمين هزينة دفتر آقا و كميته امداد و بنيادهاي ريز و درشت و البته تروريستهايي كه در لبنان نان ما را مي‌خورند و آش بشار اسد و حماس و جهاد را هم ‌مي‌زنند و در عراق دلار مي‌گيرند و به ريش اهل ولايت فقيه مي‌خندند.).
دولت به‌علت گسترش ارگانهاي حقوق‌ بگير و بالا رفتن تعداد كاركنان دستگاههاي بيهوده تابع ولايت عظما از نيمه سال ناچار به قرض كردن است. كميتة امداد امام امسال 300 ميليارد تومان پول گرفته است البته پولهايي كه از مردم مي‌گيرند و سودهاي سرشار از معاملات قاچاق را بايد جداگانه بررسي كرد. پيمانكاران دادشان از بدعهدي دستگاههاي دولتي به آسمان است. هفت سال دولت خاتمي به‌دنبال به ‌اتمام رساندن بعضي از پروژه‌هايي بوده كه رفسنجاني بدون هيچ حساب و كتابي فقط براي خودنمايي و نانداني براي آقازاده‌ها باز كردن، كلنگ آن را به زمين زده است. پروژه‌هايي كه قبل از انقلاب طي حد اكثر سه سال به بهره ‌وري مي‌رسيد امروز اگر در ده سال به پايان رسد جاي شكر دارد. علي‌رغم افزايش حقوق كارمندان به ميزان 12 درصد، هنوز كارمند تا ميزان تورم ده تا پانزده درصد عقب است. ميزان بيكاري مطابق آمار رسمي 15 درصد است اما در گزارش محرمانه 21 درصد ذكر شده است. تا انتهاي قرن پانزدهم يعني سال 1400 خورشيدي (17 سال ديگر) جمعيت كشور به يكصد ميليون تن خواهد رسيد. درآن زمان ده ميليون بيكار خواهيم داشت. آقاي خاتمي صحبت از ايجاد 800 هزار شغل در چهارساله نخست و 800 هزار ديگر در چهارسالة دوم رياست جمهوري‌ اش مي‌كرد. كل كارهاي ايجاد شده، از سي هزار كار در دورة اول و 25 هزار كار در دورة دوم تجاوز نمي‌كند. كار را بزور كه نمي‌توان ايجاد كرد. براي اشتغال هر صد نفر حد اقل نياز به ده ميليارد تومان سرمايه‌ گذاري است. با 30 ميليارد تومان بودجه نمي‌توان كار ايجاد كرد. سرمايه‌گذاري خارجي لازم است و خارجي با شعار مرگ بر آمريكا و اسرائيل و وتو شوراي نگهبان حاضر به سرمايه‌گذاري در ايران نيست. مي‌رود مالزي و چين و اندونزي و دبي، و سر دو سال سرمايه ‌اش بازمي‌گردد. ايمان داشته باشيد تا سه چهار سال ديگر عراق بهشت سرمايه‌ گذاران خارجي خواهد شد. چرا كه از ابتدا به‌جاي بالا بردن شعار، شعور را به‌كار گرفته‌اند.
در گزارش، آماري از يك اقليت 3 درصدي ياد شده كه پنجه روي 70 درصد از صادرات و واردات كشور انداخته‌ اند.
درآمد سرانه كشور كمتر از 1500 دلار است (تركيه بدون نفت به سه هزار دلار رسيده است. امارات به 25 هزار دلار و مالزي و كره نيز رشدي ده درصدي در طول پنج سالة اخير داشته‌ اند.).
در گزارش به بلاي اعتياد اشاره شده اما بلافاصله از بلاي بيكاري به‌عنوان عامل اصلي اعتياد ياد شده است و بيكاري و اعتياد خود عامل اصلي طلاق و از هم پاشيده شدن خانواده‌هاست. نرخ رشد طلاق از ميزان تورم هم بالاتر است و جامعه اسلامي حضرت ولي فقيه دارد از هم مي‌پوكد. آن وقت آقايان به لباس فروشيهاي زنانه حمله مي‌كنند و دختران را به‌جرم بدحجابي در خيابانها دستگير مي ‌كنند و كسي نيست به اينها بگويد خانه از پاي بست ويرانست / خواجه در بند نقش ايوانست.
2 ــ اين هفته دو تيتر اول در الشرق ‌الاوسط داشتم درباره آقاي خالدالحربي ملقب به «ابو سليمان المكي» يكي از مشاوران نزديك اسامه بن لادن كه به روي صندلي چرخدار به كشورش عربستان سعودي بازگشت. اجازه دهيد حكايت را آن گونه كه گزارش شده بود برايتان بازگو كنم.
بعد از سرنگوني دولت طالبان و گريز بن لادن و دار و دسته ‌اش به كوههاي «تورابورا» و سپس مرزهاي افغانستان و پاكستان، ايمن الظواهري ايدئولوگ القاعده و يار همدل بن لادن با توجه به علائقي كه از ديرباز يعني از زمان اقامت در سودان با محمدباقر ذوالقدر جانشين فرمانده سپاه و حسين مصلح و احمد كنعاني از فرماندهان سپاه در لبنان (كنعاني بعدها كاردار ايران در تونس و سپس سفير در ماداگاسكار شد) برقرار كرده بود، تماس با مقامات سپاه و سپاه قدس را از سر گرفت. يكي دو بار به ايران آمد و سپس مجموعه ‌اي از افراد القاعده را كه تعدادي از سرشناسان گروه جزو آن بودند به همراه همسر و فرزندان سران القاعده به ايران فرستاد. اين عده نخست در هتلي در زاهدان اقامت داشتند و سپس به مشهد و چند شهر ديگر منتقل شدند. در اين ميان عده ‌اي از افراد عادي القاعده و طالبان از مليتهاي غير افغاني وارد ايران شدند كه رژيم اين افراد را دستگير كرد و بعدها تعدادي از آنها را به كشورهايشان ازجمله به مصر، عربستان، اردن، قطر و مغرب بازگرداند. ماهيهاي بزرگ اما در ويلاهاي امن اطلاعات سپاه اقامت داشتند. رژيم دائماً ادعا مي‌كرد از هويت دستگيرشدگان بي خبر است اما زماني كه در پي انفجار بزرگ رياض، سعوديها مكالمه ‌اي را ضبط كردند كه يك سويش سيف ‌العدل مصري از سران القاعده در ايران و سوي ديگرش رهبر مجموعة تروريستي بود كه جنايت رياض را مرتكب شده بود، دم خروس از زير قباي مقام ولايت بيرون زد. سعوديها كه با روي كار آمدن خاتمي با همة شوق و اميد دست دوستي به سوي رژيم دراز كرده و حتي پيمان امنيتي به امضا رسانده بودند، يكباره وا رفتند. پيامهايي به تهران فرستاده شد كه ما انتظار خنجر از پشت زدن را نداشتيم. جماعت ولي فقيه دستپاچه شروع به آوردن عذر و بهانه كردند و با تغيير مكان تروريستها مدعي شدند كه امكان دارد سيف ‌العدل بدون اطلاع مقامات وارد ايران شده باشد.
سعوديها مدتي منتظر شدند و بعد وزير دادگستري خود را به تهران فرستادند تا ضمن يادآوري پيمان امنيتي بين دو كشور، موضوع استرداد مجرمين را به‌شكل جدي مورد بحث قرار دهد. پيش از اين نيز سيد محمودالهاشمي رئيس سابق مجلس اعلا و رئيس فعلي قوه قضائيه بر سر سفرة سعوديها از ضيافت شاهانه و هداياي ثمين برخوردار شده بود. اين بار وعده‌هايي داده شد كه حتماً بازجويي از دستگير شدگان القاعده به صورت جدي ‌تر دنبال خواهد شد و اگر حتي يك سعودي در ميان آنها باشد، بلافاصله او را تحويل مي ‌دهيم. در ميان سركردگان القاعده، خالدالحربي از همه كم‌شأن ‌تر بود. دليلش اين است كه پس از پخش فيلمي از بن‌لادن كه در كنار ايمن الظواهري و همين خالدالحربي نشسته و درباره جهاد سخن مي‌گويد خيلي‌ها مدعي شدند كه خالدالحربي مأمور است چون موفق شد به لطايف ‌الحيل عبارتي را كه پرزيدنت بوش منتظر آن بود از زبان بن ‌لادن بيرون كشد. بن ‌لادن در پاسخ سؤالي از خالدالحربي اعتراف كرد كه جنايت 11 سپتامبر به دستور و زير نظر او صورت گرفته است.
به هر حال دو هفته پيش آقاي خالدالحربي به تهران منتقل شد و به او گفته شد يا خودت به سفارت سعودي برو و خود را تسليم كن و يا ما مجبوريم ترا دست‌ بسته تحويل دهيم. خالدالحربي با استفاده از عفو يكماهة وليعهد سعودي به بنيادگرايان به سفارت زنگ زد و بعد هم خود را معرفي كرد.
با اينهمه رژيم ناچار است خيلي زود فكري براي سعد اسامه بن ‌لادن فرزند بن ‌لادن و همسر و فرزندانش و 8 شهروند سعودي ديگر كه همگي از تروريستهاي القاعده هستند و در كنف حمايت سپاه قدس و اطلاعات سپاه قرار دارد بكند چون مچش را بد جوري گرفته ‌اند. بشار الاسد در سفر به تهران به رفسنجاني گفته بود نگهداري سران القاعده براي شما بسيار گران تمام خواهد شد. بهتر است هرچه زودتر كلك آنها را بكنيد.
رژيمي كه به سعيدجان امامي‌ اش واجبي مي‌خوراند خيلي طبيعي است كه اگر لازم شد سر سران القاعده را نيز در سيني طلا تقديم كند. نگاه كنيد رژيم با اعضاي PKK چه مي‌كند، تا دو سال پيش جنگجويان حزب كارگران انقلابي كُرد تركيه، از بركات ولايت برخوردار بودند حالا اما با قرارداد امنيتي تهران و آنكارا، مزاحم تشخيص داده شده‌اند.
حتي تروريستها هم ديگر نمي‌توانند به رژيم تروريست ‌پرور اعتماد كنند. هفته پيش آقاي خامنه‌اي جملة با مزه ‌اي را عنوان كرد. اينكه آدم ربايي كار بدي است و آدم ربايان عراق وابسته به آمريكا و اسرائيل هستند. بايد گفت «آتش به جان شمع فتد كاين بنا نهاد». چه كسي آدم‌ربايي را در منطقه باب كرد؟ و چه كسي گروگانها را به‌قتل رساند؟ حكايت ويليام باكلي رئيس مركز اطلاعات آمريكا در بيروت را از ياد برده‌ايد؟


July 22, 2004 04:31 PM






advertise at nourizadeh . com