شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل...
يكهفته با خبر
سهشنبه 10 تا جمعه 13 اوت
پيشدرآمد: اگر مقاله «محمد قوچاني» را كه در شماره هفته گذشته كيهان به نقل از روزنامه «شرق» كه سردبيرياش با قوچاني است نخواندهايد، حتماً آن را به دقت بخوانيد. يكي از روزنامهنگاران روزها و هفتههاي خوب بعد از دوم خرداد، زماني كه در يك نامه الكترونيكي e-mail به او نوشتم: «عزيزم بي ترمز نرويد اين اشتباه را ما در بهترين تاريخ روزنامهنگاري در ايران يعني 37 روز حكومت دكتر بختيار مرتكب شديم و سپس در شلوغترين فصل روزنامهنگاري وطنمان يعني شش ماهه نخست دوران مهندس بازرگان با ضريب مضاعف همين خطا را تكرار كرديم و نتيجة آن را هم با شكستن قلمها و بستن نشرياتمان و زندان و آوارگي و... ديديم»
در پاسخم نوشت: «روزنامهنگاران ايران بعد از مشروطيت در يك دو چهار درصد متر امدادي مستمر تقريباً هر ده يا پانزده سال امكان تربيت نسلي تازه از روزنامهنگاران و سپردن چوب ــ اشاره به چوب دوندگان دو امدادي... ــ به دست آنها را داشتهاند. ما امّا چنين بختي را نداشتهايم. بعد از هجرت اجباري شما از سرزمين مطبوعات، يا ما زير نظارت عاليه آخوندهائي قرار گرفتيم كه از روزنامهنگاري هيچ نميدانستند و يا هوچيهاي امنيتچي از نوع مهدي نصيري و حسين شريعتمداري و دست بالا چلوارفروشهائي هم چون عسكراولادي و بادامچيان و سيد مرتضي نبوي استادكار ما شدند. در چنين فضائي تصور ميكني از دل ما مثلاً اسماعيل پوروالي و احمد احرار و محمود عنايت و عباس پهلوان و هوشنگ وزيري و... جوان بيرون ميآيد؟ نه خيلي كه زور بزنيم ميشويم يك كريمپور شيرازي و يا محمد مسعود الكن. كه تند ميرويم و حواسمان نيست در اين سرازيري آنكه سرش به سنگ استبداد داغان ميشود ما هستيم نه حضرت حجتالاسلام فلان...»
حرفهاي همكار روزنامهنگار نسل تازه خيلي به دلم نشست و چند باز نيز نوشتم كه دريغ ما فرصت نيافتيم تجارب خود را در اختيار نسل بعدي بگذاريم. اگر عباس پهلوان درهاي فردوسي را به روي من هفده ساله نگشوده بود و بعد صالحيار نازنين در يك بامداد ناگهاني، ميز دبيري سياسي اطلاعات را به من نداده بود و آنهمه فرصتها را در راديو تلويزيون و نشريات گوناگون پيدا نكرده بودم آيا امروز ميتوانستم در كيهان لندن و الشرقالاوسط و سه چهار راديو تلويزيون بينالمللي جائي داشته باشم؟ در روزهاي پرشور بعد از دوم خرداد بسياري از چهرههاي پر از شور و شوق نوشتن و سرشار از صداقت و ايمان را در گسترة روزنامههائي كه خواندنش نيمي از روز مرا ميگرفت، شناختم. با بعضي سخن گفتم و شماري را از دور مثل پدري كه مواظب فرزندان خويش است پائيدم. بدون هيچ نوع تأملي ميتوانم بگويم از جمع اينان ماشاءالله شمس الواعظين و عليرضا علوي تبار را بهترين افراد براي سردبيري روزنامهها ميدانم (پنجشنبه شب در برنامه تلويزيون العربيه كه قرار بود با حضور شمس الواعظين، من و يك نويسنده عراقي برگذار شود به علت مشكلات فني من فقط در بخش كوتاهي از آن شركت كردم و متأسفانه نتوانستم در رابطه با دخالتهاي اهل ولايت فقيه در عراق به شمسالواعظين كه از مصالح استراتژيك ايران سخن ميگفت بگويم ايكاش رژيم به حرفهاي منطقي تو گوش ميداد. اشكال كار در اين است كه در ايران ما يك رژيم خردمند و علاقمند به سرنوشت ايران نداريم و...) باري اكبر گنجي و عماد باقي را بهترينها در زمينه روزنامهنگاري تحقيقي ميدانم. حسين باستاني و سعيد رضوي فقيه اگر كوتاه بنويسند از بهترين ها هستند اما... نمره بيست را در مقاله نويسي مستدل و در عين حال شيرين و پرجاذبه و خالي از عقده پردازي و كينه ورزي به محمد قوچاني مي دهم.
آنچه او در باب نگاه حكومت در دو وجه آدمخوار و متمدن تر آن به اروپا و آمريكا نوشته است واقعيت بسيار مهمي است كه متأسفانه شمائي از آن را در همين خارج مشاهده ميكنيم. و با آنكه خواستها و ايدآلهاي ما در غربت گاه تفاوتهاي آشكار با خواستهاي اهالي ولايت قدرت و حاشيهنشينان قدرت دارد اما ما نيز به همان طريق دنيا را مي بينيم. چون كار راديوئي مي كنم و هر روز با دهها تن از شنوندگان در نقاط مختلف دنيا صحبت ميكنم گهگاه دود از سرم بر ميخيزد وقتي دوست آزاديخواهي از جمع تبعيدي ها چنان با نفرت و كين از آمريكا و سياستهاي بوش سخن ميگويد كه اگر يك لحظه هويت او را به ياد نياورم گمان ميكنم سيد ولي فقيه دارد حرف ميزند. از قلب آمريكا حزب اولتراچپ پنج تا و نصفي تلويزيون راه انداخته و به امپرياليسم آمريكا فحش ميدهد. و همزمان با مفسران ولايت عظما هزار مرحبا نثار فرانسه و آلمان ميكند كه زير بار سلطه بوش نرفتهاند. كدام سلطه و كدام مقاومت؟ فرانسه چنان آلودة رژيم صدام است كه سقوط بعثي ها لرزه بر پيكر جمهوري شيراك مي اندازد. از آلمان سوسيال دمكراتها چه بگويم كه اعتنائي به گورهاي جمعي و جنايات صدام ندارد و كار زشت و غيرقابل توجيه پنج تا گروهبان و سرجوخه آمريكائي را عليه اسراي عراقي در زندان ابوغريب چنان در بوق و كرنا ميدمد كه با هر ايراني مقيم آلمان كه حرف ميزنم به جاي يادآوري حكايت دختران معصومي كه در شهرها و روستاهاي خوزستان توسط سربازان رژيم عراق، مورد تجاوز قرار گرفتند، مرتب از وادار شدن يك اسير بعثي به استمناء در برابر سينههاي برهنه سرجوخه زن آمريكائي سخن مي گويد. باز دوستاني بالاي منبر نروند كه فلاني آمريكائي شده و دارد زير علم بوش سينه ميزند. من به تفاوتهاي دو نگرش، فكر ميكنم. يكي از آن جوان بيست و شش ساله اي در ايران كه از لحظة تولد اين جوان فرياد مرگ بر آمريكا در آسمانش طنين انداز بوده و به علت تربيت يافتن او در محيطي مذهبي قاعدتاً بايد سخن و نوشته اش طعم و رنگي از اين مرگ بر آمريكاها داشته باشد، اما هم او هم پدر همسرش عمادالدين باقي (فاش كننده ارقام واقعي اعدامها و تصفيههاي خونين در دو رژيم پهلوي و اسلامي و بازگو كننده واقعيتهائي كه بسياري از ما را شرمنده كرد كه جانب انصاف را در بازبيني احوالات آن پدر و پسر، رعايت نكرديم) با ربع قرن تفاوت سني به نقطهاي ميرسند كه هنوز هفتاد، هشتاد سالههاي ما در لابيرنت ايدئولوژيهاي ورشكسته به آن نرسيدهاند.
ترا به خدا كتاب ميهمانان خانه دائي يوسف و تحقيق ارزشمند بابك امير خسروي و محسن حيدريان را اگر نخوانده ايد با دقت مرور كنيد. چقدر بايد گفت كه بزرگترين فريب قرن بيستم كه ميليونها انسان در چهارگوشة جهان و خاصه در كشور ما و يك دوجين كشورهاي مشرقي قرباني آن شدند ماركسيسم / لنينيسم / استالينيسم / مائوئيسم / انور خوجهئيسم / و... بود. به كره شمالي نگاه كنيد. مردمانش علف ميخورند آنوقت دولتش به دنبال بمب اتمي است. اين فريب در ابعاد ديگري امروز از آستين اسلام ناب انقلابي در دو وجه سلفي سني و ولايت فقيهي شيعه سر بيرون كرده است. در نبردي كه امروز بين اين اسلام و ايالات متحده برپاست مصلحت ملي و استراتژيك ما كجاست؟ آيا بايد مثل اروپائيها (البته نه همهشان) منافقانه وقتي در شهرهايمان بمب منفجر ميكنند از ضرورت مبارزه با تروريسم سخن بگوئيم و بعد وقتي مقر تروريستها را در فلوجه يا سامرا ميكوبند زبان به ملامت گشائيم؟ اگر دنيا در برابر انقلاب بلشويكي و يا تولد فاشيسم اروپائي در همان آغاز ايستاده بود آيا جهان امروز شكل ديگري نداشت و در خاورميانه رژيمهاي آدمخوار همچنان سوار بر قدرت بودند؟ آنها كه ميخواهند نبرد امروز جهان آزاد را عليه اسلام ناب انقلابي محمدي به جنگ صليبي تازه مانند كنند، همان گونه كه قوچاني مينويسد، حكايت حمايت آمريكاي استكباري را از مسلمانان بوسني و كوسوو از ياد بردهاند؟
در سودان امروز جنجويدهاي آدمخوار به جان مردم دارفور افتاده اند كه اكثرشان مسلمانند. باز هم اين آمريكاي جهانخوار است كه به داد مردم دارفور ميرسد و به عمر البشير يك ماه فرصت ميدهد تا جلوي شبه نظاميان وابسته به سازمان امنيتش را در دارفور بگيرد. شگفتي آور است كه حالا شيراك و شرودر معلمان اخلاق شده اند و از حملات آمريكا به تروريستها در عراق انتقاد ميكنند. حكايت جميله بوحيراد و جميله بوپاشا و نبرد الجزاير چگونه از خاطر ميرود؟ آقاي شرودر همين هفته بر مزار پدرش كه يك افسر نازي بود در روستائي در روماني گل گذاشت. بايد از پيران اين روستا پرسيد كه پدر ايشان و هم گردانهايشان در اين روستا چه كردند؟
چند بار در تاريخ معاصر ما، مصالح ملي ما با مصالح ايالات متحده در يك جهت قرار گرفته است. در نبرد كنوني بين تروريسم ايدئولوژي زده و جهاني كه ميخواهد بدون كابوس ايدئولوژي زندگي كند، مصلحت ما در اين است كه برنده اين جنگ آمريكا باشد. نگاهي به عراق بيندازيد. چه كسي باعث ادامه حضور نظامي گسترده آمريكاست؟ اگر ابومصعب الزرقاوي و تروريستهايش، و غوغاسالاران جيش المهدي با رهبر الكن مجنونش در ميان نبودند آيا عراق پس از صدام حسين به روزگار فعلي دچار ميشد؟ روز جمعه در تهران و چند شهر ديگر تظاهرات ولي فقيه فرموده به راه انداختند و براي هتك حركت به مرقد امام اول شيعيان سينه كوبيدند و نوحه سردادند. اين شارلاتانيسم مذهبي آيا نياز به توضيح دارد تا بعضي از دوستان كه سه برابر سن محمد قوچاني را دارند متوجه آن شوند؟
در نجف نيروهاي دولت عراق در صف اول گرداگرد حرم قرار دارند و آمريكائيها حتي بعد از دستور دكتر اياد علاوي به حرم مزار امام علي وارد نشده اند. رژيم فريبكار حاكم در ايران از يكسو از زبان سخنگويان رسمياش مدعي است از دولت عراق حمايت ميكند و علاقمند به گسترش روابط و كمك به استقرار آرامش و امنيت در عراق است و از سوي ديگر فرياد وااسلاما راه مياندازد كه مقدسات از دست رفت و به ساحت حرم مرتضي علي تجاوز شد؟ چه كسي متجاوز است؟ مقتدا صدر كه حرم را بمبگذاري كرده و صدها تفنگچي عراقي و لبناني و ايراني را در ضريح علي مرتضي با تفنگ و خمپارهانداز رهبري ميكند يا سرباز عراقي كه ميخواهد حرم را براي زائران آن امن و امان كند؟
آمريكا حرم حضرت علي را ميخواهد چه كند؟ براي جلوگيري از تخريب مسجدي در «موستار» آمريكا چند كشته و مجروح داد. چه نفعي ميتوان در تخريب حرم براي آمريكا متصور شد؟ شارلاتانيسم مذهبي حاكم بر ايران كه تجلي عراقي آن را در نجف در چهرة مقتدا صدر و خفاجي و اعرجي كه آدمهائي از جنس هادي غفاري و حسينالله كرم هستند مشاهده ميكنيم، آرزو ميكند حرم حضرت علي منفجر شود و صدها تن به قتل برسند. جمهوري ولايت فريب روي قتل و تخريب و مرگ بنياد شد و بدون خون و مرگ و آشوب نميتواند زنده بماند. آمريكا ميخواهد براي حمايت مصالحش و تطبيق طرح خاورميانه بزرگ در عراق يك نظام سكولار فدرال روي كار آورد. براي من و توي ايراني و مصري و سوري و... كه بد نميشود. مقام ولايت عظما از اينكه مبادا در عراق يك دمكراسي فدرال غيرمذهبي روي كار آيد خواب راحت ندارد. به همين دليل به هر خسي مثل مقتدا صدر و ابومصعبها متوسل ميشود تا مانع برپائي چنين نظامي شود. همينطور است روساي جمهوري صد در صد مادام العمر در منطقه و سلاطين ضدآزادي و دمكراسي... در چنين مهلكه اي آيا نبرد كنوني را بايد از دريچة كوچك جعبة شهر فرنگ ديد؟! دست مريزاد محمد قوچاني. ديگر نگران نيستم كه در دوي امدادي صحنه خالي بماند، دوندگان قدري مثل تو به خوبي از ادامه دادن راه بر ميآيند. حقاً دست مريزاد.
شنبه 14 تا دوشنبه 16 اوت
1 ــ همچنان گرد معركه نجف مينويسم. تايمز در سرمقاله خود اشاره جالبي داشت «بايد از دولت اياد علاوي در پايان دادن به اين غائله حمايت كرد». بگذاريد خبري بسيار تكان دهنده را برايتان بازگو كنم. اين خبر را در صفحة نخست الشرق الاوسط نوشتم و حسابي حال حضرات در جيش نايب امام زمان در تهران و عواملش در عراق را گرفتم.
در ماه ژوئن در جلسة پنهاني در يكي از پادگانهاي غرب كشور بين ابومصعب الزرقاوي رهبر تروريستهاي سلفي و بقاياي فدائيان صدام و بعثيهاي جنايتكار، عماد مغنيه آدمكش لبناني كه براي سرش جايزه بيست ميليون دلاري گذاشتهاند و سرداران ولي فقيه يعني قاسم سليماني فرمانده سپاه قدس، احمد وحيدي، مرتضي رضائي و محمدباقر ذوالقدر تشكيل شد. موفقيت نسبي نيروهاي ائتلاف در محدود كردن عمليات تروريستي، و تفويض حاكميت به اياد علاوي (در همان روزهاي پاياني ماه ژوئن كه نشست مورد اشاره صورت گرفت) سوتهدلان تروريست را گرد هم آورده بود. در اين نشست آنگونه كه من توسط منبعي كاملاً آگاه و وطنپرست و آزاده كه نگران فرداي ايران است، مطلع شدم طرح نبرد نجف و سپس شعله ور ساختن آتش شورش و آشوب در كربلا، الناصريه، بصره، العماره، كوفه، سامره، مدينه الصدر در حاشيه بغداد و كاظمين در اين نشست ريخته شد. الزرقاوي با دريافت مبلغ معتنابهي دلار مأمور بسيج سنيهاي مثلث يعقوبه ــ فلوجه ــ تكريت شد. عماد مغنيه مأموريت يافت ترتيب انتقال جنگجويان حزب الله را از لبنان در لباس طلبه و آخوند به نجف بدهد. سپاه قدس نيز شاخكهاي خود را در عراق به كار انداخت و راه رساندن پول و سلاح را هموار كرد. اين نقشه در همان هفتههاي نخست به اطلاع دولت عراق رسيد. و وزراي دفاع و كشور مأمور خنثي كردن آن شدند. سخنان حازم الشعلان وزير دفاع و فالح حسن النقيب وزير كشور در رابطه با مداخلات جمهوري اسلامي در عراق و دستگيري شماري از عوامل رژيم در لباس زائر و خبرنگار و ديپلمات همگي در پيوند با طرح خنثي سازي اين توطئه بود.
و همانطور كه در شماره پيش نوشتم خروج آيت الله العظمي سيستاني رهبر شيعيان جهان به قصد معالجه از نجف ضربه سنگيني براي طرحي بود كه دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي مقام ولايت عظما، ميليونها دلار براي انجام آن هزينه كرده بودند (البته از جيب ملت ايران). مقتدا صدر مجنوني كه نگاه به چهره اش براي شناخت آثار جنون در او كفايت ميكند در اوج ذلت و فشار، دستور داد حرم حضرت علي را از چهار سو بمب گذاري كنند. نقشه اين بود كه با ورود سربازان عراقي (و نه آمريكائي آنطور كه سربازجوي ولايت حسين شريعتمداري مدعي است) به داخل صحن حرم حضرت علي، انفجار بزرگ صورت گيرد. البته مقتدا صدر و دستيارانش پيش از انفجار از طريق كوچههاي پشت حرم و گورستان وادي السلام از مهلكه ميگريختند.
اينكه سربازان عراقي درست در حاشيه حرم متوقف شده اند به دليل آگاهي دولت عراق از نقشه مقتدا صدر است كه با كمك عوامل سپاه قدس طرح جنايت بزرگ نجف را ريخته است. در چنين وضعي آن سينهزنيها و نوحهخوانيها در تهران و لبنان و پاكستان ميتوانست مقدمه اي براي برپائي يك تعزيه گرداني بزرگ در كشورهاي اسلامي و به ويژه در آنجا كه شيعيان حضور دارند مثل پاكستان، افغانستان، بحرين، عربستان سعودي، ايران، عراق و لبنان باشد.
در اين ميان دولت علاوي عليرغم همة مشكلات روز يكشنبه كنگره بزرگ نمايندگان ملت عراق را افتتاح كرد. فوأد معصوم شخصيت آزاده و مبارز كرد كه مسئول برپائي كنگره است، بعد از علاوي در پيامي يادآور شد كه اين كنگره راه را براي برپائي يك دولت فدرال غيرمذهبي در عراق هموار خواهد كرد. روزهاي آينده، روزهاي سرنوشت سازي در تاريخ عراق و منطقه خواهد بود. قرار است كنگره بزرگ، بين يكصد تا يكصدو پنجاه تن را به عنوان نمايندگان مجلس ملي موقت برگزيند كه اين عده بر انتخابات آينده عراق، و عملكرد دولت موقت نظارت خواهد داشت و براي آنان حق وتوي تصميمات دولت و استيضاح وزرا نيز منظور شده است. به اعتقاد من اين مجلس هزاران بار از مجلس هفتم آخوند فرموده ولايت فقيه مردميتر و دمكرات تر است.
2 ــ موشك شهاب 3 دي (3D) را آزمايش كردند. و حضرت علي خان شمخاني وزير دفاع آقا نيز چنان تهديداتي روانة اسرائيل و آمريكا كردند كه هنوز بعد از يكهفته واشنگتن و تل آويو در حال لرزيدن است. بيش از دو ميليارد دلار از سرمايه ملت محروم را به خورد كارشناسان عقب ماندة كره شمالي دادند تا كپي موشك «نودونگ 1» را در ايران بسازند. كيم ايل سونگ كبير و پسرش كيم ايل جونگ يا هر زهرمار ديگري، در طول 25 سال گذشته ميلياردها دلار از كيسة پرفتوت رژيم ولايت فقيه سود برده اند و در مقابل ما به يك تكنولوژي ورشكسته دست يافته ايم كه بر پاية آن موشكي ميسازيم با برد فعال 1200 كيلومتر كه در چهار آزمايش در نيمه راه يا منفجر شود و يا مجبور به انفجار آن ميشوند تا مبادا بر سر اهالي شهرهاي بين راه فرود آيد. رژيم به اين گمان كه ساختن موشك بالستيكي ميتواند پوشش امنيتي برايش ايجاد كند سالهاست لقمه از گلوي ملت برگرفته و به حلقوم روسها و كره ايها و چيني ها و اوكراينيها كرده است. صدام حسين كه در فاصلهاي بسيار كوتاهتر و با موشكهاي العباس و الحسين اسرائيل را هدف قرار داد چنان هزينه اي براي جزئي خسارتي كه به اسرائيل وارد كرد پرداخت كه صورت آن هنوز بسته نشده است. حال آقايان با شهاب 3 ميخواهند اسرائيل را از روي كره زمين محو كنند.
من بدون هيچ ترديدي ايمان دا رم كه موساد و شاباك اسرائيل و آقاي اريل شارون و همكارانش، موفق شده اند جاسوساني در سطح فرماندهان سپاه و مأموران بلندپايه اطلاعاتي رژيم را به خدمت درآورند. وگرنه كدام ايراني ميهن دوست و علاقمند به سرنوشت هموطنانش براي اسرائيل خوراك تبليغاتي و عذر و بهانه و توجيه فراهم مي كند تا طرح كوبيدن مراكز نظامي و اقتصادي و اتمي ايران را به اجرا درآورند. وقتي سردار جزايري ادعا ميكند جمله نوشته شده روي موشكهاي شهاب (اسرائيل نابود بايد گردد) پاسخ جمهوري اسلامي به صهيونيستهاست، مطمئن باشيد روزي نه چندان دور آشكار خواهد شد او و هم پالكي هايش رو به كدام قبله نماز ميگزارده اند. در آزمايش اخير شهاب 3D نيز مثل آزمايشهاي قبلي موشك آقايان در نيمه راه دود شد و به هوا رفت و دويست ميليون دلاري كه هزينه توليد آن شده بود مثل صدها ميليون دلار ديگر خاكستر شد. سه زيردريائي عتيقه كيلوكلاس از روسيه خريدند و 750 ميليون دلار پول دادند كه در گوشهاي در يك اسكله درياي عمان زنگ بزند. دلشان هم خوش است كه زيردريائي طارق دارند... روي دريا را از دست دادهاند و حالا به فكر زيردريا و تسخير فضا هستند.
August 19, 2004 05:31 PM