December 22, 2004

احوال فعلی ايران ( 4 ) / گفت و گوئي با علی رضا نوری زاده

پايان هويت چهل تکه؛در سياست امروز ما
گفت و گويی از عرفان قانعی فرد

مجموعه گفتگو های بررسی اوضاع و احوال ايران ، به زبان انگليسی تحت عنوان « دمکراسی ، هدف نوين ايرانيان » The New goal of the Persian, Democracy ، بنا به سفارش بخش سياسی روزنامه استراليائی " سيدنی مورنينگ هرالد"، تهيه و تنظيم شده است و در آن 10 نويسنده و روزنامه نگار ايرانی در داخل و خارج از کشور ، اوضاع سياسی و اجتماعی ايران را مورد بررسی و نقد قرار داد اند .
از اکتبر 2004 انتشار فارسی اين مجمو عه با سخنان « مسعود بهنود » ، « ابراهيم نبوی » ، « محسن سازگارا » و..آغاز شد و نفرششم اين گروه، به مصاحبه با« دکتر علی رضا نوری زاده » اختصاص يافت .

« نکته : هرچند که درباره " نوری زاده " بايد بگويم از نظر روحيه؛ به جای مفسری سياسی ، اورا شخصا مترجمی شاعر می شناسم که تا به حال 6 مجمو عه و دفتر شعر داشته و " شمشادهای خونی " اش معروف تر از مابقی است . و ترجمه هايش با زبانی روان و شاعرانه است که بيشتر از زبان عربی به فارسی برگردانده است .روحيه ژورناليستی او و پيشينه اش در صدا و سيما ، تا پس از انقلاب ايران ، موجب شد که پس از خروج از ايران دراوائل دهه 1360 ، دوباره فعاليت ساخت و تنظيم برنامه های راديوئی و تلويزيونی را دوباره آغاز کند. هرچند که گاه درباره او انتقادهای شديدی منتشر می شود ؛ اما می توان < نوری زاده > يکی از موفق ترين برنامه سازان رسانه ای در خارج از کشور در دهه اخير دانست ، بر خلاف منتقدانش ، من با نگاهی مثبت ، او را يک " راوی " سياسی و گزارشگری صميمی ، می دانم تا منقدی خشک و سياستمداری جدی ؛ زيرا که او بنا به پيشينه ادبی و هنری اش ، برنامه هائی موفق و جذاب برای شنوندگان و بينندگانش از نسل های مختلف سنی ، در سراسر جهان عرضه می کند و حتی موجب شد تا لااقل در دهه اخير با جمع آوری اخبار از منابع مختلف و تبديل آنها به زبان مردمی ، بنا به ارتباطات گسترده و ذهن کنجکاوش ، بتواند رابطه ای صميمی و عاطفی با مخاطبانش برقرار سازد و در سطح زبان و درک آنان و بنا به نیاز افکار عموم ، گزارش ها و تفسير های مختلف خبری و سياسی را درباره اوضاع خاورميانه و سياست روز ايران ،ارائه کند و معتقدم که بيشتر از هر خبرنگار ديگری در خارج از کشور، در داخل جامعه مردم فراموش نشده است و حتی با اغراق گاهی او را يک " قهرمان افشا گر " می شناسند و لقب های مختلف وگاه غير واقعی به او می دهند ، اما تلاش های پيگير و ساده اش در زمينه انتشار اخبار و تفسير ها و گزارش ها ی مختلف را در رسانه ها و نشريا ت مختلف در داخل و خارج از کشور مانند " صدای آمريکا ، صدای آلمان ، راديو ياران ، کيهان لندن ، الموجز، الشرق الوسط ، ديلی ستار ، الوطن و...... کشور را بايد ستود . حال گفتگوی صميمانه و چند روايتی را بااين شاعر مترجم و راوی ساده زبان آغاز می کنم ، شاخه شاخه ترسيم کردن سخنانش و مستند سازی صحنه های گاه رئاليستی در پشت پرده قدرت درايران ، من را به ياد " داريوش شايگان " می اندازد و سخن گفتنش از " هويت چهل تکه روشنفکران امروز ما " .... اما حافظه شگفتی دارد.»


قانعی فرد : آزادی فعاليت حزبی در ايران ، جزو پرسشهائی است که همواره مطرح است. در حالی که مديريت و نظارت محور گونة هر حكومت دمكراتيك به عهده احزاب سياسي است و بررسي تأثير آنها در جامعه و دگرگوني سياستها از هر حيث اهميت دارد. هر حزبي صرفاً تجمع گروهي همفكر و همسو در راستاي سياست مشترك نيست، و تلاش و حركت همگاني آنها در يك چهارچوب مشترك ومرام واحد نيز نمي تواند باشد مبارزه و بحث در بين احزاب امري طبيعي است وعلت آن را نميتوان به طور صددرصد انحصاري بودن عقايد و تمايزانديشه هاي آنها با يكديگر نمايد.طيف روشنفكر و مترقي خواه و جامعه كه در راستاي تامين منافع طبقاتي ونائل شدن به قدرت در دستگاه حكومتي و دستيابي به نيروي ارائه و اثبات عقايد خود گام بر ميدارد؛ گام نهادني كه اكثراً مبارزه ناميده ميشود و توسط هرحزب ـ كه نماينده اين قسمت ويژه جامعه است ـ رهبري ميگردد. پيدايش حزب مانند هر تشكل اجتماعي جز درسهاي اوليه اجتماعي است و در واقع ميتوان آنرا به نوعي نياز در جهت تداوم جامعه و سياسيت تعبير كرد،زيرا پيدايش مدنيّت هر جامعه بشري، همفكري و همسويي افراد آنان است وهمانا جامعه سياسي نيز در كنار مدنيت به تشكل احزاب سياسي مي انديشد كه خود بدان نضج و قوام ميبخشد.
درباره آزادی های احزاب سياسی از اين روزنامه نگار فعال و راوی سياسی در خارج از کشور می پرسم و او می گويد:

« نوری زاده : از آغاز انقلاب تا امروز ، احزاب و گروه های سياسی در ايران ، چهار مرحله را پشت سر گذاشته اند . به مرحله نخست پس از انقلاب تا خرداد 1360 که در آن همه احزاب منهای طرفداران حکومت سابق ، کم و بيش فعاليت آزادانه داشتند و سپس مرحله دوم ار 1360 تا 1362 که مرحله تسويه حساب با احزاب چپ طرفدرا انقلاب بود و ممنوعيت فعاليت ها ی احزاب ملی و ملی مذهبی هم چون نهضت آزادی و جبهه ملی و حزب توده و فدائيان اکثريت و.... و نيز به مرحله سوم که حزب جمهوری اسلامی طی آن به انحلال خود رای داد و نهضت آزادی در ماه های پايانی جنگ دوباره به عنوان يک حرکت ريشه دار اما محدود در صحنه حاضر شد .
سخن من از آغاز مرحله چهارم است که تنها دو مجموعه جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز از يک سو و نهضت آزادی و مجموعه های کوچک همراهش ، در صحنه حضور داشتند . گروه سوم يعنی نهضت آزادی و...در حاشيه تحمل می شد.
دوم خرداد يکباره به عنوان انفجاری مهيب پنجره ها بسته را باز کرد و از آنجا که احزاب به معنای واقعی ان در ايران مجال رشد و ظهور نداشتند ، گروه های سياسی در قالب اتحاديه های دانشجوئی ، تجمع های صنفی و فرهنگی ، وارد عرصه مبارزه سياسی شدند . خاتمی از ابتدا خواستار آن بود که در بستر جامعه مدنی ، با تشکيل احزاب و گرو های سياسی و فرهنگی و اجتماعی ، مطالبات عمومی جامعه از طريق اين نهاد ها ، دنبال شود.
در اين صورت او بر اين گمان بود که وقتی در سطح جامعه برای نمونه يکصد حزب و اتحاديه و گروه بارمطالبات عمومی را بر دوش داشته باشند و اين مجموعه جامعه را در حال پويائی و پيگيری خواسته هايش نگه دارد ، آنگاه کاراو ودولتش در مقابله با نهاد های ايستا و غير قابل تحول حاکميت آسانتر خواهد شد. در عين حال حاکميت قادر نخواهد بود برضد جبهه اصلاحات شمشير بکشد.
شما نگاه کنيد که در غياب احزاب واقعی و نهادهای مدنی ، حاکميت خيلی زود توانست با بستن روزنامه ها که عملا به احزاب و گروه های سياسی تبديل شده بودند ؛ جنبش آزاديخواهی در ايران را به حالت فلج در آورد . درباره مهره چينی نظام بايد گفت امروزه درايران انچه که به عنوان حزب و گروه سياسی مجال فعاليت می يابد ، مجموعه ای از گروه های غير متجانس و بعضا فاميلی و صنفی است که شماری از مصالح مشترک آنها را گرد هم می آورد . به معنای ديگر احزاب و گروه ها ، بنگاه های کاريابی است . روزی مجلس دست موتلفه است و بازاي ها و حاج آقاهای عضو مافيای اقتصادی و هيات امنای مساجد ميدان دار هستند و روز ديگر به اصطلاح چپ اسلامی که روزی پرچم ضد امپرياليستی در دست داشت و امروز بر آن است تا در دل دوست آمريکائی به هر طريق شده راهی پيدا کند در پرتو اعتبار – دوران خوش خرداد خاتمی پس از انتخابش در ماه مه 1997 – به قدرت می رسد و بار ديگر كرسي ها بين دوستان اين گروه تقسيم می شود.

قانعی فرد : به عبارتی شما می خواهيد همان ترسيم" روناک ياسين "- اسطوره شناس ايرانی - را مبنی بر " مافيای قدرت و دفن دمکراسی " را دوباره مطرح کنيد ، که کم کم تک صدائی قدرت به چند صدائی قدرت در يک آبشخور و منشا تبديل می شود و صرفا موازنه بر اساس رعايت حفظ قدرت است ؟

« نوری زاده : بله کاملا !..بگذاريد حقيقت تلخی را باشما درميان بگذارم از آغاز انقلاب منهای شش ماه اول که مرحوم مهندس بازرگان و دوستانش و نيز جبهه ملی و گرو های موسوم به ملی مذهبی ها قدرت اجرایی را دست داشتند ، تا امروز يعنی 25 سال ، مجموعا 700 مدير نيمه کلان کارها را بين خودشان تقسيم کرده اند . برخلاف قاعده معمول در همه جهان ؛ افرادی که عهده دار مسئوليت بوده و هستند اصلا سلسله مراتب و نوع مسئولييت برای انها اهميت ندارد . آقای مهندس ترکان يک روز مدير است و روز ديگر وزير می شود ، بعد به رياست پترو پارس می رود و سپس درمقام معاونت يک وزارتخانه می نشيند و وقتی جائی برايش پيدا نشد به جمع مشاوران ولی فقيه يا رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و يا رئيس قوه قضائيه می پيوندد . مهم اين است که در دايره قدرت حضور داشته باشد .
اين امکان ندارد که مثلا يک وزير در استراليا يا بريتانيا بعد از وزارت ، کاری پائين تر از شان وزير قبول کند و در عين حال يک وزير حزب کارگر در دولت محافظه کار نمی تواند وزير يا معاون وزير بشود . اما در ايران مهم ميز است و مقام و ماشين دولتی و امتيازات ....مثلا همين آقای غفوری فرد روزی وزير است و روز ديگر معاون رئيس جمهور و سرپرست ورزش و زمانی هم نماينده مجلس و گاهی هم برای عدم احساس بيکاری ، بورس می گيرد که شايد درفرنگ کلکسيون مدارک تحصيلی اش را تکميل تر کند.»

قانعی فرد : به کانديداهای رياست جمهوری در ايران نگاه کنيم ، در ابتدا اصلاح طلبان " موسوی " را مطرح کردند و سپس چند چهره مختلف – حتی رفسنجانی – را مطرح کردند و هنوز هر دو جناح به قطعيت نرسيدند و انگار يافتن گزينه واحد روز به روز مشکل تر می شود و از طرفی ديگر هر روز نقدهای مختلفی درباره " حرکت اصلاح طلبی در ايران " شنيده می شود . شما اين گسست و خلا را تا چه اندازه قابل حل می دانيد ؟

« نوری زاده :در واقع به سراغ موسوی رفتن ، به دليل فقر اصلاح طلبان در معرفی نامزد است . به معنای ديگر آنها قادر به معرفی نامزدی با پرنسيب و وجهه قابل پذيرش در سطح جامعه نيستند و شورای نگهبان هم امکان ندارد چنين نامزدی را مورد تاييد قرار بدهد . به قول حجاريان " حاجب الدوله " در چهار سال آينده يا بايد در دفاع از رهبری عليه مخالفان ، برخورد شديدی داشته باشد و يا درجه حرارت اعتراض رهبری را اندازه بگيرد . حاجب الدوله افشاگر مانند خاتمی ، ديگر قابل تحمل و پذيرش نيست و يا شخصی مانند رفسنجانی که خود ادعايی دارد و صاحب اکثريت قدرت و عوامل آن .
به اين ترتيب اصلاح طلبان به سراغ موسوی رفتند تا تقريبا با اعجازی غير قابل تصور به سکانداری اين کشتی سرگردان کمک کند ؛ اما هرچند او را می توان از نظر عدم آلودگی مالی ، سالم و منزه دانست ، اما در زمان نخست وزيری ايشان جريان قتل عام های سال 1367 رخ داد و فضايی خفقان آور بر جامعه ايران حکم فرما شد و ايران به کره شمالی و کوبا شباهت يافته بود ، با اين تفاوت که آزادی های اجتماعی هم وجود نداشت . به هرحال موسوی از اختلافات و اعتراض های رهبر رژيم هم مطلع بود ، که 8 سال پيش هم با مطرح شدن نام موسوی ( قبل از خاتمی ) طرفداران رهبری تصاوير بدون حجاب همسرش – دکتر زهرا رهنورد – را در مراسم بزرگداشت نيما يوشيج در دانشکده هنرهای زيبا ، در نماز جمعه تهران منتشر کردند .
الان در شرايط فعلی اصلاح طلبان مانده اند و گزينه " دکتر مصطفی معين " و " کروبی " ، که هر دو از نظر اصلاح طلبان انسان های پذيرفته ای هستند ، اما مشکل بتوان تصور کرد که آنها بر صندلی رياست جمهوری جلوس کنند. هرچند که انتظار " تدارک چی " بودن را از کروبی نمی شود داشت .»

قانعی فرد : بحران سازی اصلاح طلبان دور از ذهن است ، ولی فضای حاکم بر انتخابات رياست جمهوری و دولت را هم بايد در نظر گرفت .

« نوری زاده : من به وجود و حضور دولت اعتقاد ندارم ، اتفاقا خاتمی بيشتر از همه چشم به انتظار پايان دوره رياست جمهوری خودش است . همه فرصت ها را از دست داد . قادر نبود تا از 24 ميليون رای مردم استفاده کند و به تثبيت پايه های مردم سالاری بپردازد . بحران سازی کار او نيست و شايد رقيبان در انتخابات بحران ساز باشند.»

قانعی فرد : اما هنوز در انتخابات ايران قوميت ها و زنان شرکت نميکنند و همه افراد کانديد شده از چهره هاي آشنای حکومتی هستند .

« نوری زاده : ببينيد در نبود آزادی و بسته بودن دايره قدرت ، فرد تازه ای به جز آقازاده ها به داخل اين قلعه قدرت مداران راه نمی يابد . بنابراين و قتی صحبت از راديکال های چپ است ، خوئينی ها و بهزاد نبوی ميدان را دست دارند و زمانی که اصلاح طلبی محور می شود بازهم هم اينها می آيند . حبيب الله عسگر اولادی مسلمان روزی در هيات راست و روزی در کسوت محافظه کار و گاهی با ردای طرفداری از اقتصاد بازار و روابط نزديک با غرب به ميدان می آيد .
زمانی رفسنجانی ، عين خردمندی و پراگماتيسم است و روز ديگر دست در دست افراطی های راست به شکار اصلاح طلبان می رود . آقای خامنه ای در رياست جمهوری اش ليبرال مسلک و معتدل مزاج است و در رهبريش تند خو و راديکال و محسن رضائی روزی سنگ دفاع از راديکال ها را بر سينه می زند و روزی هم ، مانند الان ، کت بليزر می پوشد و محاسنش را مرتب خط می اندازد . البته کسی مانند " محمود احمدی نژاد " هم آرزوی رياست جمهوری دارد.»

قانعی فرد : خوب شما حذف مهاجراني و آن سناريوی ساختگی را در چه می بينيد ؟ با توجه به اينکه آدم روشنی به نظر می آمد.

« نوری زاده : به هيچ وجه حذف مهاجرانی به دليل آن سناريو نبود و نيست و بلکه به دليل حرفهائی بود که اينجا و آنجا در باب ولی فقيه می زد و کتابهايش بود و سرانجام ارتباطش با اهل فرهنگ و هنر. مهاجرانی روابطی نزديک با رهبر داشت و در مجالس خصوصی رهبری حاضر می شد و شعر و مضمون می خواند . يکبار قرار شد وير ارشاد و مسئولان وزارت به حضور رهبری بروند ، چون می خواست درباره هجوم فرهنگی و وضع بد رمان صحبت بکند . مهاجراني تمارض کرد و مسجد جامعی را فرستاد و در آن جلسه رهبری به مقوله رمان های بد و بد آموز حمله کرد . مسجد جامعی دست و پا گم کرد و نمونه ای خواست که ملاک و شاهد مبحث باشد ، رهبری از " شوکران اصلاح " نمونه آورد و فردا روز مهاجرانی مطلبی نوشت در اطلاعات و در ستون " دوکلمه حرف حساب " به موضوع اشاره کرد که " شوکران اصلاح " رمان نبود ؛ يعنی آقای رهبر درد شما از جای ديگر است .»

قانعی فرد : آقای نوری زاده در عراق که حکومت تغيير کرد بارها اين مساله مطرح شد که علت جنجال های عراق ، همين دخالت های ايران است که نمی خواهد مساله عراق سريعتر حل شود. با وجودی که بارها سران مختلف عراق به ايران مسافرت کردند و با ايران وارد مذاکره شدند.

« نوری زاده : سران عراق از کردها گرفته تا شيعيان از گذشته با جمهوری اسلامی دارای روابطی بوده اند . عملکرد ايران بسياری از آنان را نگران و مضطرب کرده است . عبدالعزيز حکيم برای نمونه از يک طرف می بيند برای اولين بار در تاريخ کشورش فرصتی پيدا کرده که شيعيان و از جمله مجلس اعلا صاحب قدرت و شريک در حکومت شوند ، اما ايران از يک سو دولت موقت عراق را تاييد می کند و از سوی ديگر از طريق سپاه قدس و اطلاعات سپاه ، نيروهای تروريست و مقتدی صدر را حمايت می کنند و طبيعی است که او و مسعود بازرانی و جلال طالبانی در سفر به ايران هشدار دهند که ايران نبايد با مداخلات خود در عراق جلوی برپائی يک حکومت دمکراتيک را بگيرد . البته هدف آمريکا و آزاديخواهان عراق برپائی یک نظام سکولار فدرال در عراق است . ايران از چنين رويدادی وحشت دارد ؛ حکيم و مابقی دوستان ايران توصيه می کنند ايران به جای دشمنی بهتر است دوستان خود را در عراق در امر انتخابات ياری کند .
به عبارت دیگر منظور اين است که ما را از هر نظر تامين کنيد تا در پارلمان انتخاب شويم ، آنگاه ما مصالح شما را رعايت می کنيم .
البته اگر در عراق انتخابات آزاد در پايان ژانويه برگزار شود ، بازنده بزرگ ايران خواهد بود ، زيرا که دمکراسی را در عراق بر نمی تابد .»

قانعی فرد : امروزه در ايران مساله نقض حقوق بشر مطرح تر از هر زمان ديگر است ، علت عدم برخورد جدی سازمانهای بين المللی با ايران چيست ؟

« نوری زاده : امروز کسی فريب تعريف امثال بادامچيان و روايت های رژيم را از حقوق بشر نمی خورد ، بلکه مصالح تجاری و سياسی و بده و بستان های متداول در روابط بين الملل ، درجه حساسيت اروپا و جهانيان را نسبت به وضع حقوق بشر در ايران بالا و پايين می برد .کسی در برابر ايران سکوت نکرده است ، حتی اتحاديه اروپا در مذاکرات مربوط به پرونده اتمی ، حقوق بشر رااز ياد نمی برد و بارها ايران به نقض آن متهم می شود . اتفاقا ايران جزو کشورهائی است که هميشه در زير ذره بين بوده است .»

قانعی فرد : روز به روز با توجه به موج دستگيری های اخير و ممنوع الخروج ها و برخوردهای شديد ، صاحب نظران مساله نظامی شدن ايران را مطرح می کنند و اين که سانسور جريان درست اطلاعات و آگاهی ها در حال شدت يافتن است.

« نوری زاده : حکومت ايران بسيار وحشت زده است . انتخابات مجلس و سلطه وابستگان سپاه و ولی فقيه و مافيای موتلفه ، نتوانست زخمهای عميقی را که بر پيکر اعتبار دولت در طی 8 سال اخير وارد شده بهبود ببخشد . اينها می خواهند کار را يکسره کنند و رياست جمهوری را هم دردست بگيرند و تصور بر اين است که اگر " حداد عادل " و يا " علی اکبر ولايتی " را بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند ، قادرند همه صداها را خفه کنند .
فضای ارعاب و وحشت در نگاه حکومت ، می تواند دست يابی به کل قدرت و قبضه آن را آسان تر کند . روزی مطبوعات ستون پنجم می شود و و بعد مجلس اصلاحات پايگاه دشمن مي شود و حالا وب لاگ های اينترنتی ، پايگاه دشمنان هستند . با اين شتابی که مشاهده می شود فردا ممکن است ، خاتمی را هم جزو ستون پنجم و فرستاده دشمن ، معرفی کنند. البته اين برخوردهای سرکوب گرانه را همواره در طی تاريخ شاهد بوده ايم که به نتيجه نخواهد رسيد و محکوم به شکست است. ايران امروز همان ايران سال 1356 است که به يک آتش زير خاکستر تبديل شده است ، به ظاهر همه را خفه کرده اند ، اما اين خطای هميشگی ديکتاتور هاست که می پندارند سکوت جامعه دليل بر تسليم آحاد جامعه است »

قانعی فرد : تصور نمی کنيد که اپوزيسيون خارج از کشور در طی اين سالها نتوانست تلاش موثر و مفيدی را به ثمر برساند و نوعی انديشه به داخل مردم جامعه و نسل جوان تزريق کند ؟

« نوری زاده : ما در خارج از کشور نشان داديم که نقش مهمی در روند رويداد های داخل داريم . به اعتراف بعضی از دوستان خاتمی ، نقش خارج از کشور در برپايی جنبش دوم خرداد بسيار مهم و اساسی بود . اما متاسفانه اين نقش در پرتو بعضي از تلويزيونهای ماهواره ای که اکثر آنها را وابسته به خود دولت ايران ميدانيم و بعضی از مقامات امريکائی هم اين موضوع را تاييد کردند ، به خدمت گرفته شده اند تا به جای رهنمود دادن و افشاگری و ايجاد پيوند بين داخل و خارج به ضربه زدن به يکديگر مشغول شوند ، وضعيت ماهواره ها در ماه های اخير بسيار مخدوش شده است.
ما امروز می توانيم با اتخاذ يک سياست روشن مبنی برتحريم کامل انتخابات از يک سو و قانع کردن اصلاح طلبان از سوی ديگر به عدم معرفی يک نامزد ضعيف درانتخابات ، نقش موثر خود را دوباره احيا کنيم . همزمان تلاشهائی در جريان است که از يک سو نيروهای جمهوری خواه ( اتحاديه جمهوری خواهان ) و نيرو های مشروطه خواه را در يک تجمع وسيع ؛يک تجمع ليبرال منش بر سر اصولی به توافق بنشينند که مورد حمايت گروه های آزاديخواه سکولار داخل کشورنيز باشد ( گروه هائی مثل دفتر تحکيم وحدت ، جبهه ملی ، مليون سکولار و ملی مذهبی ها ئی متل نهضت آزادی که خواستار جدايی دين از دولت هستند . »

قانعی فرد : علت اين همه هراس از حرکت نسل جوان چيست ؟

« نوری زاده : همه حکومت ها از نسل جوان هراس دارند ، آقای خمينی در بهشت زهرا گفت حتی اگر پدران ما رژيم سلطنت را برگزيدند ما مجبور به قبول و پذيرش آن نيستيم . نسل جوان ايران امروز می گويد شما نسل پيش اشتباه کرديد و تاوان اين اشتباه را ما داريم پس می دهيم . جوان ها می گويند ما يک حکومت سکولار- دمکراتيک می خواهيم و زندگی در آزادی را که شادی کنيم و با عشق و اميد فردايمان را بسازيم . به عبارتی جوان امروز از روضه و مرثيه و ماتم بيزار است و مانند جوان های ديگر نقاط جهان ، می خواهد آزادانه عواطف و آرزو های بلندش را بيان کند و طبعا حکومت فعلی ايران از خيزش جوان ها هراس دارد. »

قانعی فرد : اين خواست جوانهای ايران ، يعنی رفراندم را قبول داريد ؟

« نوری زاده : با عشق ! .. من از اين طرح حمايت ميکنم . اولين بار است که همه نيروها گرد هم جمع شده اند ، اين مساله بسيار حائز اهميت است . جوانها می خواهند با ابتكار خود دست به تغييرات بزنند ، چون حکومت تغيير پذير نيست. جوانها به همه درسی دادند که تفرقه و تکه تکه بودن کافی است و زمان امروز، زمان اتحاد است . اين طرح اعتباری بين المللی خواهد يافت و اين مجموعه بيانگر زبان اعتراض 60 ميليون ايرانی است که می خواهند به دمکراسی برسند. کدام طرح تاامروز داشته ايم که اين چنين به سرعت با حمايت مردم رو به رو شود. چنين چيزی که از درون ايران برخاسته موفق خواهد بود . حتی اگر حکومت شديدترين برخوردها داشته باشد. هرچند کاری است در چهارچوب قوانين بين المللی و حقوق بشر .»

قانعی فرد : اسقبال احزاب سياسی داخل و خارج از اين طرح چگونه خواهد بود ؟

« نوری زاده :احزاب ما نوعی بنگاه های کاريابی هستند که بيشتر منافع گروهی مطرح است ، و بعضی ها هم معترضند چون مساله را خلاف دين و مذهب می دانند . اما در کل من تصور می کنم که موفق ترين طرح سياسي سال هاي اخير خواهد بود و روز به روز مردم بيشتری به اين ميثاق خواهند گرويد »

وبلاگ قانعی فرد :
/www. hasbohal.blogspot.com
ر

December 22, 2004 10:09 PM






advertise at nourizadeh . com