August 12, 2004

عاشقان زمرة ارباب امانت باشند...

يكهفته باخبر
سه شنبه 3 تا جمعه 6 اوت

پيشدرآمد: جهان را ميتوان با دو نگاه نگريست. يكي نگاه از پشت شيشة كبود ايدئولوژي حسد و نفرت و خودخواهي و خودمحوري، و ديگري بي شيشه كبود از هر نوع و جنسي.
مولاناي بزرگ نيز همين را فرياد ميزند كه اگر جهان را كبود ميبيني به دليل شيشة كبودي است كه برابر ديده ات گرفته اي. در طول زندگيم آدمهائي را كه بي شيشة كبود، به جهان و مردمانش مينگريستند چون انگشت شمار بوده و هستند هميشه احترام كردهام. چنين انسانهائي اگر به بند كشيده شوند و مدتي از عمرشان (گاه بيست و هفت سال مثل نلسون ماندلا) در زندان طي شود، آن لحظه اي كه پا به گسترة آزادي ميگذارند، به جاي اسارت در پنجة قهار كينه و نفرت از زندانبان و قاضي و حاكم، پيام آوران عشق و مهر و بخشش ميشوند.

1ــ اجازه بدهيد به يكي دو نمونه وطني از اين نوع انسانها اشاره كنم.
الف: عباس اميرانتظام بيست سال در زندان ولي فقيه جان و جواني خود را در آينة مقاومتش جلا داد. و دو سه سال نيز با سلب آزادي هايش گاه در خانة حفاظت شده و زماني در چهارديواري يك اتاق، دردهاي جسمي و روحي را تحمل كرد. شما خود را به جاي او بگذاريد. انساني فرهيخته و آزادانديش كه در عين حال پايبند به اصول و مباني دمكراسي است به سبب مبارزات سالهاي دانشجوئي اش در نهضت ملي، در جريان انقلاب از سوي استادش مهندس مهدي بازرگان به همكاري دعوت ميشود و پس از پيروزي انقلاب يكي از معاونتهاي نخست وزير و سخنگوئي دولت نصيب او ميشود. حال عملكرد و رفتار و سخنان اميرانتظام را پيش از آنكه به عنوان سفير به سوئد و كشورهاي اسكانديناوي برود پيش چشم آوريد. در روزگار عربده و اعدام و اولويت يافتن ضدفرهنگ تظاهر و فريب و نفاق و چهره هاي زشت انقلابيون، اميرانتظام مظهر آراستگي و اعتدال و مهرورزي بود. من خود به چشم تلاشهاي او را براي نجات دولتمردان و نظاميهاي رژيم گذشته به دفعات مشاهده كردم. چنين انساني را به علت تلاشي كه براي انحلال مجلس خبرگان در رأس موعد مقرر و قبل از فريبكاري اهل ولايت فقيه و وارد كردن ماده 110 به قانون اساسي، به كار بست، با منافقانه ترين رفتار به دام كشيدند و به زندان انداختند. حتي محمدي گيلاني در پي اعدام او بود. خاطراتش را بخوانيد تا در جريان روزگار او در روزهاي اسارت قرار گيريد. دانشجويان خط امام از شكنجه هاي روحي و جسمي كه به اميرانتظام وارد ميشد، لذت ميبردند. در فضاي تنگ اسارتگاه، مردي كه به آراستگي و پاكي شهره بود، با كساني روبرو شد كه تعفن و نفرت و كينه از ويژگي هايشان بود.
اما اميرانتظام وقتي بيرون ميآيد همان سرو ايستاده اي است كه شكستگي جسمي تأثيري در روح جوان و استوار او نداشته است. از مرگ نميگويد، در فرهنگ او مرگ بر ... معنائي ندارد. با نيروي عشق به آزادي و مردمسالاري به دنبال ايجاد دگرگوني در وطن است. (او را لحظه اي در برابر پيام آوران مرگ و نفرت و ويراني از نوع اهل ولايت فقيه در داخل و اهل ولايت مسعود رجوي در خارج قرار دهيد. رجوي هنوز سوار كار نشده و در زماني كه آفتابه داري صدام حسين را ميكرد دستور قتل مرا صادر كرد و ادبيات او دربارة بسياري از فرزانگاني كه در صداقت و آزادانديشي آنها ترديدي نيست (حتي مرداني چون دكتر عبدالكريم لاهيجي كه سالها در دفاع از حقوق انساني و اجتماعي و سياسي مجاهدين دفاع كرده بود)، از همان مرداب عفني سرچشمه ميگيرد كه حسين شريعتمداري و حسين الله كرم از آن سيراب ميشوند.
ب: ناصر زرافشان نيز از همين تيره است. يادم ميآيد وقتي در دانشكده حقوق بوديم روزي زرافشان گم شد و ما هفته ها بعد فهميديم كه در محبس است. همان گونه كه آرام رفت، آرام آمد. آن روزها يك هفته زندان رفتن نوعي شخصيت كاذب براي افراد ايجاد ميكرد. دوست شاعري يك ماه زندان رفت و بعدها ادعاهايي ميكرد كه زندانيان سياسي با ده و بيست سال محكوميت چنين ادعاهايي نداشتند. دوست ما خاطرات زندان منتشر كرد، منظومه زندان نوشت و ... زرافشان اما هيچ نگفت، او بر سر اعتقادات و باورهايش رنجها كشيد و هنوز هم اين رنجها ادامه دارد.
زماني كه وكالت خانواده قربانيان قتلهاي زنجيرهاي را پذيرا شد هم بر سر ايماني بود كه او را از ديگر وكلا متمايز ميكرد. وقتي پرونده ناقص بازجويي متهمان به قتل فروهرها و مختاري و پوينده را مطالعه كرد، به طرح سؤالاتي پرداخت كه رژيم را كلافه كرد. او راز فتواهاي صادره در حق قربانيان را فاش ساخت و بار ديگر راهي زندان شد.
در زندان همچون عبدالله نوري حسرت يك آخ را به دل ولي فقيه گذاشت. در جريان مرخصي كوتاهش بعد از اعتصاب غذايش، خيليها انتظار داشتند با كوره اي از خشم و نفرت روبرو شوند اما ناصر زرافشان از تيرة كينه ورزان نيست. او ميداند زندانباني را كه بر سر او گماشته اند خود قرباني نظامي خودكامه و فاسد است كه ايمان مذهبي و فقر و ضعف انسانها را براي به تمكين و به خدمت گرفتن آنها مورد استفاده قرار ميدهد.
2 ــ حكايت آقاي احمد چلبي و اعوان و انصارش را مدتها پيش اينجا بازگفته ام. چلبي هفته پيش به همراه هيأتي مركب از 300 مسؤول و كارشناس و يك وزير و دو معاون عراقي به تهران رفت و در غياب او قاضي المالكي، همان قاضي سرشناسي كه بخشي از پروندة صدام حسين و سران رژيمش را تنظيم ميكند حكم بازداشت او و سالم الچلبي برادرزاده اش را كه رياست هيأت محاكمة صدام حسين را برعهده دارد، صادركرد.
آقاي احمد الچلبي كه از طريق دستيارش آراس كريم حبيب متهم شده بود اطلاعات محرمانة مربوط به تصميمات شوراي موقت ادارة عراق و نيروهاي آمريكايي را به اطلاع دستگاههاي امنيتي جمهوري اسلامي رسانده است، بعد از متواري شدن آراس به شمال عراق رفت و مدتي در سايه حركت ميكرد. اتهامات اخير به او، ربطي به موضوع پيشين ندارد، بلكه به نوعي با عملكرد آقاي الچلبي در دوران رياستش بر بانك پترا در اردن شباهت پيدا ميكند. در جريان تعويض دينارهاي عراقي كه در زمان صدام حسين بدون پشتوانه به چاپ رسيده بود يك شركت مرتبط با رئيس كنگره ملي عراق برندة مناقصه اي شد كه بهموجب آن شركت ميبايست دينارهاي صدامي را جمع آوري و آنها را به بانك مركزي تحويل دهد. در آن تاريخ بر پايه اسناد موجود در بانك مركزي عراق ميزان دينارهاي در گردش به طور دقيق محاسبه شده بود. بنابراين وقتي در بازشماري دينارهاي تحويل داده شده از سوي شركت وابسته به آقاي الچلبي، بانك متوجه شد كه ميلياردها دينار اضافه بر آنچه در اسناد بانك ثبت شده به شعبات بانكهاي مجاز تحويل و در مقابل آن دينارهاي جديد دريافت شده است، در آغاز تني چند از مديران و كاركنان بانك الرافدين دستگير شدند اما خيلي زود با كمك مأموران «اف -بي -آي»، بانك مركزي عراق متوجه شد كه شركت وابسته به الچلبي دست به چاپ دينارهاي زمان صدام حسين زده و بيش از 70 ميليون دلار در اين ميان كلاهبرداري شده است. با دستگيري مدير شركت مورد اشاره وي پس ازمدتي فاش ساخت كه پولهاي جديدي كه شركت دريافت كرده به ايران منتقل و در آنجا به دلار تبديل شده است. به گفتة يكي از مسؤولان عراقي در واقع سفر اخير آقاي الچلبي به ايران بيش از آنكه براي بستن قراردادهاي تجاري باشد، جهت پاك كردن كليه آثار ماجراي انتقال دينارها و تبديل آنها به دلار توسط يك صراف عراقي مقيم ايران بوده است. درباره آقاي سالم الچلبي كه انسان را به ياد قاضي مرتضوي خودمان مياندازد، اتهام وارده مربوط به قتل يكي از مسؤولان وزارت دارائي عراق است كه چند ماه قبل پروندة اموال غير منقول غصبي بعد از سقوط صدام حسين به وي واگذار شده بود.
وي با گشودن پروندة خانواده الچلبي و تعداد زيادي از ساختمانهاي گرانقيمت كه توسط آنها تصرف شده بود حكم به تخليه اين ساختمانها داد. خانواده وي گفته اند پس از آنكه وي از سوي سالم الچلبي تهديد شد در صورتي كه دست از تعقيب او و خانواده اش برندارد، كلكش را خواهد كند، در يك توطئة مشكوك به قتل رسيد. قاضي المالكي حكم بازداشت احمدالچلبي و سالم برادرزادهاش را صادر كرده و دستور داده به محض ورود آنها به عراق، دستگيرشان كنند. آقاي الچلبي كه در تهران داراي ضياع و عقار فراوان است و با اهل ولايت بهرمان شريك و دوست، در مصاحبه اي اعلام كرده قاضي المالكي به دستور آمريكا حكم بازداشت او را صادر كرده است.
روزگار غريبي است؛ تا چند ماه پيش احمد آقا نور چشم وزير دفاع آمريكا و معاونش پل ولفوويتز بود حالا اما يك فراري است كه هم دنيا و هم آخرتش را در بيعت با اهل ولايت فقيه و البته دينار و دلار باخته است.
3 ــ يك بار ديگر وزير دفاع عراق آقاي حازم الشعلان ايران را متهم به مداخله در امور عراق و كمك به آشوبگران و تروريستها كرده است. الشعلان در مصاحبه اي با تلويزيون العربيه به دستگيري چند تن از عوامل سپاه و نيز دستيابي پليس و گارد ملي عراق به مقادير كثيري سلاح و مهمات ايراني، اشاره كرده و ميگويد: آنچه را عنوان ميكنم مستند است. هم اكنون سلاحهاي ايراني در اختيار وزارت دفاع است و عوامل جمهوري اسلامي نيز اعتراف كرده اند كه در آشوبهاي نجف نقش مستقيم داشته اند. دكتر اياد علاوي نخست وزير عراق كه پيش از اين ميكوشيد كانالهاي ارتباطي با ايران را مسدود نكند اين بار به طور ضمني سخنان وزير دفاعش را تأييد كرده است و پس از ديدار از نجف، با الشعلان همصدا و خواستار متوقف شدن مداخله ايران در امور عراق شده است.

شنبه 7 تا دوشنبه 9 اوت
1 ــ سرانجام آقاي سيستاني به لندن آمد. دو هفته پيش حسن خلخالي از بستگان مرحوم عبدالمجيد خوئي، تلفني خبر ورود آقاي سيدجواد شهرستاني داماد آيت الله سيستاني به لندن را به من داد. آقاي شهرستاني تا قبل از سرنگوني صدام حسين نماينده سيستاني در ايران بود و تلاش ميكرد عليرغم همة بي مهريهاي اهل ولايت فقيه و كارشكنيهاي اطلاعات و دادگاه ويژه روحانيت در قم پرچم مرجعيت سنتي را در اهتزاز نگاه دارد. براي طلبه ها مجتمع مسكوني ميساخت و شهريه به مدرسين و طلبه ها ميداد كه آلوده وجوهات مرحمتي دربار ولايت عظما نشوند. داماد ديگر آقاي سيستاني يعني حاج آقا مرتضي كشميري ديرگاهي است در لندن اقامت دارد و دوست فاضل ارجمند آقاي دكتر فاضل ميلاني نيز از نمايندگان آقاي سيستاني در بريتانيا به شمار ميرود. بنابراين سفر آقاي شهرستاني به لندن با توجه به آنچه ذكر شد و نيز اشراف معنوي آقاي سيستاني بر موسسه خوئي، طبيعي به نظر ميرسيد.
گفتم شايدآقاي شهرستاني از ديوان و ددان نجف به تنگ آمده و راهي لندن شده تا غبار ملالت از مشاهده مقتدا صدر و غوغا سالاران مزدورش و نيز عوامل سپاه قدس و اطلاعات سپاه، از تن و روح بزدايد. اما روحاني ديگري از راهيان ولايت عرفان خبرم كرد كه سفر آقاي شهرستاني براي ترتيب دادن سفر آقاي سيستاني است كه از بيماري قلبي در رنج است و در عين حال از وضعي كه در نجف به وجود آمده بسيار نگران و آزرده ميباشد. با اين مقدمات انتشار خبر پرواز آقاي سيستاني از بغداد به سوي بيروت و از آنجا به جانب لندن برايم تعجب آور نبود. آقاي سيستاني زماني نجف را ترك گفت كه شهر از همه سو در معرض حمله نيروهاي عراقي و نيروهاي ائتلاف بود. دكتر اياد علاوي نخست وزير و وزير كشورش فلاح حسن النقيب پيشاپيش به مقتدا صدر اخطار كرده بودند اگر به آشوبگري ادامه دهد و اوباش ارتش مهدي دست از آدمكشي و غارت و تجاوز بر ندارند، دولت عراق با تمام نيرو براي سركوبي اين گروه وارد صحنه خواهد شد. مقتدا كه با زمزمه هاي خوش سردار جباري و سردار ابراهيمي و برادر ذوالقدر و سليماني (اين دو با تلفن ثريا) در گوشش سرشوق آمده بود و پنج ميليون دلار واصله از سوي حاج علي آقا پيشخدمت مخصوص ولايت عظما مستش كرده بود، حرفهاي علاوي را جدي نگرفت و به عواملش دستور آتش داد.
در جريان درگيريهاي خونين دو ماه قبل در نجف مقتدا صدر با گلوله باران كردن گنبد مزار حضرت علي، آمريكا را متهم به اين كار كرد. رژيم جمهوري اسلامي نيز چند روزي سينه كوبيد و روضه خواند كه واويلا اسلام از دست رفت. اما نزديكان آقاي سيستاني كه شاهد ماجرا بودند فاش ساختند كه خمپاره هائي كه به گنبد اصابت كرده از خمپاره اندازهاي عوامل مقتدا صدر شليك شده است. آمريكائيها نيز از طريق كارشناسان و بررسي زواياي نقطه پرتاب خمپاره ها ثابت كردند كه دست عوامل مقتدا دركار بوده است. اين بار با شدت گرفتن درگيريها در نجف دو بار به دفتر آيتالله سيستاني شليك شد. آشكار است كه نيروهاي دولتي عراق و آمريكائيها به منزل آقاي سيستاني گلوله نميزنند. همين امر ميتوانست مقدمة توطئه اي باشد كه به گفته يكي از دوستان عراقي، مقتدا صدر در پي اجراي آن بود. مقتدا كه در تنگنا قرار داشت عده اي را مأمور ميكرد به منزل آقاي سيستاني حمله كنند و احتمالاً به خود ايشان يا خانواده شان آسيبي وارد كنند و بعد فرياد زنند كه اسلام از دست رفت و ساحت مقدس مرجعيت آلوده شد و... و بعد با ميدانداري رژيم و شبكه فضائي العالم و سحر، چنان آشوبي برپا ميكردند كه ميتوانست همة عراق را به آتش كشد. خروج آقاي سيستاني از نجف هم نقشة مقتدا را نقش برآب كرد و هم جمهوري اسلامي را كه ميخواست با فشار وارد كردن بر مرجع اعلاي تشيع ايشان را وادار كند كه اطلاعيه اي عليه دولت عراق انتشار دهد و به نفع مقتدا صدر و غوغاسالاران موضع بگيرد، در برابر يك عمل انجام شده قرار داد. آقاي سيستاني در سر راه به لندن توقف كوتاهي در بيروت داشت. نه حسن نصرالله به ديدار ايشان رفت و نه شيخ محمد حسين فضلالله. نه سفير جمهوري اسلامي به فرودگاه رفت تا عرض ادب كند و نه آقاي سيد احمد سعادت مأمور اطلاعات سپاه كه رياست دفتر صدا و سيما را در بيروت عهده دار است، گزارشي از ورود آقاي سيستاني مخابره كرد.
تنها كسي كه به فرودگاه رفت نبيه بري رئيس پارلمان لبنان و رهبر جنبش امل بود كه مثل آقاي سيستاني بيزار از ولايت فقيه است و حزب الله را حزب شيطان ميخواند.
آقاي سيستاني سپس با پرواز هواپيماي لبناني M-E-A به لندن آمد. در فرودگاه با آنكه ايشان را از پاويون دولتي وارد كردند اما تنها بستگانشان به استقبال وي آمده بودند. موكب آقاي سيستاني از فرودگاه به منزل دامادشان رفت و رهبر شيعيان ضدولايت فقيه، پس از شبي استراحت به توصية پزشكان به بيمارستان منتقل شدند تا در آنجا با معاينات دقيقتر روشن شود آيا بايد عمل قلب باز روي ايشان انجام گيرد يا از طريق دارو و ارسال بالن ميتوان رگهاي بسته را باز كرد.
آنچه اهميت دارد نبودن آقاي سيستاني در نجف است. بودن در نجف ميتوانست همان گونه كه ذكر شد، اوضاع را به نفع مقتدا صدر قاتل مرحوم عبدالمجيد خوئي دگرگون كند.
كار اوباش صدر همين روزها خاتمه خواهد يافت و آقاي سيستاني كه بارها مخالفت خود با ولايت فقيه و دخالت آخوندها را در امور سياسي و حكومتي اعلام كرده به سلامت و معزز و محترم به عنوان مرجع اعلاي ديني شيعيان به مقر اقامت و تدريس خود باز خواهد گشت.
2 ــ دو هفته پيش كه درباره آقاي معزي نماينده جديد ولي فقيه در لندن نوشتم اظهار خوشحالي كردم كه ايشان برخلاف سلفشان شيخ محسن الاراكي، داراي 8 فرزند نيست. و از آقازاده بزرگشان گفتم كه بر سر چشمه نفت مشغول جرعه گيري است. دوستي كه شيخ عبدالحسين را از نزديك ميشناسد و با پدر او شيخ مهدي معزي نيز آشنائي دارد گفت معزي شركت نفت فرزند ايشان نيست و حضرتش فقط دوتا بچه از شيخ محسن كمتر دارد. يعني صاحب شش فرزند است. اميدوارم مثل شيخ محسن ايشان درصدد صاحب خانه كردن فرزندان در لندن آنهم در همپستد و گولدرزگرين نباشد. معزي پس از سفر كوتاهي به لندن راهي تهران شد تا گزارشي تقديم ولايت عظما كند و بگويد طي سالهاي افتتاح نمايندگي ولي فقيه در لندن چه قضايائي در مركز اسلامي گذشته و چگونه روزانه پنج هزار پاوند از بيت المال به حلقوم بچه طلبه هاي عراقي و بحريني و پاكستاني واريز شده است.
3 ــ خدا آدم را ديپلمات جمهوري اسلامي نكند. آنهم ديپلماتي كه محل مأموريتش نقاطي مثل بيروت دهه هشتاد و عراق فعلي باشد. هنوز بعد از بيست و دو سه سال رژيم براي سردار متوسلاني نماينده سپاه، و محسن موسوي كاردارش در لبنان كه به اتفاق راننده سفارت و كاظم اخوان خبرنگار صدا و سيماي رژيم به دست ايلي حبيقه به قتل رسيدند، نوحه ميخواند و آزاديشان را طلب ميكند. سه ماه پيش نعيمي مأمور اطلاعات رژيم كه با عنوان وابسته سياسي در سفارت جمهوري اسلامي در بغداد خدمت ميكرد و رابط بين آراس حبيب دستيار احمد چلبي با رژيم بود در بغداد به قتل رسيد. حالا نيز آقاي فريدون جهاني را كه قرار بود كنسولگري رژيم در كربلا را افتتاح كند ربوده اند. گروهي كه خود را ارتش اسلامي عراق ميخواند ادعا كرده كه آقاي جهاني ديپلمات نبوده بلكه مأمور اطلاعاتي است كه براي ايجاد آشوب به عراق اعزام شده است. رژيم ميپنداشت ميتوان ديپلماتها و شهروندان غربي را گروگان گرفت. سر ويليام باكلي رئيس دفتر سيا در بيروت را بريد، رون آراد خلبان اسرائيلي را زير شكنجه كشت و بعد هم بابت اين كارها امتياز گرفت... كلوخ انداز نبايد انتظاري فراتر از سنگ خوردن داشته باشد.

August 12, 2004 10:30 AM






advertise at nourizadeh . com