November 23, 2005

قتل هاي زنجيره اي. بخش دوم: «قتل هاي محمد مختاري و محمدجعفر پوينده»

در بخش نخست شنيديد كه چگونه گروهي از پرسنل وزارت اطلاعات وارد منزل داريوش و پروانه فروهر شدند و اين زوج سالخورده بيمار را با ضربات چاقو به قتل رساندند. همزمان با انتشار اين خبر، شايعه ناپديد شدن دو دگرانديش به نام هاي محمد مختاري و محمدجعفر پوينده بر سر زبان ها افتاد. چنانچه بعدها روشن شد، پوينده و مختاري نيز توسط همان تيمي كه فروهرها را كشته بودند، خفه شده و سپس به دار آويخته شدند. در بخش دوم ويژه برنامه قتل هاي زنجيره اي، راديو فردا در مصاحبه با مسعود بهنود و عليرضا نوري زاده روزنامه نگار و دكتر عبدالكريم لاهيجي حقوقدان و فعال حقوق بشر در پاريس به بررسي چگونگي قتل محمد مختاري و محمدجعفر پوينده مي پردازد.
Download file

تارا عاطفي (راديو فردا): در بخش نخست شنيديد كه چگونه گروهي از پرسنل وزارت اطلاعات وارد منزل داريوش و پروانه فروهر شدند و اين زوج سالخورده بيمار را با ضربات چاقو به قتل رساندند. همزمان با انتشار اين خبر، شايعه ناپديد شدن دو دگرانديش به نام هاي محمد مختاري و محمدجعفر پوينده بر سر زبان ها افتاد. چنانچه بعدها روشن شد، پوينده و مختاري نيز توسط همان تيمي كه فروهرها را كشته بودند، خفه شده و سپس به دار آويخته شده بودند. مسعود بهنود آن روزها را چنين به ياد مي آورد:
مسعود بهنود: بعد از دوم خرداد يك حوادثي اتفاق مي افتاد كه نشان دهنده اين بود كه يك اتفاقاتي دارد مي افتد. اين حوادث برخي آشكار بود شبيه فهرست هايي كه با فكس به ما مي رسد و در آنها تهديد به قتل را تكرار مي كردند يا احضارهايي كه صورت مي گرفت، به نظر مي رسيد كه مقصودي جز شناسايي ما و مسيرهاي رفت و آمدمان و نوع ارتباطاتمان و محل زندگيمان در انها نيست. به مكان هاي غيرمعمولي دعوت مي شديم. يك بار كه من به اتفاق محمد مختاري دعوت شده بودم به دادستاني انقلاب و در آنجا يك بازجويي عجيب و غريب چند ساعته صورت گرفت و سرانجام يك آقايي را معرفي كردند و گفتند از اين به بعد با اين فرد شما تماس داريد و هر شخص ديگري با شما تماس گرفت و خودش را مامور اطلاعات يا دادستاني معرفي كرد، حرفش را قبول نكنيد. در همچين فضايي نگراني بر همه حادث شده بود. من آخرين باري كه شخصا مرحوم فروهر را ديدم، برمي گشت به يك هفته اي قبل از حادثه.

ت . ع: اما چرا داريوش فروهر و همسرش؟

عليرضا نوري زاده: ماجراي قتل داريوش فروهر و پروانه كه قرار نبود در اين جريان به قتل برسد، از آنجا شروع مي شود كه آقاي سعيد امامي در دوران وزارت آقاي فلاحيان در يك گزارشي كه براي ايشان مي نويسد كه اصل آن سند را من دارم. ايشان در آن سند از شماري از شخصيت ها نام مي برد و نكته جالب اين است كه از داريوش فروهر او در اين سند به عنوان شخي كه خود را گاندي فرض مي كند ياد كرده. سعيد امامي در آن نامه نوشت: ما با مجموعه هايي روبرو هستيم كه هر كدام با اوهام و خيالي با رژيم برخورد مي كنند. اينها را بايد سرشان را به سنگ زد. مثال مي زند: در كانون نويسندگان افرادي هستند كه به علت نقطه ضعف ها و پرونده هايي كه از آنها داريم، كاملا مي توانيم كنترلشان كنيم و جيكشان دربيايد پرونده اخلاقي برايشان باز مي كنيم، پرونده هاي مالي برايشان باز مي كنيم. اما شمار ديگري هستند كه نقطه ضعف ندارد و مثال مي زند: مختاري، پوينده، هوشنگ گلشيري، سيمين بهبهاني، شيرين عبادي، فروهر، پوينده و تمام آدم هايي كه در آن مرحله بايد تصفيه شوند و از بين بروند.

ت . ع: اما داستان قتل مخالفان تنها به داريوش فروهر و همسرش منحصر نمي شود. عبدالكريم لاهيجي حقوقدان در پاريس مي گويد چگونه در آن جو سرشار از رعب و وحشت مختاري و پوينده را مي ربايند، خفه مي كنند و به دار مي آويزند.

عبدالكريم لاهيجي: پس از قتل داريوش و پروانه فروهر، يك جو خوفي بر جامعه ايران و بخصوص تهران حكمفرما شده بود و همه مي ترسيدند آنها هم به همچين سرنوشتي دچار شوند. هم مختاري و هم پوينده را دستگير مي كنند، به داخل اتومبيل مي برند، در اتومبيل آنها را خفه مي كنند و بعد به يك بياباني نزديك بهشت زهرا مي برند كه ظاهرا محلي بوده براي اينطور جنايات و در يك اتاقكي آنها را به دار مي آويزند. تمام اين مسائل در پرونده هست و متهمان بارها و بارها تاكيد كردند كه فقط دستور مقامات مافوق را اجرا كردند.

ت . ع: مسعود بهنود روزنامه نگاري كه آن روزها در تهران بود، مي گويد آن زمان همه منتظر بودند حادثه بدي اتفاق بيفتد.

مسعود بهنود: پس از قتل فروهرها در جلسه اي كه پوينده و گلشيري هم حضور داشتند، پوينده اصلا نگراني به معني اين كه حادثه اي پيرامون وجود دارد نداشت. وي بسيار زحمتكش بود و در عين زندگي ساده، موضوع حقوق بشر برايش مهم بود و در مسائل سياسي روز خيلي خودش را مشغول نمي كرد و بر خلاف گشيري كه كاملا ما و خودش را در خطر مي ديد، پوينده اصلا اينطور نبود و خودش را داخل اين دايره حساب نمي كرد. چند روز بعد خبر كشته شدن پوينده آمد.

ت . ع: يك ماه و نيم پس از قتل فروهرها و كشف اجساد مختاري و پوينده، در شرايطي كه افكار عمومي عمدتا انگشت اتهام را به سوي ماموران حكومتي نشانه گرفته بودند، وزارت اطلاعات در تاريخ پانزدهم ديماه 1377 اطلاعيه مشهور خود را انتشار داد.

اطلاعيه وزارت اطلاعات: «با كمال تاسف، معدودي از همكاران مسئولين ناشناس، كج انديش و خودسر اين وزارت كه بي شك آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بيگانگان دست به اين اعمال جنايتكارانه زده اند، در ميان آنها وجود دارد.»

ت . ع: اين در حالي است كه در روز پس از وقوع قتل ها به نوشته مطبوعات و بر اساس شواهد، وزارت اطلاعات از قتل ها و علت آن خبر داشته است.

عليرضا نوري زاده: تلفن منزل فروهرها كنترل مي شده و سيستمي گذاشته بودند كه تمام حركات و نقل و انتقالات در منزل شنيده مي شده. صداي درون ساختمان ثبت مي شده و اتفاقي كه مي افتد، در حيني كه اينها كارشان را انجام مي دادند و سر و صدا زياد بوده، يك نفر از تلفن منزل فروهر زنگ مي زند به آقاي مصطفي پورمحمد و خبر را به او مي دهد كه ناچار شديم زنش را هم بكشيم. اين تلفن در آن سيستم ثبت مي شود. فردي كه مي آمده و نوارها را بر مي داشته و نوار بعدي را مي گذاشته. روز بعد از قتل مي آيد و نوار را مي شنود و متوجه مي شود قضيه به كجا رسيده و در آن لحظه چنان شوكه مي شود و تحت تاثير قرار مي گيرد كه مي رود نوار را به يك مقامي كه قبلا در وزارت اطلاعات بوده و با آن كار مي كرده و از نزديكان آقاي خاتمي بوده، مي دهد و جريان را مي گويد. بنابراين 24 ساعت بعد از قتل فروهرها باز يك بخشي بوده كه اطلاع داشتند از دستگاه حكومتي كه كار، كار وزارت اطلاعات است.

ت . ع: با اين وجود دو ماه پس از قتل فروهرها در تاريخ 28 ديماه كميته تحقيق اعلام مي كند تصميم گيري هاي افرادي كه قتل ها را ساماندهي و اجرا كرده اند به صورت محفلي بوده است. اطلاعيه كميته تحقيق و وزارت اطلاعات بسان زلزله اي بود بر اركان نظام اطلاعاتي كشور، بخشي از نظام كه هميشه دست نايافتني جلوه مي كرد. در همين زمان كه داستان سفر نويسندگان با اتوبوس به ارمنستان دوباره مطرح شد. پنجشنبه شب داستان اتوبوس حامل نويسندگان را كه قرار بود به قعر دره سرنگون شود، خواهيد شنيد.



November 23, 2005 10:47 PM






advertise at nourizadeh . com