هيچ راهي نيست كانرا نيست پايان غم مخور
يكهفته با خبر
www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com
سهشنبه 8 تا جمعه 11 نوامبر
رابين هود و قارون
پيشدرآمد: برادر مداح تيرانداز محمود احمدينژاد، آنگونه كه مجذوب عليشاهش زري بافان مدعي بود از پس گمنامي و خشونت و جهل سر بركشيده بود تا رابين هودوار داد فقيران از اغنيا بگيرد و ثروتهاي بادآورده و نامشروع مافياي قدرت و ثروت را از چنگ حضرت بهرماني و ايل و تبار جناب واعظ طبسي شاه خراسان و حاج آقا جنتي و اولاد و البته باند حاج حبيب مؤتلفه و اهل بيت درآورد و بر سر هريك از غارتگران كلاه بوقي بگذارد و وارونه سوار خرشان كند و در كوي و برزن و بازار به گردش آورد.
اما در عمل و همان ابتداي دواخوري طرف با يكي دو استكان باطن خود را آشكار كرد و معلوم شد بازار نرفتن اين بيبي از بيچادري بوده است و حالا كه عباي ولايت بر سرش و دست آشيخ محمدتقي مصباح در گردنش است، اگر تا ديروز «اياز» بوده حالا محمودوار ميخواهد غنائم «سومنات» قدرت را بين دائي جان كوزهگر و پسرعموجان چاه كن و باجناق دباغ و اخوي مُقّني تقسيم كند. به گفته يكي از كاركنان نهاد رياست جمهوري بيش از يكصدتن از قوم و خويشهاي گداگشنه طرف از گرمسار راهي تهران شدهاند و هر روز يكي از آنها با آقاي كمالي در قسمت امور تشريفات راهي خيابان ميرداماد ميشود و بعد از خريد لباسي نو و پوشيدن آن به نهاد باز ميگردد و ميزي به عنوان مشاور و دستيار و مدير دريافت ميكند. فعلا دو شوهر خواهر، سه اخوي، و هشت پسرعمو و خاله و دائي در حلقه مشاوران نزديك خاصه مداح ولي فقيه حضور دارند.
با اينهمه آنچه در جريان بررسي نامزدهاي چهار وزارتخانه بدون وزير در مجلس پيش آمد، بيش از هرچيزي نقاب ريا و تزوير را از چهره احمدينژاد پائين كشيد و طرف را عريان در برابر چشم همگان قرار داد. اجازه دهيد در اينجا يادي كنم از دكتر عماد افروغ كه روزگاري نه چندان دور نورچشم انصار حزبالله و قوت قلب حسين بازجوي شريعتمداري بود. او با آنكه از فضل بيبهره نبود و در دانشگاه صاحب كرسي استادي شده بود اما ديرگاهي، آش ولي فقيه را هم ميزد و زير ديگ اسلام ناب محمدي انقلابي هيزم ميگذاشت (اينكار را البته چپهائي كه بعدا اصلاح طلب شدند نيز ميكردند. با اين تفاوت كه دست بعضي ازآن چپيها مثل موسوي تبريزي و علي اكبر محتشميپور به خون آلوده بود. در حالي كه آدمي مثل عماد افروغ از اين نوع آلودگيها نداشت. باري عمادخان در صف نخست آبادگران ذوب شده در ولايت آقا مهدي چمران وارد مجلس شد و از جمله كساني بود كه براي مزيّن شدن كاخ رياست به نور وجود خاصه مداح ولي فقيه خيلي تلاش كرد اما خيلي زود با مواضعي كه گرفت و افشاگريهائي كه در جريان معرفي وزيران احمدينژاد انجام داد حساب خود را از بقيه ذوب شدگان جدا كرد. آنچه او يك روز پيش از جلسه راي اعتماد مجلس به چهار وزير پيشنهادي احمدينژاد در مجلس شوراي اسلامي عنوان كرد در فضاي مرگ و خفقان حاكم در ايران، نشانه شهامت و سلامت روح فردي بود كه ما در طول سالهاي گذشته نظايرشان را به ندرت در درون دستگاه حاكميت ديدهايم. (آيا سخنان علي اصغر مظهري نماينده كرمان در مجلس رستاخيز و گفتههاي محسن پزشكپور را در همان مجلس روز خروج شاه از كشور به ياد ميآوريد؟ آيا صداي فاطمه حقيقتجو زير سقف مجلس اسلامي و حرفهاي احمد بورقاني به يادتان مانده است؟ سخنان عماد افروغ نيز از اين دست سخنان بود). در حالي كه كمتر كسي از گذشته سردار صادق محصولي وزير پيشنهادي براي وزارت نفت خبر داشت و گمانها بر اين بود كه او نيز همچون ديگر همكاران احمدينژاد بچه پاسداري است با سابقه امنيتي و حداقل كشتن سه چهار كرد و چند مخالف، افروغ پردهها را بالا زد و آشكار ساخت كه اين بچه پاسدار برخلاف بقيه از قارونهاي جمهوري اسلامي و خود از سران مافياي قدرت و ثروت است. صاحب چند برج مسكوني و شركتهاي متعدد در داخل و خارج كشور است، ميلياردها تومان از راه تصرف اموال مصادرهاي به جيب زده و در مناقصههاي دولتي همه گاه با اشاره مقامات بالا برنده ميشده است.
افروغ يادآور شد: «وزيري كه از راه بساز و بفروشي و بورس بازي از طريق معاملات خاص و ارتباطات ويژه به ثروتهاي كلان رسيده است با وزارتخانه ثروتمند نفت چه خواهد كرد؟…» همان روز نيز بيانيهاي كه احتمالا او نويسنده آن بوده است در مجلس پخش شد كه حاوي مطالب تكان دهندهاي درباره صادق محصولي بود. آدمي كه هم دستي به خون آلوده دارد و هم آلوده تمام عيار در فساد مالي و دزدي و تصرف در اموال عمومي است. همين بيانيه تير خلاصي بود در سر مردي كه حالا روشن شده بخش عمده هزينههاي تبليغات انتخاباتي احمدينژاد را پرداخت كرده است. ظاهرا قرار بر اين بوده كه احمدينژاد مدتي بعد وي را به عنوان مديرعامل مركز توسعه صادرات و مشاور ويژهاش در امور اقتصادي تعيين كند، هم كار نان و آبداري است و هم اينكه زياد جلوي چشم نيست، اما بعد از آنكه مجلس سعيدلو را براي وزارت نفت نپذيرفت ظاهرا احمدينژاد با اين گمان كه امكان ندارد نامزد بعدي او براي وزارت نفت راي اعتماد نياورد، محصولي را به مجلس پيشنهاد كرد. و هرگز باور نداشت در كنار افروغ، قدرت الله عليخاني نماينده پر سرو صداي بوئين زهرا كه از نجات يافتگان زلزله وحشتناك اين ناحيه است و به اعتراف خودش با حمايت سازمان خدمات اجتماعي رژيم پيشين به مدرسه رفته و ملا شده، در جلسه علني مجلس بگويد اين آقاي محصولي بايد جواب دهد خانه ده ميليارد توماني و برج مسكوني ميرداماد و اراضي گرانقيمت حسنيكيا را از كجا آورده و چگونه لخت و عور از جبهه آمده و حالا با لخت كردن ملت، به قارون عصر تبديل شده است. صد رحمت به شهرام جزايري!
نكته جالب ديگر قبولي وزير پيشنهادي آموزش و پرورش آقاي فرشيدي بود كه چندي در روزنامه رسالت مصحح بوده و بعد هم به خبرنگاري حوادث مفتخر شده است. در امتحان ليسانس نيز چهار نوبت نمره قبولي نياورده است. تنها 137 تن از نمايندگان به او راي اعتماد دادند. آنچه اين هفته در مجلس رخ داد، ميخ ديگري بود بر تابوت رئيس جمهوري كه حالا نه فقط ملت ايران نفرت و اشمئزاز خود را از حضور او در رأس دولت علنا ابراز ميدارند، بلكه حاميان او نيز يك به يك خود را كنار ميكشند و بعضي چون عماد افروغ حتي شمشير را عليه او از رو ميبندند. واقعا اگر ذرهاي درايت و حكمت و آيندهنگري و حتي مصلحت جوئي در وجود رهبر جمهوري اسلامي وجود داشت خود او پيشقدم ميشد و اين آقا را به همان جائي مأمور ميكرد كه لياقتش را دارد. جائي مثل رياست اداره فاضلاب گرمسار و حومه.
اسد و راه سامسون
فيلم سامسون و دليله را هم نسلان من و پدرها و مادرهاي ما از ياد نخواهند برد. فيلمي رنگي پر از صحنههاي عظيم با شركت ويكتور ماتيور (به روايت مترجمان فرانسه دان آن زمان) سامسون (شمشون) پهلوان اسطورهاي يهود كه راز قدرتش در موهاي بلند او بود (آشيل در پاشنهاش و اسفنديار در چشمش) و در عين حال چون اهل راز و نياز با خدا بود رسالت خويش بر امتش آشكار ميكرد و چون كسي حريفش نبود خيلي زود كار و بارش ميگرفت. دليله طنازي نيز در بين قوم بود كه به ظاهر دل به او ميبست اما هدفش آن بود كه راز قدرت او را شبي هنگام كامجوئي دريابد. چنين نيز ميشد و بعد حكومت بر سر سامسوني كه موهايش كوتاه شده و ديگر قدرتي نداشت ميريخت، غل و زنجير برپايش ميگذاشت،كورش مي كرد و به زندانش ميانداخت تا زمان مجازات اصلياش در برابر حاكم فرا رسد. حكام كوردل البته متوجه نبودند سامسون در زندان بار ديگر صاحب موهاي بلندي شده و قدرت خارقالعاده خود را بازيافته است. روزي كه او را دست بسته نزد حاكم ميآوردند و همه بزرگان شهر حاضر بودند و دليله افسونگر نيز افسوس كنان در مجلس بود و به محبوب كورخسته دل و فرسوده جان مينگريست، در آن لحظه سامسون با گذاشتن دستهايش بر دو ستون از ستونهاي قصر حاكم از قدرت لايزال خود مدد ميگرفت و سقف سنگي قصر را بر سر خود و دشمنان و هم شهريان جاهل خود فرو ميريخت. از آن زمان گزينه سامسوني يا به قول عربها «خيار شمشون» را هنگامي به كار ميبرند كه طرف در شرايطي قرار ميگيرد كه ميگويد، بر من و بر دشمنانم، يعني حالا كه قرار است من نباشم ميخواهم دنيا نباشد.
امپراتور ژاپن در زمان جنگ جهاني دوم چنين فكري را داشت و اگر بمب اتمي بر هيروشيما فرو نيامده بود او ميخواست ده ميليون تن از اتباعش را به كشتن دهد كه چند ميليون تن از سربازان دشمن را به قتل برسانند. خميني اهل گزينه سامسون نبود به همين دليل نيز جام زهر قطعنامه 598 را سركشيد. خامنهاي هم دو دستي به زندگي چسبيده است اما آدمهايي مثل بشارالاسد و احمدينژاد گمان ميكنند با تهديد كردن جهان به اينكه اگر فشار بياوريد سقف جهان را بر سرتان خراب خواهيم كرد، ميتوانند جهان را به عقب نشيني وادارند. آن انتحاري كه با كشتن خود شماري انسانهاي اغلب بيگناه را به قتل ميرساند البته پيرو مخلص سامسون و راه اوست. اما من گمان ميكنم بشار سوري و محمود گرمساري فقط ژست سامسوني گرفتهاند. مطمئن باشيد كه اين اسد (شير) سوري از نوع شيرعلم است همان طور كه محمود تيرخلاص زن مرد ميدان معركه نيست. اين طرف آب ميايستد و به آن طرفيها ميگويد اگر جلوتر بيائيد خودم را غرق ميكنم و با افتادنم در آب، موجي ايجاد ميشود كه خانه شما را ويران ميكند. منتظر باشيد خفت بيشتر بشارالاسد را در همين هفتهها ببينيد. او در برابر خواست دبيركل سازمان ملل و رئيس كميته ويژه حقيقت ياب درباره قتل رفيق الحريري يعني قاضي دتلف مهليس، براي اعزام شش تن از بلندپايگان نظامي و امنيتي كشورش به مقر مهليس در «مونتي وردي بيروت» با بهانهجوئي مبني بر اينكه ما حاضر به تسليم نيستيم و از حاكميت خود نميگذريم و جز برابر خدا در برابر هيچ موجود ديگري سر خم نميكنيم، به تكرار همان شعارهاي ملال آور قديمي پرداخته كه روزگاري نه چندان دور در زمان پدرش، قول رايج رژيمهاي سركوبگر منطقه بود. توطئه آمريكا و اسرائيل، شرارتهاي دشمن، نقشههاي شوم استعماري و… خزعبلاتي از اين قبيل كه حتي ارزش شنيدن هم ندارد.
در عين حال بشارالاسد با توهين به فؤاد السينيوره نخست وزير لبنان و سعدالحريري فرزند نخست وزير شهيد لبنان، آشكار ساخت تا چه حد از اينكه لبنان ديگر مستعمره سوريه نيست، و رهبراني امروز قدرت را در دست دارند كه حاضر به نوكري براي او و ژنرالهايش نيستند عصبي است.
مطمئن باشيد قطعنامههاي 1559 و 1595 در لبنان به اجرا درخواهد آمد. حزبالله خلع سلاح خواهد شد و نوكران ولايت بعث دمشق و ولايت فقيه تهران يا مجبور خواهند شد رشته نوكري را ببرند و رو به قبله وطنشان نماز گزارند و يا اينكه وارد كشتي در حال غرق شدن ولي فقيه و همتاي سورياش شوند.
شنبه 12 تا دوشنبه 14 نوامبر
كنفرانسي كه در بحرين با عنوان ميز گرد آينده منطقه برپا شده بود و در آن وزراي خارجه كشورهاي بزرگ صنعتي غرب و بعضي از كشورهاي عربي شركت داشتند گو اينكه بدون انتشار بيانيه پاياني به كار خود خاتمه داد اما در طول كنفرانس آشكار شد كه طرح خاورميانه بزرگ يك شوخي نيست و آمريكا و متحدانش با تمام قدرت بر آنند كه شرايط سياسي خاورميانه را دگرگون كنند. اين خبر البته براي رژيمهاي سركوبگر مثل رژيمهاي حاكم بر ايران و سوريه خوشايند نيست. وقتي كونداليزا رايس صريحا در كنفرانس ميگويد ما همه تلاش خود را براي دستيابي مردم خاورميانه به دمكراسي، پيشرفت اقتصادي و فرهنگي، مشاركت زنان در زندگي سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي، مبارزه با فساد و تعصب و تشويق نسل جوان براي حضور فعال در عرصه دانش و فرهنگ به كار خواهيم برد، و وزير خارجه بحرين اعلام ميكند يكصد ميليون دلار براي رشد سازمانهاي جامعه مدني و مستحكم ساختن مباني دمكراسي و آزادي انديشه اختصاص داده شده و اين تازه اول كار است و مبالغ بسيار گزافي در اين راه هزينه خواهد شد، پيداست خواب آقاي خامنهاي و همتايان سركوبگرش آشفته ميشود.
در همين بحرين كه ميزبان كنفرانس بود، پيروان اسلام ناب محمدي پيرو ولايت جهل و جور و فساد چند روزي است عليه قانون تساوي حقوق زنان در امور شخصيه دست به تظاهرات و راه پيمائي زدهاند. چهارتا و نصفي ملاي فارغالتحصيل فيضيه و حقاني رهبري اين تظاهرات را بر عهده دارند. براي آنها قابل قبول نيست كه در بحرين زنان نيز بتوانند با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق بكنند و يا شوهر حق نداشته باشد آنها را از سفر و كاركردن منع كند. روزگار غريبي است. اگر خوب تأمل كنيد همه اين فتنهها از يك جا نشأت گرفت. از زير درخت سيب در نوفلوشاتو. خميني ملايان شيعه و سني و ريشوهاي منطقه را به اشتها انداخت كه حال با موفقيت يك ملاي ايراني در برانداختن رژيمي به استحكام و قدرت و تاريخ رژيم پادشاهي در ايران، چرا ما از نفوذ خود در ميان عوام استفاده نكنيم و رژيمهاي به مراتب ضعيفتر و بيبنيانتر از رژيم شاه را در كشورهاي خود برنيندازيم؟ چه چيز ما كمتر از خميني است. انديشه خلافت اسلامي بن لادن همان فكر خطرناكي است كه خميني مروج آن بود. فتح قدس از راه كربلا و كويت و مكه، برانداختن مرزهاي ساختگي كشورهاي اسلامي، و برپائي خلافت اسلامي براي حل مشكلات امت، همان انديشهاي بود كه خميني نخستين بار چند ماه پس از پيروزي در پيامي براي نشست جنبشهاي به اصطلاح آزاديبخش فرستاد و سيد مهدي هاشمي كه در آن تاريخ رياست اداره نهضتها را از خانم سودابه سديفي تحويل گرفته بود اين پيام را در كنفرانس قرائت كرد. بله امروز جهان اسلام گرفتار فتنهاي است كه 27 سال پيش كشور ما را مبتلا كرد و هنوز هم ما گرفتار آن هستيم.
به داد هموطنان عرب برسيم
من بسيار نگران هموطنان عرب ايراني خود هستم. رژيم با بيرحمي به سركوبي مردمي پرداخته است كه در طول جنگ ايران و عراق بيش از دويست هزار كشته و زخمي نصيب آنها شده بود. عربهاي ايراني در جنگ ثابت كردند كه تا چه حد به خاك و سرزمين پدري خود دلبستهاند. نه تنها براي صدام حسين فرش قرمز پهن نكردند بلكه با مقاومت حماسي خود مانع از آن شدند كه روياي شوم سردار قادسيه دوم، در تجزيه خوزستان هميشه ايراني تحقق پيدا كند. امروز اما روشنفكران و گروههاي مخالف رژيم در داخل و خارج كشور نه تنها در برابر جنايات رژيم عليه هموطنان عرب ما سكوت كردهاند بلكه اينجا و آنجا ميبينيم كساني زيرلبي جنايات رژيم را با اين توجيه كه عربها تجزيه طلب هستند و نبايد به آنها اجازه فعاليت داد تأييد ميكنند. واي بر ما، آيا اينگونه ميخواهيم پيوندهاي تاريخي و ملي بين اقوام ايراني را حفظ كنيم؟ روز عيد فطر مأموران استاندار جنايت پيشه خوزستان اميرحياتي مقدم با وحشيگري به سركوبي مردمي پرداختند كه بعد از نماز به آرامي دست به راهپيمائي زده بودند تا از خواستهاي برحق خود سخن گويند. صدها تن مورد ضرب و شتم قرار گرفته و يا دستگير شدند. طي روزهاي اخير نيز حكومت نظامي در اهواز برقرار بوده و صدها تن دستگير و تحت شكنجه قرار گرفتهاند. رژيم ميكوشد با ميان كشيدن پاي بريتانيا موضوع اعتراضات مردمي را يك توطئه خارجي براي تجزيه ايران قلمداد كند. در حاليكه بقاي اين رژيم و اعمال جنايتكارانهاش در كنار سكوت ما و عدم اعلام حمايت و همدلي با برادران و خواهران عرب خود در خوزستان، به آن اندك بيوطنان نوكر بعضي از رژيمهاي عربي امكان ميدهد صداي خود را رساتر كنند. گناه از ما است كه سكوت كردهايم.
November 17, 2005 08:44 PM