January 26, 2006

در كارخانه‌اي كه ره عقل و فضل نيست…

يكهفته با خبر
www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com
سه‌شنبه 17 تا جمعه 20 ژانويه

پيشدرآمد: مقاله‌اي كه در باب دلايل ناكامي اصلاحات و ظهور احمدي‌نژاد نوشتم چنانكه پيش‌بيني مي‌كردم واكنشهاي بسياري را برانگيخت كه شماري از ‌آنها از جمله نوشته‌اي كه از آزادمردي نيمه دربند از خانه پدري دريافت كردم، هميشه برايم مايه مباهات و سرافرازي خواهد بود. البته چند اشاره‌اي نيز باز مثل هميشه آ‌لوده به كين و قهر و حسادت بود كه با اين نوع افراد كاري نمي‌شود كرد كه حكايت اقتضاي طبيعت است و… باري استاد نازنين و عزيزم دكتر صدرالدين الهي نيز اشاراتي داشت كه لازم دانستم در مورد دو نكته آن به او توضيح بدهم.

نخست آنكه روايت درگيري خاتمي و خامنه‌اي را كه منجر به استعفاي خاتمي از وزارت ارشاد شد به مراتب از آنچه نوشته بودم دقيق‌تر و كاملتر دارم و شايد اگر مجاز بود با ذكر راويان آن را عيناً نقل مي‌كردم.
نكته دوم اين كه اگر نوشتم امسال ظهور خدّام رژيم اسلامي را شاهد خواهيم بود به هيچ روي به معناي اين نبود كه بنده منتظر ظهورم و به ديدن او پا و دست خواهم كوفت. مگر مخالفان رژيم بعثي سوريه به ظهور خدام شادي كردند؟ بسياري از او خواستند نخست به جرائم خود كه سي سال شمس وزير پدر و پسر اسد بوده اعتراف كند و از ملت پوزش بخواهد و… عبدالحليم رژيم ولايت فقيه اگر اهميتي داشته باشد فقط در پرده‌دري‌هاي او خواهد بود و گرنه نه داماد صدام حسين، حسين كامل نه معاون رئيس جمهوري سوريه، عبدالحليم خدام و نه... در روند مبارزات ملتهاي خود نقشي بيشتر از نقش يك افشاگرورسواكن، نداشته و نخواهند داشت. اميدواريم اين توضيح مختصر سوءتفاهم استاد عزيز را برطرف كرده باشد.
باري برويم بر سر بخش دوم مطلبي كه پيرامون ظهور رايش اسلامي هفته گذشته آغاز كردم.

احمدي‌نژاد چه مي‌خواهد و به چه نظر بسته است؟

محمود احمدي‌نژاد همانگونه كه در بخش نخست اين مطلب آمد، در تعبير اهل نظام، سرجوخه‌اي است كه بنا به مصالحي درجه ژنرالي روي شانه‌اش گذاشته‌اند بدون آنكه يونيفرم او را عوض كنند. شوشكه را به دستش داده‌اند،‌ اسب را نيز برايش آورده‌اند اما بدون زين و به او گفته‌اند اگر سوار شدي، انشاءالله با دعاي صاحب الزمان مي‌تواني به مقصد برسي. از آنجا كه طرف نه هيبت ژنرالي دارد و نه سواري بلد است، شوشكه را به جاي آنكه به كفل اسب بزند به سر و صورتش مي‌زند و حواسش نيست يك لگد اسب او را به جائي مي‌اندازد كه پيش از او نصيب خيلي از دلباختگان قدرت شد.
اين تعبير را از آن رو به كار بردم كه بعضي‌ها احمدي‌نژاد را در سايه بسيجي‌هايي كه حمايتش مي‌كنند يك نظامي در لباس شخصي مي‌دانند. وگرنه احمدي‌نژاد بيشتر شبيه آن بچه طلبه‌ دهاتي است كه با دائي‌اش كه روضه‌خوان سرشناسي بود به مجلس يكي از بزرگان اصفهان در روز عاشورا رفته بود. دائي‌جان به روي منبر ضمن خواندن روضه مفصل، ميدان را مناسب ديده بود كه خواهرزاده را به مجلس معرفي كند بنابراين از او خواست پس از خاتمه روضه‌اش، از پاي منبر يك دهن روضه ناب بخواند. بچه طلبه نادان، البته روضه خواند و اشك هم گرفت اما زماني كه از مجلس بيرون شد، دائي جان گوشش را پيچاند كه پدرنيامرزيده اين درست كه ابن زياد و شمر آدمكش و جنايتكار بودند اما مادرشان آنكاره نبود و پدرشان هم عرق فروشي نداشت، دو طفلان مسلم را هم به طرز ناجوانمردانه‌اي كشتند اما با آنها فلان‌كار را نكردند. اين دو تعبير مي‌تواند حقيقت تلخي را در مورد احمدي‌نژاد آشكار كند، اين كه پرزيدنت احمدي‌نژاد در جائي نشسته كه مناسب او نيست، كلاهي بر سر نهاده كه براي سرش بسيار گشاد است و سخناني بر زبان مي‌آورد كه شبيه سخنان همان بچه طلبه روستائي و شلاق زدن سرجوخه ژنرال شده به سر و روي اسب قدرت است. تا پيش از زمزمه‌هائي كه پيرامون نامزدي احمدي‌نژاد در انتخابات رياست جمهوري، در اتاق پشتي شوراي شهر بين مهدي چمران و زريبافان و سعيدلو از يكسو و پاي منقل باهنر بين هاشمي ثمره و الياس نادران و سردار احمدي‌مقدم، به گوش مي‌رسيد، احمدي‌نژاد همانقدر از سياست و دپيلماسي آگاه بود كه ابوالقاسم خزعلي از فيزيك اتمي سررشته دارد. اين درست كه آبادگران و به قول غربي‌ها محافظه‌كاران جديد بعد از فتح سنگر شوراي شهر و مجلس به دنبال سنگر رياست جمهوري بودند اما احمدي‌نژاد را به عنوان سردار اين ميدان حداقل تا يك سال پيش در نظر نداشتند. گو اينكه مهدي چمران يكي دو بار در ديدارهايش با بعضي از اقوام سببي (مرتبط با همسر برادرش غاده) احمدي‌نژاد را به عنوان فرزند صادق انقلاب كه رهبري جنبش انقلاب اسلامي را در خاورميانه بر عهده خواهد گرفت، معرفي كرده بود. سياسي‌ترين شهردار سالهاي اخير غلامحسين كرباسچي كه در عين حال دبيركل حزب كارگزاران هم بود، در صحنه سياست با ناكاميابي‌هاي بسيار روبرو شد چرا كه در بافت قدرت در مافياي عظيمي به نام جمهوري اسلامي، معمولا شهرداران، جايگاهي فراتر از پايوران اجرائي رده سوم ندارند. با اين همه احمدي‌نژاد، به جاي آنكه مثل كرباسچي جاده را براي كساني مثل محمد خاتمي و هاشمي رفسنجاني صاف كند، خود به ميدان مي‌آيد و صاف كردن جاده را به چمران و نادران و باهنر و اصغر حجازي و... واگذار مي‌كند.

تاييد خامنه‌اي چگونه به دست آ‌مد

قبل از پرداختن به برنامه‌ها و هدفهاي احمدي‌نژاد و حاميانش نكته‌اي را كه اخيرا از آن مطلع شده‌ام در رابطه با چگونگي موافقت خامنه‌اي با نامزدي احمدي‌نژاد و در مرحله پاياني، با رئيس جمهوري شدن او، به اطلاعتان مي‌رسانم.
رهبر جمهوري اسلامي بعد از تجربه تلخي كه با خاتمي داشت براي همگان روشن كرده بود كه فردي را كه خواستار مشاركت با او در قدرت باشد تحمل نخواهد كرد. رئيس جمهوري بايد مطبع و دستبوس و كارگزار رهبر باشد. به همين دليل نيز به شدت با نامزدي هاشمي رفسنجاني و حتي كروبي مخالف بود منتهي نمي‌توانست جلوي نامزدي آنها را بگيرد. در عين حال خامنه‌اي معتقد بود بايد صحنه را گرم كرد. چه اشكالي دارد شش هفت آدم درجه دو و سه را به صحنه آورد كه هم آراي رفسنجاني و كروبي را بشكنند و هم اعتبار و جايگاه رئيس جمهوري را مخدوش كنند. پيش از اين گفتم كه نظرش نخست به ولايتي بود بعد دست لطف بر سر لاريجاني و قاليباف كشيد اما خيلي زود حرفها و رفتار قاليباف نگرانش كرد... در اين ميان بعضي از مشاوران و نزديكان او با تكيه بر روستائي و خلقي بودن احمدي‌نژاد و ديانت و نوحه‌خواني‌اش به «آقا» حالي كردند كه علي لاريجاني آقازاده است، داماد آقاي مطهري هم هست، مؤتلفه و آخوندهاي سرشناس قم هم دنبال او هستند، دو روز ديگر با او نيز مسأله خواهيد داشت در حالي كه رويگرزاده گرمساري همينكه پرزيدنت خطابش كنند نشئه مي‌شود و هر زمان نيز نظر مبارك اقتضا كند مي‌شود دمش را گرفت و از كاخ رياست بيرونش انداخت. اين از چگونگي ظهور احمدي‌نژاد در فهرست نامزدها و بعد دست به هم دادن ابر و باد و مه و خورشيد به امر نايب امام زمان براي نشاندنش بر كرسي رياست جمهوري...
حال بايد ديد به قول فرنگي‌ها «اجنده» احمدي‌نژاد چيست؟ آنها كه او را حمايت مي‌كنند چه مي‌خواهند و سرنوشت جمهوري اسلامي با بودن فردي كه اصول بازي را رعايت نمي‌كند و به جاي كفل اسب به سر و چشم او شلاق مي‌زند چه خواهد بود؟
احمدي‌نژاد حالا كه بخث يار افتاده و با اطوار و كلام و اعمال خود نه تنها به عنوان يك عنصر خطرناك در مركز توجه غرب قرار گرفته، بلكه در مظهر يك انقلابي متعصب مسلمان، كه خواستار نابودي اسرائيل و ضربه زدن به آ‌مريكا و غرب است، توده‌هاي جاهل و احساساتي را در كشورهاي مسلمان و عرب، مجذوب خود كرده است، باور كرده كه مي‌تواند نقشي تاريخي، تا پيش از ظهور حضرت، در ايران و جهان اسلام بازي كند.
چمران و باهنر و نادران و هاشمي ثمره احمق نيستند و مباني سياست و تعامل ديپلماتيك را با بحرانها طي بيش از ربع قرن آموخته‌اند اما مصلحت خود را در اين مي‌بينند تا آنجا كه امكان دارد احمدي‌نژاد را باد كنند. به اين گمان كه هرجا لازم شد سوزني به بالن مي‌زنند و باد طرف را مي‌خوابانند. خامنه‌اي هم در آغاز چنين تصوري را داشت اما در عمل دريافت كه باد طرف به اين سادگيها خالي نمي‌شود. احمدي‌نژاد چند سناريو را پيش رو گذاشته و مشاورانش بر پايه اين سناريوها او را به سوئي سوق مي‌دهند كه تصورش براي هر انسان آزادانديش و دلبسته ايران، دلهره برانگيز و خطرناك است.

روياروئي با غرب و تكيه بر شرق

1 ـ احمدي‌نژاد وارث پرونده اتمي مغشوش و نامنظمي است كه در سه سال پاياني حكومت خاتمي به علت نوع نگاه غرب به ويژه اروپا و نيز كشورهاي منطقه به ايران، تصميم‌گيري در رابطه با آن با «انشاءالله» و «حسن نيت متقابل» و «وقت كشي» به فردا و پس فردا موكول شد. اروپائيها بر اين باور بودند كه رفسنجاني در انتخابات پيروز مي‌شود. حسن روحاني سرجايش مي‌ماند و چون رفسنجاني اهل بند و بست و سازشكاري است و در عين حال از خاتمي قدرت و نفوذ بيشتري دارد در همان ابتداي كارش، توافق حاصل خواهد شد و براي حفظ آبروي رژيم همانطور كه شيراك به روحاني وعده داده بود، اروپا موافقت خواهد كرد ايران حدود 2500 دستگاه سانتريفوژ را در اختيار داشته باشد و به صورت نمادين مقدار كمي اورانيوم را با درجه پائين غني كند. سوخت مورد لزوم نيروگاه بوشهر را نيز اروپائيها تأمين كنند. كوزه روغن اروپا البته با شوشكه احمدي‌نژاد شكست و اروپا بهت زده فردي را در مقابل خود ديد كه مثل احمد شقيري رئيس اسبق سازمان آزاديبخش فلسطين قصد به دريا ريختن يهوديها را دارد و زماني كه زير فشار مي‌كوشد از حدت و شدت كلام خود بكاهد، خواستار انتقال يهوديان اسرائيل به اتريش و آلمان و دست بالا كانادا و آمريكا مي‌شود. در عين حال از تهران علاماتي مي‌رسيد مبني بر اينكه زياد هم نگران نباشيد پرونده اتمي دست آ‌قاي لاريجاني است و ايشان دعاي خير مقام معظم رهبري را به همراه دارد. بعضي از اروپائيها بار ديگر خواستند با همان تعبيرات گذشته (كلاس درس و بچه بدها و بچه‌هاي خوب و مؤدب) بين احمدي‌نژاد و گروهش و لاريجاني و همراهانش خط بكشند. اما اين بار تغيير حكومت در آ‌لمان، موضع گيري‌هاي تند و صريح فرانسه ـ كه همزمان با سوريه نيز بر سر جناياتش در لبنان درگير بود ـ و همصدائي كامل بريتانيا با ايالات متحده، كشورهاي سازشكار و بي‌اعتنا به دگرگونيهاي اساسي در دايره قدرت در ايران مثل اسپانيا، يونان، و تا حدودي اتريش را وادار به پذيرش خطاب جديد اروپا كرد. حتي روسها و چيني‌ها كه طي 7 ماه گذشته به سرعت مشغول انباشتن جيبها و بستن قراردادهاي نان و آبدار با ايران بودند به مرور ناچار شدند حداقل از احمدي‌نژاد و گروهش فاصله بگيرند. (سفر اين هفته ملك عبدالله پادشان عربستان سعودي به چين و هند با طرح قراردادهاي جانشين و پرسودتر از قراردادهائي كه چين و هند با ايران در زمينه انرژي دارند، همراه با وعده‌هائي كه روسها از آمريكائيها براي تأمين اسلحه جهت ارتش نوين عراق دريافت كرده‌اند ـ حداقل چهار ميليارد دلار اسلحه ـ بدون ترديد در همصدا كردن روسها و چيني‌ها و البته هندي‌هاي نيمه همصدا با اروپائيها مؤثر خواهد افتاد). احمدي‌نژاد اميدي به نتيجه دادن مذاكرات با اروپائيها نبسته است. او مي‌انديشد، حمله نظامي به ايران قطعي است. اين حمله از نظر او و تني چند از مشاورانش به سه صورت مي‌تواند عملي شود.
الف: اسرائيل در عملياتي محدود، نيروگاه اتمي بوشهر و احتمالا چند مركز اتمي را در اصفهان و نطنز از طريق بمباران هوائي و يا موشكهاي كروز مورد حمله قرار دهد. تحقق چنين سناريوئي، آرزوي احمدي‌نژاد و همدستان اوست. هم از شر نيروگاه بوشهر خلاص مي‌شوند كه تا امروز ميلياردها دلار هزينه براي ايران به بار‌ آورده است و هم مي‌توانند با استفاده از توده‌هاي مسلمان و عرب به خشم آمده، جهان اسلام را از جاكارتا تا كازابلانكا، به شورش و تظاهرات ضداسرائيلي و آمريكائي بكشانند. همزمان با گرفتن چهره مظلوم، چنين وانمود كنند كه مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و اگر اينجا و آنجا عملياتي تروريستي عليه مصالح آمريكا و اسرائيل صورت مي‌گيرد ربطي به آنها ندارد بلكه اين و اكنش طبيعي جهان اسلام عليه تجاوز به ايران، است. نتيجه آنكه آمريكا و اروپا ناچار مي‌شوند براي آرام كردن جهان اسلام مواضع خود را در برابر جمهوري ولايت فقيه تعديل كنند و امتيازاتي به ايران بدهند.
ب: آمريكا عليه ايران وارد عمل شود. بمبهاي كروز، هواپيماهاي جنگي آمريكائي، تأسيسات اتمي و نظامي ايران را مورد حمله قرار دهد و تلفات سنگيني به بار آيد. در اين صورت احمدي‌نژاد و دار و دسته‌اش مي‌پندارند توده‌هاي مسلمان در چهارگوشه جهان اسلام به پا مي‌خيزند، گروههاي تروريستي و راديكال وابسته به ايران از حزب‌الله گرفته تا جهاد اسلامي و سپاه بدر و گروههاي حزب‌اللهي در حاشيه خليج فارس، پاسخ آمريكا را با عمليات گسترده تروريستي مي‌دهند و انتحاري‌ها، از هر قماش و مذهب از پيروان ملاعمر و اسامه بن لادن و ابومصعب الزرقاوي گرفته تا اتباع عاشق شهادت و سرسپردگان اطلاعات سپاه و سپاه قدس، با منفجر كردن خود در لندن و پاريس و بيروت و رياض و قطر و توكيو و البته اسرائيل و... دمار از روزگار شيطان بزرگ و نوكرانش در مي‌آورند. خسارت استكبار و صهيونيسم و منافقان اروپائي آنقدر زياد خواهد بود كه آنها ناچار، دست تسليم بالا مي‌برند و اظهار ارادت و سازش مي‌كنند. يعني اينكه باز هم ما برنده‌ايم.
ج: سناريوي سوم البته بسيار وحشتناك است آمريكا و متحدان اروپائيش از زمين و دريا و آسمان حمله كنند،‌ بخشهائي از كشور به اشغال درآيد و تلاش شود دولتي مثل دولت موقت عراق برپا كنند. آنهم در بعضي مناطق… در اين صورت حقيقتا، وعده عبدالله سبا و مصباح يزدي و ابوالقاسم خزعلي تحقق پيدا مي‌كند و نبرد آخرين براي ويراني جهان و ظهور امام و كن فيكون عالم آغاز مي‌شود. و ما يعني احمدي‌نژاد و چند ديوانه‌اي مثل مصباح يزدي و آقاي خزعلي و محسن غرويان در ركاب امام زمان شمشير مي‌زنيم تا حكومت عدل ولايت مهدي را برپا كنيم.
2 ـ احمدي‌نژاد بدين گمان است كه با افزايش بهاي نفت قادر است با رشوه دادن به مستضعفان، و بسيج توده‌هاي نادان و گرفتار، جامعه مدني را قتل عام كند.
يعني اوباش را به خيابانها بريزد، خاله خانباجي‌ها را به رهبري عشرت شايق به تظاهرات وادارد و هر كه را كه صدائي به جز مرگ بر آمريكا و صهيونيسم و زنده باد رهبر و كمي هم احمدي‌نژاد سر داد، زنده زنده كباب كند و بخورد. بدين ترتيب رايش اسلامي مي‌تواند گستره حضور خود را در چهارگوشه نه فقط ايران بلكه جهان اسلام تثبيت كند و رژيمهاي متمرد و ضدمردمي را در اين گستره با خود همصدا كند. يكي از بدشانسيهاي احمدي‌نژاد در اين است كه به جز بشارالاسد، هيچ رهبري در منطقه با او همصدا نيست. و صداهاي همدل تنها از كاراكاس و لاپاز به گوشش مي‌رسد. فكر كنيد اگر سرهنگ قذافي امروز همان قذافي ده پانزده سال پيش بود و عمرالبشير سوداني هم رسم و راه آدميّت را نياموخته بود و هنوز سر به پاي حسن الترابي مي‌سائيد و كشتن مسيحيان سودان را وظيفه الهي تلقي مي‌كرد و عمو صدام حسين نيز همچنان در بغداد بر تخت هارون تكيه داشت، آن وقت چه سرنوشتي در انتظار مردم منطقه بود. خوشبختانه امروز احمدي‌نژادها صداهاي ناموزوني هستند كه خيلي زود خاموش مي‌شوند.

چشم‌انداز فردا

من منتظر ظهور نيستم. در واقع اگر در ما اراده و ميل به تغيير وجود نداشته باشد حتي ظهور حضرت نيز تغييري در سرنوشتمان نمي‌دهد، حضرت را هم مي‌گيرند، ماشاءالله دجال و زن ريشدار هم كه زياد دارند. گوهرالشريعه و عشرت خانم قادرند صدتا امام زمان را هم با دندانهايشان تكه تكه كنند. اصلا كافي است حجت ‌بن حسن را يكساعت به دست سعيد مرتضوي و مهدي چمران و برادر هاشمي ثمره بدهيد تا مأموريت الهي را زير شكنجه و فشار از ياد ببرد. چند روز پيش فيلم تكان دهنده Passion of Christ اثر تكان دهنده بازيگر و فيلمساز برجسته استراليائي Mel Gibson را مي‌ديدم. ملاهاي متحجر موسوي كه حكم مرگ مسيح را مي‌دادند و با لذت شكنجه و آزار او را توسط سربازان تماشا مي‌كردند كم و بيش كساني از تيره مصباح يزدي و مشكيني و فلاحيان و دري نجف آبادي بودند. البته دادستان و حاكم شرعي نيز نظير سعيد مرتضوي و عباسعلي عليزاده و... داشتند. آنچه آنها با مسيح كردند، در انتظار همه آنهاست كه در راه آزادي و دعدالت و فرهنگ و دانش و هنر و… مبارزه مي‌كنند.
من بر اين باورم كه مافياي قدرت براي بقاي خود هم كه شده كلك احمدي‌نژاد را خواهد كند. محمود نيز هم چون محمدعلي يكپارچه در خاك نخواهد رفت. آنها كه امروز نقشه بركندن او را مي‌ريزند كاري خواهند كرد كه ديگر كسي جرأت نكند بر سر و روي اسب قدرت شلاق بزند و روي منبر دو طفلان مسلم را به دست متجاوزان شاهدباز بدهد. احمدي‌نژاد عارضه موقتي است بعد از او چه خواهيم كرد.

شنبه 21 تا دوشنبه 23 ژانويه

1 ـ در كويت جنگ بر سر جانشيني شيخ جابرالاحمد مغلوبه شده است. شكي نيست كه امارت حق شيخ صباح الاحمد نخست وزير و دولتمرد باتجربه كويتي است. اما وليعهد بيمار شيخ سعدالعبدالله كه قادر نيست حتي چهار كلمه سوگند براي قبول مسئوليت را ادا كند، دست در دست داماد و بچه‌هايش، دستور داده پارلمان را آماده كنند كه حضرتش براي سوگند خوردن حاضر شود. اغلب اعضاي خاندان صباح با نخست وزير بيعت كرده‌اند و درگيري بين دو تيره آل صباح (مبارك و سالم) ادامه دارد. قرار است روز سه‌شنبه تكليف روشن شود. به مصلحت كويتي‌هاست كه صباح الاحمد به امارت رسد و محمد الصباح تحصيلكرده جوان كه وزير خارجه است به ولايتعهدي، نخست وزيري را نيز شيخ ناصر محمد الاحمد برادر ناتني امير درگذشته كويت عهده‌دار شود كه بيش از هر چيز عاشق تمدن و فرهنگ ايراني است و هنوز هم دوران طولاني را كه به عنوان سفير كشورش در ايران گذرانده از ياد نبرده است.
2 ـ مقتدي صدر بعد از حج و ديدار از كويت به تهران رفت علي رغم همه مداحيهائي كه نسبت به آل سعود و آل صباح، از لبان مباركش بيرون آمد، دست خالي از سفر بازگشت لذا به تهران رفت كه چند ماه بعد از سقوط صدام نيز نخستين 5 ميليون دلار را از نايب امام زمان چهار راه آذربايجان دريافت كرده بود.
اهل ولايت فقيه به مشاهده قاتل زنده ياد حجت الاسلام عبدالمجيد خوئي آغوش گشودند و جيبهاي اين قاتل را از دلار انباشتند. ديروز با قاتل امام موسي صدر در طرابلس ليبي نرد عشق مي‌باختند و امروز با قاتل عبدالمجيد خوئي در تهران دست در آ‌غوشند.


January 26, 2006 06:10 PM






advertise at nourizadeh . com