April 13, 2007

kayhan_london.gif

یکهفته با خبر
... یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
سه شنبه 3 تا جمعه 6 آوریل
پیشدرآمد: اسم «مادر» که می آید چهارستون بدنم میلرزد، و وقتی میشنوم فلانی بی مادر شد آنهم بی آنکه بختش را بیابد که در آخرین لحظه بوسه بر چهره اش بزند، دستهای نجیب خسته اش را در دست گیرد، پیشانی به آن بساید و بعد به یاد آن لحظه هائی بیفتد که از مدرسه می آمد و مادر در آغوشش میکشید و سینی غذا را جلویش میگذاشت، آن شبها که کتاب را به دست میگرفت و برایش قصه ماه پیشونی را میخواند تا او در زمزمه صدایش به خواب رود، آن روزهائی که با حوصله دیکته میگفت تا او فردا در مدرسه نمره 20 بگیرد... رفیق و همکار عزیزم محمدرضا حمیدی هم بی مادر شد. در این سالهای غربت او نیز مثل من و هزاران ایرانی دور از خانه پدری، نگران بود که هر بار تلفن زنگ میزند، صدائی از آن سوی خط و فاصله در گوشش بگوید مادر رفت، و تا آخرین لحظه چشمش به در بود و نام ترا بر زبان داشت. ..

میدانم در این لحظات محمدرضا و برادرش فردین حال و روز درستی ندارند. از برکت خلافت سیدعلی آقا و حومه، او نمیتواند مادر را تا خانه آخرینش بدرقه کند. لابد الان نشسته و با هزار خاطره و تصویر، به آخرین لحظه ای می اندیشد که با مادر خداحافظی کرد. گونه هایش را، دستهای کریمش را بوسید، به امید دیداری گفت و بعد حلقه اشک بود و وحشت از اینکه دیدار دوباره شان به قیامت افتد.

سرهنگ پوتین، دوست رژیم، دشمن ایران

سه نسل از چپهای ما به ویروس مربوطه مبتلا شدند به گونه ای که در طول بیش از نیم قرن هرجا پای مصالح دائی یوسف و جانشینانش پیش آمد، مصالح ملی را گاه جلوی سفارت شوروی در تهران، زمانی در ساختمان K.G.B و در وقتی دیگر در اتاقهای پنهان به زمین زدند و سر بریدند. ویروس مربوطه بار دیگر از خواب چندساله بیدار شده و این بار سرهنگ سابق و لاحق KGB رفیق ولادیمیر پوتین که جای دائی یوسف را گرفته است، کار نشر و پخش ویروس مورد اشاره را عهده دار شده است. علاوه بر آنها که دچار این ویروس از روزگار نوجوانی شده اند و حالا اغلب در روزگار پیری چه در خانه پدری و چه در تبعیدگاههای امپریالیستی و استکباری، روزی پنج بار رو به قبله مسکو نماز میگزارند (نمازهای نافله و قضا را هم رو به قبله هاوانا و پیونگ یانگ ادا میکنند و اگر بخت یار شد و پولی در بساط آمد، به زبارت کعبه در پکن میروند و حیرتزده از پیشرفتهای محیرالعقول چین کمونیست در بازگشت برای دوستان و آشنایان قصه سر میدهند بیآنکه توجه کنند این پیشرفتها با نظام اقتصاد آزاد و سرمایه گذاری امپریالیستها و مک دونالد و کوکاکولا به دست آمده است و نه با نسخه های بیمارکش صدر مائو) مشکل اساسی در این است که سیدعلی آقای نایب امام زمان و اصحاب و حواشی نیز گرفتار این ویروس شده اند. سردبیر یکی از نشریات پایتخت برایم نوشته بود از دفتر مقام معظم رهبری اخیرا با همه روزنامه ها تماس گرفته اند (یعنی حتی از کانال پاسدار حسین صفارهرندی و نایب حسین بازجو نرفته اند بلکه مستقیم اصغرآقا حجازی به ارباب جراید هشدار داده است) که مبادا یکوقت کلمه ای در ذم برادر پوتین بنویسید و یا نسبت به مسلمانان چچن اظهار همدردی کنید. در واقع در مکتب ولایت عظمی، مسلمانان چچن مستحق قتل و تجاوز و نابودی هستند و اگر جنایتکاری هم چون غدیروف را سرهنگ پوتین بر سر این مردم بیچاره مسلط کند، نباید واژهای در ذم این اقدام به چاپ رساند. تاجیک دبیر سیاسی روزنامه اعتماد و کسری نوری سردبیر اعتماد ملی را کنار میگذارند چون مطالبی در ذم روسها و عهدشکنی هاشان در قرارداد همکاریهای هسته ای به چاپ رسانده اند. من به دفعات در مورد خطر حضور رو به گسترش روسها در خانه پدری هشدار داده ام و اینک با دریافت گزارشی از برنامه خریدهای تازه نظامی رژیم از روسیه که قرار است با سفر هیأتی نظامی به ریاست یحیی رحیم صفوی فرمانده سپاه به مسکو جزئیات آن مورد بحث قرار گیرد یکبار دیگر یادآور میشوم که سرهنگ KGB ولادیمیر پوتین با این قرارداد که بیش از 5 میلیارد دلار برای ملت ما هزینه خواهد داشت، بر آن است تا شمار دیگری از بنجل های زمینی و هوائی روسی را به ایران قالب کند. یادتان باشد روسها از دادن مثلا هواپیمای میک 31 به ایران خودداری میکنند اما آن را به هند میدهند. در مورد تانکها از T72 بالاتر نمیروند و به عبارت دیگر ما در سال 2007 دلار میدهیم و جنسهای دهه هفتاد قرن بیستم را تحویل میگیریم. درباره منظومه های دفاع هوائی مدرن (موشکهای ضد موشک S-300-Tor-m1 که بابت خرید آن و آموزش کادر و قطعات یدکی نزدیک به یک میلیارد دلار پرداخت شده است) باید بگویم روسها از دادن نوع جدید و پیشرفته آن به ما خودداری کردند. حتی حاضر نشدند یک اسکادران هواپیمای سوخوی 30 به ما بفروشند. با این همه چنان عشق روسی صغیر و کبیر اهل ولایت فقیه را به جنون کشانده که حاضرند برای گل روی جانشین دائی جان یوسف ایران را یکجا قربانی کنند. در رابطه با ویروس و ابتلای بعضی ازما حتی در خارج از کشور در سالهای اخیر به آن، اضافه میکنم وقتی سخنان بعضی از دوستان چپ زده (من برای سوسیالیستهای آرمانخواه حرمت بسیار قائلم و همانطور که عملکرد رهبری حزب توده را پیش و پس انقلاب به هیچ روی به حساب آرمانخواهانی چون علی خاوری نمیگذارم و اقرار میکنم در جمع بسیاری از توده ای های امروز انسانهائی را دیده ام آزادیخواه، مردمدوست، دل نگران میهن و مستقل و قائم بر خویش، چپهای واقعی را با چپزدگان یکی نمیدانم) چه آنها که اسلام ناب را با مارکسیسم ناب پیوند زده اند و علمدارشان در داخل آقا بهزاد نبوی است و چه آنها که در خارج کشور به ظاهر از سکولاریزم سخن میگویند اما با خرده عشوهای از اهل ولایت فقیه در مسیر چپزدگی، ناگهان غش و ضعف میکنند و آب از بندبند وجوشان به راه می افتد را میشنوم و یا میخوانم کاملا درمییابم که ویروس مربوطه علاج ناپذیر است. با شیر اندرون شده با جان به در شود. اینها فروافتادن سربازان آمریکائی و انگلیسی و... در عراق و افغانستان را با لذت تماشا میکنند، مهم نیست عمامه بر سر داشته باشند یا کلاه، شیعه باشند یا سنی، اهل تبریز باشند یا متولد زاهدان، در کنار شط العرب زندگی کنند یا در جوار آلاداغ، برای اینها صدام حسین چون به دست آمریکائیها اسیر شد و بعد حکومت برشده از حضور آمریکا و انگلیس در عراق، به دارش کشید، میشود قائد اعظم و قهرمان اسلام و سیدالشهداء مرحوم صدام حسین مجید تکریتی!! در خلوت با دیدن احمدی نژاد که سر بر شانه هوگو چاوز گذاشته و دوتائی مشغول ناسزا گفتن به آمریکا هستند، به وجد می آیند و بعضیشان که در خارج گرفتار شرم حضورند و نمیتوانند به وسط میدان پریده و رقصی خوش را در برابر اهل ولایت فقیه آغاز کنند، ناچار در پرده ابهام شیفتگی خود را به آقا و نوکرش همراه با ارسال بوسه ای از راه دور برای سرهنگ ولادیمیر پوتین بیان میکنند. چند هفته پیش نوشتم روسها آمده اند و جا خوش کرده اند. البته سرهنگ پوتین اخیرا چون حس کرد ممکن است نیروگاه بوشهر که بابت ساخت آن میلیاردها دلار از کیسه مردم ایران تا امروز به تاراج رفته، مورد حمله قرار گیرد، کارشناسان خود را به بهانه عدم التزام ایران به تعهدات مالی اش به همراه خانواده آنها فراخوانده است اما صدها کارشناس روسی در صنایع نظامی و غیرنظامی کشور همچنان مشغول به کارند و از جزئیترین مسائل امنیتی، نظامی، اقتصادی و سیاسی ایران باخبرند. گذشت آن دورانی که KGB در زمان اقتدار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، خود را به در و دیوار میزد و میلیونها دلار خرج میکرد تا فقط بفهمد چگونه اداره هشتم ساواک موفق شد پی به ارتباط تیمسار مقرّبی با جاسوسانش ببرد. حالا از تصدق سر ابتلای اهل ولایت فقیه به ویروس پوتینی حتی از اندرونی آقایان باخبر است. اسلام ناب انقلابی محمدی حقا برکتی بود که برای روسها از آسمان نازل شد.

قصه ملوانان و آن تلفن نیمه شب

تا شامگاه دوشنبه قصه ملوانان انگلیسی همچنان پیچیده مینمود. بعد از آنکه سردار احمد فروزنده پانزده ملوان انگلیسی را در قرارگاه رمضان در محل سفارت سابق آمریکا تحویل برادر احمدیان داد و اسرای انگلیسی به قصر فیروزه منتقل شدند، بسیاری از ملوانان انگلیسی باور کرده بودند که برای مدتی طولانی میهمان آقایان خواهند بود. سه شنبه اما وضع دگرگون شد. نخست آنکه به احمدی نژاد گفته شد مصاحبه مطبوعاتی خود را یک روز به عقب بیندازد. و این کار به دنبال دریافت پیامی از سوی سیدعلی آقا توسط آقازاده ایشان آقا مجتبی از مشهد انجام گرفت. شب نیز جلسه شورایعالی امنیت ملی برپا شد.
اواخر جلسه آقای لاریجانی را صدا زدند که علی آقا بفرمائید یک خارجی میخواهد تلفنی با شما صحبت کند. مکالمه 40 دقیقه طول کشید و میتوان حدس زد پس از آن آقازاده آقای هاشمی آملی با چه حالی به جلسه برگشته است. هرچه هست سخنان مشاور تونی بلر در امور بین المللی به دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران و نماینده ولی فقیه، آنچنان سنگین بود که در همان جلسه تصمیم گرفته شد گروگانها آزاد شوند. شبانه ملوانان را به حمام فرستادند و لباس دوخت شمس العماره بر تنشان کردند. (خانم فی ترنی در خاطرات خود از دوران اسارت به لحظه ای اشاره میکرد که آمده بودند اندازه های او را بگیرند و او گمان برده بود دارند اندازه اش را برای ساخت تابوت میگیرند). به هر حال علاوه بر تهدیدهای مستقیم تونی بلر، مشاور او نیز به آقای لاریجانی که قرار است ستاره بختش با مهر تأیید انگلیسی ره صعود گیرد، گفته بود درست است که شیر امپراطوری پیر و دندانهایش از کار افتاده است اما یادتان باشد پنجه ها هنوز تیز است و گلوی شما را نیز در عراق زیر پنجه داریم. کافی است کنسولگری شما را ببندیم و دکان شما را برچینیم. (همینجا یادآوری میکنم حتی اگر در عراق نیز انگلیسیها به همزیستی نیمه مسالمت آمیز خود با اهل ولایت فقیه ادامه دهند و بمبها و مینهای هوشمند صادراتی از صنایع نظامی ایران را که هر از چند گاه به قتل تنی چند از سربازانشان منجر میشود، با دیده خطاپوش بنگرند، به سادگی قادرند در لندن چنان زندگی را بر اهل ولایت فقیه تنگ کنند که چهل و هشت ساعته آقایان مراتب ارادت و عتبه بوسی را از کوچک و بزرگ یادآور شوند. در واقع کافی است دفتر نمایندگی ولی فقیه و دفاتر خبری و تبلیغاتی و مالی و شرکت کالا را ببندند و به نمایندگان ریز و درشت رژیم اولتیماتوم دهند که لطف فرموده اگر خیلی هم به آب تیمز علاقمندید مثل پاکستانیها که در سفر مکه با گالنهای بزرگ آب تصفیه شده زمزم را به کشورشان سوغات میبرند، شما هم چند گالن آب تیمز را به قصد قربت و شفابخشی به همراه ببرید. تا مشکلی در زمینه بیماری استسقای مقام معظم رهبری پیش نیاید.
داستان عشق اهل ولایت فقیه به بریتانیای کبیر موضوعی نیست که بتوان با آن شوخی کرد. در طول این سالهائی که به ناچار دور از خانه پدری در این سوی عالم رحل اقامت افکنده ام و از نزدیک شاهد آمد و شد پیروان اسلام ناب انقلابی محمدی به این سرزمین بوده ام کاملا به این نتیجه رسیده ام که برای ارباب عمایم و حواشی آنها بریتانیا حقا ام القری و کعبه آمال است. یادم هست وقتی شیخ محسن اراکی عضو مجلس خبرگان نمایندگی ولی فقیه را در لندن عهده دار بود با کمک یکی از دلالان وام بانکی، حضرتش 8 خانه در لندن آنهم در محله اعیان نشین «همپستد» خریداری کرد. حتی آپارتمانی نیز به نام فرزند نوزاد خود خرید. به گفته یکی از کارکنان دفتر نمایندگی ولی فقیه شیخ محسن آنقدر به لندن دلبسته بود که وقتی پس از انتشار گزارشهای مستدل ما درباره سوءاستفاده های او، به تهران احضار شد، طوماری تهیه کرد از حقوق بگیران و ایضا بعضی نوکران بیجیره و مواجب دفتر نمایندگی که همیشه برای خوشخدمتی حاضرند، مبنی بر اینکه مسلمانان در ام القرای لندن از پیشگاه ولی امر و قا ئد الامه امام خامنه ای عاجزانه میخواهند حضور باهر النور و با برکت حضرت آیت الله الشیخ محسن الاراکی را در این بلاد تمدید کنند چون بر اثر ارشادات حضرت فوج فوج امت کافر انگلیس یدخلون فی دین الله... آقای محمدی گلپایگانی رئیس دفتر آقا نیز که با داشتن همسر انگلیسی خود تعلق خاطر ویژه به این بلاد داشت کوشید مأموریت شیخ تمدید شود اما ظاهراً اخوی سردار یحیی رحیم صفوی که از نزدیک کرامات شیخ محسن و بریز و بپاش او را شاهد بود و مطالب ما را نیز خوانده و شنیده بود در سفری به تهران، سیدعلی آقا را از نزدیک در جریان گذاشت و شیخنا ناچار شد چند تا از خانه ها را اجاره دهد، یکی دوتا را برای اقامت آقازاده ها نگاه دارد و دو سه تائی را هم بفروشد.
به هر حال چهل دقیقه مکالمه تلفنی کار را تمام کرد و احمدی نژاد و هیأت دولتش بعد از آنکه او در کنفرانس مطبوعاتی خبر «عفو» اسلامی را در روز میلاد پیامبر و عروج عیسی به ملکوت اعلام کرد، برای ملوانانی که تا دیروز جاسوس و متجاوز به آبهای ایران بودند مراسم تودیع رسمی برگذار کردند، و کیسه هائی نیز به عنوان هدیه به آنها دادند. در این میان ملوانان به پول و شهرت رسیدند، تونی بلر گوشه ای از اعتبار از دست رفته را دوباره به دست آورد، و همزمان با گزارشهای رسانه های بریتانیا و نشر خاطرات ملوانان، چنان چهره سیاهی از ایرانی ترسیم شد که اگر حرفهای بلر در ستایش از ملت ایران و تاریخ و تمدن ایرانی نبود لابد امروز کله صافهای فاشیست انگلیسی به دنبال شکار ایرانیان بودند. معامله سرتاسر زیان برای ایران و سود برای انگلیس خاتمه یافت آن وقت حسین بازجو تیتر زد که پیروزی بزرگ و رأفت اسلامی و عفو محمدی!
با رژیمی چنین، دشمن را نباید در بیرون از خانه پدری جستجو کرد. دشمنترین دشمنان ایران در مجمتع چهارراه آذربایجان گردهم آمده اند. تنها اگر همتی بود و همدلی به جای تفرقه در دل و جان ما ریشه داشت، بیرون کردن دشمنان از مجتمع چهارراه آذربایجان و تقاطع کاخ (فلسطین) کار سختی نبود.

شنبه 7 تا دوشنبه 9 آوریل

انرژی هسته ای، کابوس پایدار

یک سال پیش در مشهد، کوچک مرد زرنگ، سوار بر مرکب تحمیق برای عوامی که نم باران بر دیواری میتواند چنان آنها را به جنون کشاند که به دیوار دست بکشند و بر زخمهای خود بمالند تا به لطف امام زمان نم کشیده بر دیوار شفا یابند، اعلام کرد ایران وارد باشگاه اتمی شده است و متخصصان جوان سازمان انرژی اتمی موفق شده اند چرخه سوخت اتمی را به راه اندازند و مقادیری اورانیوم غنی کنند. از 20 فروردین 85 تا 20 فروردین امسال بیش از 400 میلیون دلار هزینه شد تا تحفه مربوطه به نطنز برود و ضمن تأکید بر ورود ایران به باشگاه اتمی (ظاهراً دفعه اول کسی حرفش را جدی نگرفت) مدعی شود: «اعلام میکنم ایران در زمره کشورهای تولیدکننده سوخت هسته ای قرار گرفته است. امروز روز ملی فنآوری هسته ای است و دانش هسته ای ما به مرحله تولید صنعتی رسیده است...» مطمئن باشید این بار حتی عوامی که برای احمدی نژاد دست میزدند حرفهای او را باور نمیکنند. با چهارصد میلیون هزینه میشد هزاران خانه در کشور ساخت و هزاران انسان را از فلاکت و بی خانمانی نجات داد. اما اهل ولایت فقیه به تنها چیزی که فکر نمیکنند سرنوشت مردم ایران است. یک سال زور زدند و مقدار کمی اورانیوم را با راه انداختن هشتصد سانتریفوژ غنی کردند. در حالی که اگر اندکی آگاهی نسبت به چرخه سوختها و سوخت اتمی نیروگاهها داشته باشیم میدانیم صدها برابر مقدار اورانیومی که غنی شده نیز برای راه انداختن نیروگاه بوشهر کافی نیست. در عین حال یادمان باشد که روسها این نیروگاه را تکمیل نخواهند کرد و این را خانم الهه کولائی و احمدشیرزاد نمایندگان دوره ششم مجلس اعلام کرده اند. حال باید پرسید با دو قطعنامه شورای امنیت برای مجازات ایران و انزوای همه جانبه جمهوری ولایت فقیه، همراه با هدر رفتن حداقل 400 میلیون دلار در طول یکسال، غنی سازی چهار گرم اورانیوم ارزش اینهمه جار و جنجال و های و هوی را داشت؟

مالکی را راه ندادند

روز شنبه قرار بود آقای نوری المالکی نخستوزیر عراق، معاون دبیرکل حزب الدعوه و دوست دیرینه اهل ولایت فقیه در راه سفر به ژاپن و کره جنوبی از آسمان ایران عبور کند. به محض آنکه هواپیمای او وارد فضای ایران شد، فرودگاه کرمانشاه به هواپیما اخطار داد هرچه زودتر آسمان ایران را ترک کند. بعد هم چند جنگنده از فرودگاه نظامی همدان (پایگاه نوژه) برخاست و مانوری در آسمان غرب کشور داد. هواپیمای مالکی ناچار راهی دُبی شد و بعد از درنگی چند ساعته از آنجا راهی ژاپن شد. به گزارش یک منبع موثق از درون ستاد کل نیروهای مسلح، رژیم از وحشت آنکه هواپیمای مالکی مجهز به دوربینها و تجهیزات تصویربرداری و ثبت و ضبط الکترونیکی باشد و مبادا با عبور از آسمان ایران از مراکز و تأسیسات اتمی و نظامی تصویربرداری کند مانع از ورود هواپیمای مالکی به ایران شد. و با این کار مالکی که بر خلاف سلفش ابراهیم جعفری بیش از آنکه دل به اسکندر فقیه داشته باشد، از دل و جان در خدمت دارای آمریکائی است، از آخرین رشته ای که او را به نایب امام زمان وصل میکرد نجات یافت.

April 13, 2007 12:18 PM






advertise at nourizadeh . com