November 03, 2005

ز مُلك تا ملكوتش حجاب بردارند…

يكهفته با خبر

www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com

ز مُلك تا ملكوتش حجاب بردارند…

سه‌شنبه 25 تا جمعه 28 اكتبر

پيشدرآمد: در جريان انتخابات رياست جمهوري، بدون آنكه من دسترسي به جعبه جادو داشته باشم و يا مثل دعانويسها سركتاب باز كنم و در آينه بنگرم، مي‌دانستم كه نايب مربوطه امام زمان اين بار حاضر نخواهد شد فردي از نوع خاتمي و يا حتي رفسنجاني به رياست جمهوري انتخاب شود كه بانگ حاجي انا شريك سر دهد، يا مثل خاتمي هر از چند گاه آراي بالاي خود را به رخ او بكشد و با گزينش عوامل ضدولايت در مقامات دولتي، او را رنج دهد و اوقات خوش او را در شبهاي گعده (نشست دوستانه آخوندها كه به بحث و فحض و مطايبه مي‌گذرد) تلخ كند.

يك روز گرفتار نيش و كلفتهاي عبدالله نوري شود و روز ديگر مصطفي تاج‌زاده زيرلبي بگويد ولايت فقيه مطلقه مبناي شرعي ندارد. و يا هم چون رفسنجاني در نماز جمعه بگويد من و رهبر مثل دو برادر پنجاه سال است رفيقيم، اصلا ما خودمان اين آقاي خامنه‌اي را «رهبر» كرديم، اما در عمل، اوامر مطاع فقيهانه ما را به اندازه پشيزي ارزش نگذارد و هرجا لازم دانست عملا اعمالي در جهت مخالف اراده سنيه همايوني ما انجام دهد. مثلا ما مي‌گوئيم اين مجيد هدايت زاده از زمان سفارتش در رم خمس درآمدهايش را به دفتر ما نفرستاده، و بعد هم آنچه در كار نفت برده است با كمك آقازاده‌هاي شما نوش جان كرده و خمس آن را به جاي ارسال به دفتر من و يا نمايندگيهاي من در اتريش و يا انگليس، به حساب شما واريز كرده كه شرعا حق گرفتن خمس را نداري چون از سادات نيستي، بنابراين بايد او را احضار كنيم و كمي گوشمالي‌اش دهيم، اما ايشان يعني اين شيخ علي اكبر بهرماني، نه تنها حرف ما را گوش نمي‌دهد بلكه آقا مجيد را با آقا سيروس (ناصري) شريك مي‌كند و شركت «ني‌كو» برايشان درست مي‌كند و…
بله مي‌دانستم كه آقا حاضر به انتخاب فردي صاحب اسم و مدعي به عنوان رئيس جمهوري نخواهد شد. و در آغاز وقتي مشاهده كردم آقا مجتبي آقازاده رهبر پاگونهاي قاليباف را برق مي‌اندازد و از سهم امام هزينه‌هاي دفتر انتخاباتي ايشان را مي‌پردازد تعجب كردم چون فردي كه مي‌گويد من رضاخان حزب‌اللهي هستم كسي نيست كه آبش با ولي امر مسلمانان چهارراه آذربايجان در يك جوي رود البته خيلي زود جزئيات سناريو برايم آشكار شد و لابد به ياد داريد كه نوشتم قصد آقا به كرسي نشاندن رويگرزاده گرمساري است كه برخلاف يعقوب ليث صفار، نه همت عالي دارد و نه شخصيت متعالي، جوجه مداحي است با داشتن كارنامه‌اي مشعشع از تير خلاص زدن، كشتن مبارزان كُرد و ساختن سقاخانه و پخش تراكتها و پوسترهاي «مهدي بيا ــ مهدي بيا» در سطح شهر.
بسياري از دوستان از جمله ياران اهل قلم و نظر گاه با پوزخند مي‌گفتند مگر مي‌شود احمدي‌نژاد آدمي را از صندوقهاي رأي بيرون آورد. هر تقلب و تزويري هم بكنند باز هم با بودن شيخ علي اكبر بهرماني محال است هيچ ابن هيچ برنده اين انتخابات شود؟ من اما مي‌دانستم كه آقا وعده رياست را به شهردار حزب‌اللهي‌اش داده است.
يكهفته پيش از برگذاري انتخابات، يكي از علماي حاشيه قدرت در لندن به من و يكي از همكارانم گفت آقاي خامنه‌اي «اياز» خود را يافته است و همين اياز قاتل جان و واژگون كننده بساطش خواهد شد. سرانجام در ميان بهت كارشناسان و آگاهان داخلي و خارجي رداي رياست را بر تن بدقواره شهردار حزب‌اللهي تهران پوشاندند و اهل ولايت فقيه پاكوبان و دف زنان پيروزي سرباز فداكار و مؤمن نايب امام زمان را جشن گرفتند. مردم نيز در بهت و ناباوري بعضا شانه بالا انداختند كه چه فرقي بين اين كوتوله سياسي با قبلي‌ها وجود دارد؟ در نهايت سيدعلي است كه تصميم مي‌گيرد. شماري نيز با نوعي رندي اميدوار بودند كه احمدي‌نژاد مثل رابين هود لابد از فردا پول و ثروتهاي بادآورده را از گلوي اشراف جمهوري ولايت فقيه بيرون مي‌كشد و با تكيه بر توده‌هاي محروم مثل همه رهبران «پوپوليست» چند تا پولدار از نوع رفسنجاني و واعظ طبسي را طناب مي‌اندازد و بي‌آبرو مي‌كند. وقتي مرحوم محمدعلي رجائي بر كرسي رياست نشست، مرحوم هاشم آملي (پدر لاريجاني‌ها) كه آخوند خوش ذوقي بود در مجلسي گفته بود آقاي خميني قصد داشت جمهوريت را برچيند به همين دليل نيز آبدارچي‌اش را در مدرسه علوي رئيس جمهور كرد تا هم به شخصيتهاي لايق اين كار توهين كرده باشد و هم بعد از رجائي ديگر كسي اعتباري براي اين مقام قائل نشود. بيچاره رجائي خيلي زود در توطئه‌اي كه همچنان اسرارش پنهان مانده سوخت و خاكستر شد اما عملا از رياست جمهوري در بقيه دوران خميني فقط اسمي باقي مانده بود.
آقاي خامنه‌اي نيز با نشاندن احمدي‌نژاد به روي كرسي رياست جمهوري همين قصد را داشت. در واقع او مي‌خواست به جاي رئيس جمهوري نوكري را به خدمت آورد كه اوامر ملوكانه‌اش را مو به مو اجرا كند و در عين حال توان سركوبي و قلع آزادانديشان را داشته باشد. قيافه‌اش نيز يك حزب‌اللهي صد در صد باشد. در ابتدا زمزمه كردند كه «بوي رجائي آمد» اما با اعتراض خانواده رجائي كه اين تشبيه سازي را توهين به آن معلم صادق مي‌دانستند كه اگر فريبش نداده بودند و كلاهي به بزرگي نخست وزيري و رياست جمهوري بر سرش نمي‌گذاشتند امروز با همسر و فرزندانش در خانه‌اي كوچك اما پر از مهر و صفا، دوران بازنشستگي را سر مي‌كرد و لابد چند ساعتي نيز در يك آموزشگاه شبانه درس مي‌داد.
به هر حال با سلام و صلوات و عود و كندر، و به قيمت آزردن صغير و كبير نظام، طرف را آوردند. مصباح يزدي از حضور نظركرده امام زمان در كاخ رياست اظهار شادماني و غرور و سرافرازي كرد. حسين بازجو مدير كيهان و نماينده ولي فقيه پايكوبان و دست افشان به ملت هميشه در صحنه مژده داد كه با بيرون رفتن ديو اصلاح طلب اينك فرشته اصولگرا از در درآمده است و به ديدنش من از خود بدر شده‌ام.
رهبر معظم هنگامي كه خاصه مداحش در مراسم تحليف با چشم گريان و لب خندان دست چپش را بوسه زد و ليسيد، بوسه‌اي محمودوار بر گونه ايازش زد و چون جان شيرين در ‎آغوشش كشيد. فرماندهي سپاه در پيش پايش فرشي از تانك و موشك و خمپاره انداز گسترد و برادر زريبافان دستيار مربوطه‌اش در شهرداري، فورا نيمكتي سفارش داد تا جناب دكتر پرزيدنت احمدي‌نژاد هنگام استقبال از بشارالاسد قدبلند دچار خجلت و سرشكستگي نشود. سرلشگر بسيجي بيطار ولايت حسن فيروزآبادي نيز دستور داد كوتاه‌ قدترين ژنرال ارتش ايران را به عنوان آجودان لشگري پرزيدنت انتخاب كنند تا وقتي در كنار پرزيدنت قرار مي‌گيرد، ملت از بلندي قد ايشان و رشادتش در شگفتي شده و زبان به تحسين رويگرزاده گرمساري بگشايند.

نخستين ضربه

تنها چهار روز پس از اعلام پيروزي اياز مقام ولايت، خاصه جاسوس رهبر معظم اصغر حجازي شتابان به خدمتشان شتافت كه قربان گويا ما بندگان درگاه خطا كرديم كه اين مردك را با هزار دوز و كلك خلعت رياست داديم چون هم اكنون سربازان گمنام بارگاه ملك پاسبان نواري را به دست من دادند كه گزارش صوتي ديدار اين به اصطلاح رئيس جمهور با آن مردك فاسد يزدي در قم است. و بعد هم نوار را پخش كردند و رهبر معظم با ناباوري واژگان پر از ستايش و اظهار بندگي و نوكري احمدي‌نژاد را خطاب به محمدتقي مصباح يزدي شنيد. عجب پس اين طرف در حقيقت اياز مصباح است نه اياز حضرت سلطاني ما. چند روز بعد هم محمدي گلپايگاني به حضور رسيد كه قربان مطابق فرموده به اين به اصطلاح رئيس جمهور گفتيم اراده سنيه نايب امامانه تعلق بر اين گرفته است كه وزراي نفت و داخله و خارجه و اطلاعات و ارشاد را خود ايشان از ميان نوكران صديق آستان معدلت نشان ولايت انتخاب كنند. اما اين پسره درآمد كه داخله و اطلاعات اشكالي ندارد. اما خارجه و ارشاد و نفت را ما قبلا به برادران سعيدلو و متكي و صفار هرندي تقديم كرده‌ايم و متأسفانه نمي‌توانيم حرف خود را پس بگيريم. البته صفار هرندي و متكي چند روز بعد با تشرف به آستان رهبر و اظهار عجز و بندگي تعهد سپردند كه نوكر سرسپرده حضرت رهبر باشند. اما سعيدلو كه خيال مي‌كرد بند نافش را به نام وزارت نفت بريده‌اند با سر، در مجلس شورا به زمين پرتاب شد. و البته بعدا به معاونت اجرائي رياست رفت.
با تشكيل دولت نيم‌بند، و بحثهاي مجلس خيلي‌ها دريافتند كه احمدي‌نژاد عروس عقدي نيست بلكه از آن دست صيغه‌هائي است كه در زماني كوتاهتر از مدت متعه، طلاقش مي‌دهند. دسته گلي كه او در نيويورك به آب داد و سپس جلسه شوراي حكام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و احتمال انتقال پرونده ايران به شوراي امنيت، آقاي خامنه‌اي را از روياي خوش سلطنت بي‌سرخر بيرون آورد و تازه متوجه شد اگر دير بجنبد، نوكري كه قرار بود قاتق نانش باشد و دوستاقبان دربارش ممكن است خانه‌اش را نيز به باد دهد. چه بايد كرد؟ نخست بايد برادر دير و دور شيخ علي اكبر را كه خيلي دلخور است از ناراحتي درآورد. چنين بود كه فرمان نايب امامانه صادر شد كه «نظر به اعتمادي كه به شما داريم بخشي از اختيارات خود را در زمينه نظارت و مراقبت بر عملكرد سه قوه به جنابعالي تفويض فرموديم… حررّه العبد الفاني محمدي غولبايغاني بامر مطاع خدايگان حضرت سيدالانام سلطان بر و بحر خاقان بن ميرزا جواد آيت‌الله في‌الارضين سيدعلي خامنه‌اي ارواحنا فداه»
امّا هنوز رهبر معظم معناي واقعي تفنگ به دست بچه‌اي بي‌عقل دادن را درست درك نكرده بود. اين مسأله نيز با تشكيل كنفرانس جهان بدون صهيونيسم و آمريكا دو روز پيش از نمايش روز قدس، حل شد و رئيس جمهوري يا به قول سيد ابراهيم نبوي «الفنون»، طي سخناني تاريخي اعلام كرد اسرائيل بايد نابود شود و ما هدفمان امحاء اين غده سرطاني است. بعد هم به كشورهاي عربي و اسلامي كه در حال گفتگو و برقراري رابطه با اسرائيل هستند اخطار كرد كه بترسيد از روزي كه آتش خشم امت ريشه‌هاي شما را بسوزاند. اين نوع سخنان البته در گوش ما ايرانيها تازگي ندارد. ديرسالي است كه شنيده‌ايم اسرائيل بايد نابود شود، زماني آقاي خميني قصد داشت قدس را از راه كربلا و بغداد، و روز ديگر كويت و عربستان، آزاد كند. اما در همان زمان مشاور ارشد و رئيس پارلمانش هاشمي رفسنجاني ميزبان مقامات اسرائيل بود كه همراه كلنل اوليور نورث و رابرت مك‌فارلن به تهران آمده بودند. آقاي خامنه‌اي نيز بارها با انداختن شالي فلسطيني بر گردنش به اسرائيلي‌ها اخطار كرده بود كه به همين زوديها براي نابودي اسرائيل اقدام خواهد كرد.

واكنش جهاني

اين بار اما حرفهاي رئيس جمهوري ولي فقيه به گونه‌ ديگري مورد ارزيابي قرار گرفت و زمان نامناسب و شرايط ويژه در منطقه (انتشار گزارش دتلف مهليس در رابطه با نقش رژيم سوريه در قتل رفيق الحريري، برگذاري رفراندوم عراق و آشكار شدن نقش سپاه و ارگانهاي امنيتي رژيم در كارهاي تروريستي در عراق، اقدامات تروريستي گروه جهاد اسلامي وابسته به رژيم درست در زماني كه رهبري ملت فلسطين مي‌كوشد آرامش و امنيت را در غزه و شهرهاي ساحل غربي رود اردن برقرار سازد، نكاتي بود كه ظاهرا آقاي احمدي‌نژاد بدان توجهي نداشت) در كمتر از چند ساعت، با بازي هوشمندانه اسرائيل و تبليغات وسيع در رسانه‌هاي غربي، فرصتي را در اختيار دولت اسرائيل و عقابهاي دولت بوش قرار داد تا تصوير احمدي‌نژاد را آن گونه كه مردم ايران مشاهده مي‌كنند پيش روي جهانيان قرار دهند. به چند عبارت كه در رابطه با سخنان احمدي‌نژاد به صورت رسمي عنوان شده توجه نمائيد (حزب CDU آلمان: اين سخنان نشانه توحش گوينده آن است… معاون نخست وزير اسرائيل شيمون پرز: سخنان احمدي‌نژاد آشكار مي‌كند كه رژيم ايران در پي چي است. بايد رژيم ايران را از سازمان ملل بيرون انداخت. به اين عبارات بايد اظهارات پرزيدنت بوش، توني بلر، برلسكوني نخست وزير ايتاليا، پاپ اعظم و حتي آقاي چاوز يار دوقلوي ولي فقيه را نيز اضافه كنيد و بعد نگاهي به روزنامه Sun انگليس در روز شنبه بيندازيد كه يكباره از روزنامه عكسهاي برهنه و گزارشهاي آن چناني تبديل به روزنامه‌اي سياسي ضدفاشيسم اسلامي شد و احمدي‌نژاد را شيطان‌ترين موجود روي زمين خواند…)
علي‌رغم بيزاري‌ام از اهل ولايت فقيه و ديرسالي مبارزه با جان و دل با رژيم جمهوري اسلامي، طي سه چهار روزي كه جنجال احمدي‌نژاد گوش عالم و آدم را كر كرده بود، احساس خجالت مي‌كردم. هر ايستگاه راديو تلويزيوني را كه ميگرفتي سخن از اين رويگرزاده نادان بود كه با حرفهايش زمينه‌ساز حمله به ايران مي‌شد. مطابق اظهارات كوفي عنان دبيركل سازمان ملل چنين سخناني قابل قبول نيست و با منشور ملل متحد در تعارض است. معناي ديگر اين حرف اين است كه اگر فردا اسرائيل با استناد به سخنان احمدي‌نژاد به ايران حمله كرد نمي‌توان اقدام اين كشور را محكوم كرد چون جمهوري اسلامي آشكارا به اسرائيل اعلام جنگ كرده است. وقتي رژيمي روي موشكهاي شهابش عبارت براي امحاء و نابودي اسرائيل را مي‌نويسد و رئيس جمهوري‌اش نيز صراحتا از نابودي اسرائيل سخن مي‌گويد چه انتظاري مي‌توان از شارون داشت كه با تروريستهاي اسلامي وابسته به جمهوري ولايت فقيه در ستيز است؟
دستاورد چهار ماه حكومت احمدي‌نژاد در زمينه داخلي، فرار 80 ميليارد دلار از كشور به دبي، خروج بخش عظيمي از مديران، متخصصان، پزشكان، دانشجويان و جوانان از كشور به صورت قانوني و غيرقانوني، متوقف شدن معاملات از هر نوع و ركود بي‌سابقه اقتصادي، افزايش چشمگير نرخ تورم با گراني روزافزون مواد موردنياز و مصرفي مردم، انزواي سياسي در همه ابعاد و فراهم شدن زمينه‌هاي محكوميت در شوراي امنيت و برقراري مجازاتهاي سياسي و اقتصادي عليه ايران، برقراري فضاي وحشت و رعب در جامعه و خاموشي حتي كم‌سوترين چراغهاي فرهنگي و… بوده است.
در چنين احوالي بايد به رهبري جمهوري اسلامي گفت: اين بود دولت صاحب‌الزماني كه وعده‌اش را به ملت داده بودي؟ و آيا حضرتت بر اين گمان است كه اين جناب بلانسبت رئيس جمهوري، نوكر صديق و دربان هوشيار دربار شما خواهد بود؟
همزمان بايد خطاب به اركان نظام و آنها كه بيش از 26 سال با سياست سركوبي و كشتار بر ملك جم حكومت راندند و ظاهرا اين آخريها دريافته بودند چاره‌اي جز تغيير روش‌ها و سياستهاي خود در برابر مردم ايران و جهانيان ندارند يادآور شد: آيا شماها به اين حد از حقارت و فلاكت رسيده‌ايد كه يك بچه بسيجي‌ بي‌سواد مجال پيدا كند با سخنان نابخردانه خود زمينه‌ساز ويراني ايران و ذلت و درهم شكستن ايراني شود؟
آقاي خاتمي و دوستانش كه سياست تنش زدائي را دنبال مي‌كردند و حتي خود ايشان در نخستين مصاحبه مطبوعاتيش بعد از دوم خرداد يادآور شد اگر مردم فلسطين صلح با اسرائيل را انتخاب كنند ما با آنكه اين صلح را كاملا عادلانه نمي‌دانيم، اما هرگز براي برهم زدن صلح تلاش نخواهيم كرد، چرا سكوت كرده‌اند؟ از اين بدتر واكنش اهل ولايت فقيه است كه 24 ساعت پس از دسته گلي كه احمدي‌نژاد به آب داد، درصدد دفاع از او برآمدند و خود اين شازده نيز در حالي كه در كنار شماري از اوباش حزب‌الله در روز قدس عربده مي‌كشيد مدعي شد من فقط سخن مردم را تكرار كردم و احساسات آنها را بازگو كردم.
اين دروغ بزرگ را رژيم ديرسالي است تكرار مي‌كند كه مردم ايران خواستار نابودي اسرائيل و آمريكا هستند. مردم ايران احساسات خود را نسبت به آمريكا فرداي حادثه 11 سپتامبر در ميدان محسني با شمعهاي افروخته و چشماني گريان بيان داشتند. كافي است روزهاي يكشنبه هم به بخش فارسي راديو اسرائيل گوش دهيد تا از احساس و نگاه مردم به اسرائيل باخبر شويد.
محمود عباس ابومازن رهبر فلسطيني‌ها كه ميرزا بنويس‌هاي ولي فقيه خائنش مي‌خوانند يكي از پايه‌گذاران جنبش فتح و عضو سرشناس سازمان آزاديبخش فلسطين است. او بيش از چهل سال با اسرائيل مبارزه كرد اما امروز ضمن ملامت حماس و جهاد اسلامي مي‌گويد ما راه صلح را برگزيديم. همان روزي كه عوامل و وابستگان رژيم ولايت فقيه يك انتحاري را به محله شلوغي در اسرائيل فرستادند تا جان پنج انسان بيگناه از جمله يك زن فلسطيني را بگيرد، ابومازن در پارلمان فلسطين يادآور شد «چهار تا موشك اسباب بازي قسّام را مثلا به آبادي‌نشين‌هاي يهودي پرتاب مي‌كنيد. سه تا از آنها روي خانه‌هاي مردم ما مي‌افتد و ويراني و مرگ به همراه مي‌آورد. يكي هم روي زباله‌هاي خانه‌اي در اسرائيل مي‌افتد و بهانه به دست شارون مي‌دهد تا با هواپيماهاي سوپر مدرن پنجاه خانه فلسطيني را ويران كند و دهها فلسطيني را به قتل برساند يا مجروح كند.» ابومازن چند روز بعد نيز به شدت از جمهوري اسلامي انتقاد كرد. هم او سال پيش در كويت در دفتر رئيس كميسيون روابط خارجي پارلمان كويت آقاي جاسم الصقر به من گفت ضرباتي كه ما از رژيمهاي جمهوري اسلامي و بعث عراق و سوريه متحمل شده‌ايم ده برابر خساراتي است كه اسرائيل به ما وارد كرده است.

شنبه 29 تا دوشنبه 31 اكتبر

پرونده‌هاي كهنه رژيم باز مي‌شود

خبري دارم كه دو روز پيش مشروح آن را در الشرق‌الاوسط نوشتم و پخش آن توسط خبرگزاريهاي معتبر بين‌المللي نشان از آن داشت كه مضمون خبر از اهميت بسيار برخوردار بوده است. فشرده خبر از اين قرار است: «مدير يك شركت بزرگ نفتي آمريكائي كه ديرسالي با جمهوري اسلامي در ارتباط بوده است و قرار بود چند سال پيش نيز قراردادي مهم با وزارت نفت ايران منعقد كند اما پرزيدنت كلينتون مانع از انجام اين معامله شد، اخيرا پس از ديدار با علي لاريجاني دبير شورايعالي امنيت ملي در نيويورك يكي از نزديكان خود را به تهران فرستاد با پيامي ويژه كه به لاريجاني و وزير خارجه رژيم منوچهر متكي تسليم شد. در اين پيام آمده بود؛ در شورايعالي امنيت ملي كميته‌اي ويژه كه در‌ آن چند مشاور اطلاعاتي بوش و كونداليزا رايس و دو تن از مسئولان پرونده ايران در سازمان سيا عضويت دارند مشغول بررسي پرونده جنايات رژيم و عواملش عليه شهروندان آمريكايي و غربي و آن دسته از ايرانياني است كه توسط عوامل رژيم ترور شده و خود و يا بستگان درجه اول آنها مليت آمريكائي داشته و يا كسب كرده‌اند. در حال حاضر پرونده‌هاي زير در دست بررسي است:
الف: انفجار مقر تفنگداران دريائي آمريكا در بيروت كه منجر به قتل بيش از 260 تن از سربازان و شهروندان آمريكائي شد.
ب: انفجار سفارت آمريكا در بيروت كه به قتل 60 تن منجر شد.
ج: بمب گذاري در پادگان سربازان فرانسوي در بعلبك لبنان
د: گروگان گيري شهروندان آمريكائي و غربي در لبنان و قتل يكي از آنها و مرگ دومي در زمان اسارت
هـ: ربودن هواپيماي T.W.A آمريكائي و كشتن يك افسر سابق آمريكائي و پرتاب جسد او به روي باند فرودگاه
و: انفجار برج مسكوني خبر در شرق عربستان سعودي كه منجر به قتل و مجروح شدن دهها شهروند آمريكايي و غربي شد. (عربستان سعودي علي‌رغم آنكه اطلاعات دقيق از دخالت سپاه پاسداران و سپاه قدس در آموزش تروريستها و انتقال مواد منفجره به كويت و از آنجا به عربستان داشت اما با روي كار آمدن خاتمي و بهبود روابط دو كشور حاضر نشد اين اطلاعات را به آمريكا بدهد. اخيرا اما سعوديها كليه اطلاعات خود را در اختيار آمريكائي‌ها گذاشته‌اند)
ز: ترور شماري از رهبران و شخصيتهاي اپوزيسيون در خارج كشور و تاكيد به روي افرادي كه يا خود شهروندي آمريكا را پذيرفته بودند و يا بستگان درجه اول آنها (پدر و مادر و يا همسر و فرزند) مليت آ‌مريكائي داشته‌اند. (دختر زنده ياد دكتر عبدالرحمن برومند، همسر زنده ياد دكتر شاپور بختيار، خانواده دكتر سيروس الهي و… در اين مجموعه قرار مي‌گيرند).
دولت آمريكا درصدد است همانگونه كه با تلاش بسيار پرونده قتل رفيق الحريري را در شوراي امنيت به جريان انداخت و كوفي عنان با انتخاب قاضي آلماني دتلف مهليس، زواياي نقش سوريه را در اين جنايت آشكار ساخت، اين بار نيز پرونده جنايات رژيم را همراه با پرونده اتمي‌اش به شوراي امنيت بكشاند و درست هم چون موضوع قتل حريري در اينجا نيز يك قاضي بي‌طرف بين‌المللي مأمور رسيدگي به اين پرونده‌ها شود.
مدير شركت نفتي آمريكائي از طريق فرستاده خود به لاريجاني پيغام داده بود هرچه زودتر دست از عناد برداريد و شروط اروپائي‌ها را بپذيريد و گرنه كارتان تمام است».
به باور من حرفهاي احمدي‌نژاد راه هر گونه ميانجي‌گيري را براي نجات جمهوري ولايت فقيه توسط اروپائيها بسته است به ويژه آنكه بريتانيا امروز به صورت فعال و جدي در برابر رژيم ايستاده است. بحران در روابط تهران و لندن بسيار بالاتر از آن است كه ما در گزارشهاي رسانه‌اي مشاهده مي‌كنيم. رژيم از تغيير سياست بريتانيا وحشتزده است اين خزعبلاتي كه در رابطه با نقش بريتانيا در انفجارهاي خوزستان شب و روز توسط اركان رژيم عنوان مي‌شود نشانه وحشت رژيمي است كه ديرسالي خود به اين شايعه دامن مي‌زد كه انگلستان حامي جمهوري اسلامي است. البته براي ذهن گرفتار ماليخولياي دائي جان ناپلئون ما، هنوز هم پذيرفتني نيست كه بريتانياي كبير كمر به نابودي اهل ولايت فقيه بسته باشد. اما باور كنيد اين يك واقعيت است لندن بيش از واشنگتن خواستار برافتادن رژيم جهل و جور و فساد است.

November 3, 2005 08:10 PM






advertise at nourizadeh . com