May 04, 2007

kayhan_london.gif

کوشش آن حقگزاران یاد باد...

یکهفته با خبر
سه شنبه 24 تا جمعه 27 آوریل

پیشدرآمد: اطوار و غمزه های پنهان و آشکار اهل ولایت فقیه برای آمریکائیها و عراقیها در رابطه با شرکت یا عدم شرکت آنها در کنفرانس شرم الشیخ، به جائی نرسید. پنج عضو سپاه قدس که در اربیل به چنگ آمریکائیها افتادند نه تنها آزاد نشدند بلکه سه همکار دیگر آنها نیز در یعقوبه و بصره و نجف به رفقای زندانیشان پیوستند. حضور در شرم الشیخ بیش از آنکه برای آمریکائیها اهمیت داشته باشد، به قول علما برای خود اهل ولایت فقیه مفید فایده است...

در عین حال دوستان رژیم در حکومت عراق به ویژه آنها که دارای حسابهای دیر و دور با اهل ولایت فقیه هستند، حضور وزیر خارجه جمهوری اسلامی را در کنفرانسی که هدف از تشکیل آن تلاش برای بازگرداندن آرامش و امنیت به عراق است، ضروری میدانند. در واقع اغلب شرکت کنندگان در کنفرانس از یکسو نگران قدرت گرفتن شیعیان در عراق، و حضور یک دولت نیمه وابسته به جمهوری ولایت فقیه هستند و از سوی دیگر ایران را متهم میکنند در کنار سوریه ضمن کمک به تروریستها و نیروهای به اصطلاح مقاومت، به جای آنکه یار شاطر مردم عراق باشد بار خاطر آنها شده است.
پیش از آنکه در رابطه با دلایل تغییر موضع رژیم در رابطه باکنفرانس شرم الشیخ سخنی بگویم ضروری است نگاهی به مواضع همسایگان عراق و کشورهای منطقه در مقابل نخست حکومت عراق و وضع موجود در این کشور و سپس گروههای حاضر در حکومت و نیروهای معارض با دولت، چه آنها که مسلحانه مخالفت خود را ابراز میکنند و چه گروههائی که اسلحه به دست نگرفتهاند اما بعضا در پس پرده حامی تروریستها هستند و بعضی دیگر با رفتار و گفتار خود عملا توجیهگر اعمال تروریستی در کشورشان به اسم «مقاومت علیه اشغالگران» شدهاند، بیندازم.
از نخستین لحظه ورود آمریکا و متحدانش به عراق، سوریه به دروازه عبور تروریستها از فدائی صدام و بعثی گرفته تا جهادی و شوونیستهای عرب و گاهی القاعده ای ها تبدیل شده است. البته گاهی که حاکم دمشق بخواهد، و زمانی زیر فشار و تهدید، جلوی این عبور و مرور گرفته میشود. در عین حال هم نوری المالکی نخستوزیر و هم جلال الطالبانی رئیس جمهوری و هم شماری از بلندپایگان دولت و پارلمان عراق با رژیم سوریه روابط نزدیک و دوستانه در دوران تبعید داشته اند. المالکی و بیان باقر صولاغ جبر (وزیر دارائیاش) سالها در سوریه اقامت داشتند و حتی با گذرنامه سوری سفر میکردند. با اینهمه رژیم دمشق که برپائی یک رژیم مردمسالار غیرایدئولوژیکی را در عراق (هم چون جمهوری ولایت فقیه) خطری مستقیم برای خود میدید و درعین حال پس از رسوا شدنش در جنایت قتل رفیق الحریری و خروج خفتبار نیروهایش از لبنان به عنوان هدف ثابت آمریکا (و فرانسه و بریتانیا) در منطقه، خطر دچار شدن به سرنوشت رژیم بعثی عراق را با پوست و گوشت و روان خود حس میکرد، با تمام نیرو برای به شکست کشاندن پروژه عراق دمکرات سکولار به تلاش افتاد. البته در لبنان نیز با همکاری شریک استراتژیک یعنی جمهوری ولایت فقیه، ضمن طراحی یک سلسله قتل و جنایت و روشن کردن فتیله جنگ حزب الله با اسرائیل و ویران کردن لبنان و برهم زدن اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این کشور، رژیم سوریه موفق شد در مسیر پیگیری جنایاتش در لبنان توسط دادگاه بین المللی و در کار دولت فواد سینیوره (با فرمان دادن به حزب الله و جنبش امل به بیرون کشیدن وزرایشان) اخلال جدی و سنگ اندازی کند.
سفرهای جلال طالبانی و نوری المالکی و دیگر مسئولان عراقی به دمشق برای واداشتن حاکم دمشق به تغییر سیاست و راه و روش حکومتش نسبت به عراق به جز وعده هائی به مکاری و نمایش گشایش سفارت سوریه در بغداد، نتیجه ای به بار نیاورده است. سوریه نیز مثل رژیم ولایت فقیه امیدوار است که از دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم خود در عراق و حمایتش از تروریستها و نیروهای به اصطلاح مقاومت، امتیازاتی کسب کند که نخستین آن ضمانت بین المللی برای چشم پوشیدن بر جنایاتش و تضمین بقایش از سوی ایالات متحده و متحدانش باشد.

ترکیه، همیشه نگران

همسایه شمالی عراق، ترکیه نیز به دلایل دیگری نگران اوضاع عراق است. وجود یک حکومت مقتدر در بغداد که کردها را سرکوب کند و مجال خودنمائی و خودمختاری به آنها ندهد آرزوی ترکهاست. از زمان سرنگونی رژیم صدام حسین، ترکها با نگرانی و گاه وحشت تحولات عراق را و از آن مهمتر تحولات کردستان را زیر نظر دارند. برای کشوری که تا همین چند سال پیش 15 میلیون یا بیشتر کردهای ترکیه را ترکان بیابانی یا کوهی میخواند و حتی به آنها اجازه نمیداد به زبان مادری خود سخن بگویند و یا سنتهای خود را چون نوروز گرامی دارند، مشاهده دولت خودمختار کردستان عراق البته اسباب نگرانی است. کردستان عراق روز به روز شاهد تحولات عمده تری در گستره ساخت و ساز، توسعه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی است. برخلاف دیگر نقاط عراق خطه کردستان آرام است و بیش از 15 هزار دکتر و استاد متخصص عرب عراقی در جستجوی نان و آرامش و امنیت میهمان کردها هستند. تعداد شهروندان عراقی غیرکرد که هم اکنون در کردستان عراق به کار و زندگی مشغولند، روز به روز بیشتر میشود. در عین حال کردهای ترکیه و ایران و سوریه با مشاهده آنچه پسرعموها و دخترعموهایشان در عراق به دست آورده اند، در جستجوی به دست آوردن آن چیزی هستند که در کشورشان از آنها دریغ شده است. اینکه ترکیه در مورد شهر کرکوک به اسم حمایت از حقوق اقلیت ترکمن مقیم کرکوک حساسیت نشان میدهد و خط و نشان میکشد نه به خاطر کرکوک و اقلیت ترک زبان بلکه به خاطر دغدغه خاطری است که از آغاز دهه 90 قرن گذشته با آن دست به گریبان بوده است. دو هفته پیش مسعود بارزانی رئیس دولت خودمختار کردستان در مصاحبه ای با تلویزیون العربیه به ترکیه هشدار داد اگر در مورد کرکوک یا بقیه نقاط کردستان به خود اجازه مداخله در امور داخلی عراق را بدهد و یا بخواهد کردها را تهدید کند، کردها نیز دفاع از حقوق کردهای ترکیه را وظیفه خود فرض میکنند و به مداخله در امور ترکیه میپردازند. رجب طیب اردوگان (ترکی شده اردوان) نخست وزیر عدالت جوی ترکیه چنان از حرف بارزانی به جوش آمد که با زبانی غیر متعارف و دور از ادب بارزانی را تهدید کرد که زیادتر از دهانش حرف میزند و بزرگتر از قدش سخن میگوید. و اگر حرفش را پس نگیرد زبانش بریده خواهد شد. البته بارزانی و یارانش جواب مناسب را به بی ادبی اردوگان دادند اما آقای طالبانی چنانکه عادت اوست با زبان بازی و البته سیاست، کوشید وسط را بگیرد و طرفین را آرام کند. ترکیه علاوه بر حمایت از حزبهای ترکمن (منهای یکی که عضو شورای شهر کرکوک است و در پارلمان کردستان هم نماینده دارد و گروه ترکمنهای شیعه عضو مجلس اعلا از نوع حامد البیاتی) حمایت میکند و به خصوص حزب قومی ترکمن که شبه نظامی مسلح هم دارد از کیسه پرفتوت ترکها بهرهمند شده و پرچم ترکیه را در تظاهرات بالا میبرد. ترکیه با بعضی از احزاب سنی عراق نیز روابطی آشکار و پنهان دارد اما به جز نگرانیهای عمده اش درباره کردها و امکان گسترش ناامنیها به مرزهایش، مشکل دیگری با عراق پس از صدام ندارد!!

هلال شیعه نگرانی هاشمیها

اردن همسایه دیگر عراق به علت وضعیت حساس جغرافیائی و حضور میلیونی فلسطینیها، در کنار یک میلیون عراقی آواره و یا وابسته به رژیم سابق که در میانشان هم دختر صدام «رغد» و فرزندانش را میتوان دید هم سیصد، چهارصد تن از وزرا و ژنرالها و سفرا و بلندپایگان رژیم بعثی را، هم میلیونرهای فراری و هم مستضعفان درمانده ای را که در گوشه و کنار خیابانهای امان سیگار و بلیط و تخمه میفروشند، با اوضاع استثنائی و سختی روبرو است. ملک حسین با صدام حسین روابط تنگاتنگی داشت و بابت آن سالی یک میلیون تن نفت ارزان و انواع و اقسام کمکها را دریافت میکرد. عبدالله پسر او، که فرصت داشتن روابط ویژه با صدام را پیدا نکرد، در جنگ عراق عملا در کنار آمریکا بود اما ته دلش راضی به روی کار آمدن کسانی نبود که رو به قبله تهران نماز میگزارند، به همین دلیل نخستین کسی بود که نسبت به هلال شیعه در منطقه هشدار داد. عبدالله در کشوری فقیر با هزاران مشکل و اخوان المسلمینی که همدل و همصدا با سلفیهای سنی و پیروان اسامه بن لادن در عراق هستند و توده ای که صدام را ستایش میکردند و در مرگش میگریستند وامروز او را سیدالشهدا میخوانند، بدون کمکهای آمریکا و عربستان سعودی و امارات و به ویژه دبی که حاکمش خواهر او را به زنی گرفته، قادر به تحمل بار سنگینی که با سرنگونی صدام بر شانه های نحیف کشورش گذاشته شده نبود، اما این شاه جوان که تا سه روز پیش از مرگ پدرش در سایه بود و به علت داشتن مادر انگلیسی حتی خواب سلطنت را نیز بعد از عمویش حسن که 27 سال ولیعهد بود، نمیدید، با درایت فوقالعاده ای همراه با گوش سپردن به نصایح دولتمردان عصر پدرش و گزینش تیمی از دولتمردان جوان و پاکدامن تحصیلکرده، طی چهار سال اخیر موفق شده نه تنها جلوی سرایت آشوبهای عراق را به کشورش بگیرد بلکه با پناه دادن به فرزندان و شماری از پایوران و سرکردگان رژیم سابق عراق هم طرفداران صدام و مخالفان آمریکا را راضی و وادار به احترام گذاشتن به خود کرده است و هم به دلیل روابط نزدیکش با آمریکا و اتخاذ سیاستی عاقلانه و واقعگرا، در رابطه با مسأله فلسطین و روابط با اسرائیل، حمایت و پشتیبانی آمریکا و غرب و حتی اسرائیل را برای رژیمش تضمین کرده است. جالب اینکه هیأت حاکمه جدید عراق نیز پس از آنکه شیعه های وابسته به ایران بعد از غرولندی نسبت به اظهارات ملک عبدالله (هلال شیعه) به دیدار او رفتند و به ویژه پس از سفر نوری المالکی به اردن و پذیرائی اردن از جلال طالبانی در یکی از بهترین بیمارستانهای خصوصی در پی بیماری رئیس جمهوری عراق، روابطشان با همسایۀ اردنی بسیار دوستانه و نزدیک است...
درباره دو همسایه دیگر عراق، کویت و عربستان سعودی، و دو کشوری که در عراق صاحب نفوذند یعنی مصر و امارات در شماره آینده خواهم نوشت.

شنبه 28 تا دوشنبه 30 آوریل

پیامی از اهل تالش

هفته گذشته، روزهای تلخی را پشت سر گذاشتیم. لیلی متین دفتری دختر مرحوم احمد متین دفتری نخست وزیر اسبق و خواهر دوست و استاد عزیزم دکتر هدایت الله متین دفتری رئیس پیشین کانون وکلا، دور از سرزمینی که عاشقانه دوستش داشت، با رنگها و تصویرهایش بدرود گفت و در غربت آرام گرفت. به یاد روزهائی بودم که لیلی به عنوان ستاره محافل هنری ایران، با حضور در نمایشگاههای نقاشی و گردهمائیهای فرهنگی، باتابلوها و رنگهایش، اعجاب و تحسین همگان را برانگیخته بود. دورتر از لیلی، آن سوی اقیانوس دکتر فریدون ستوده دیپلمات برجسته سرزمین ما فرزند زنده یاد میرزا علی اکبر خان ستوده معروف به حاج وینه (بدین سبب که در 17 سالگی همراه خانواده از راه وین به مکه رفته بود) مردی که نزدیک به صد سال با افتخار و سربلندی و پرورش فرزندانی شایسته، زندگی کرد، پس از مدتی بیماری سخت، چشم از جهان فروبست. میدانم که در این لحظات برادر او مهندس فتح الله ستوده وزیر اسبق پست و تلگراف و تلفن که خدماتش در دوران وزارت هیچگاه از یادها زدوده نخواهد شد، غمگین و دردمند به یاد فریدون خان است که نمونه ای از یک دیپلمات آگاه و مهذب بود، از آن دست که نظایرشان را دیگر نخواهیم دید.
و سرانجام باید یادی کنم از زنده یاد هلاکو رامبد که هفته پیش در غربت تلخ خویش در جنوب فرانسه جان سپرد. به ویژه آنکه همشهریان او در تالش از من خواسته اند اعلام کنم با آنکه با همه دل به یاد نماینده صادق و پایمرد و خدمتگزار خویش هستند اما با توجه به اینکه نمیتوانند مجلس یادبودی برای آن بزرگ برپا کنند، علاقمندند من این پیام را به گوش خانواده و دوستداران و دوستان مرحوم رامبد برسانم.
حسام الدین نظامی دوست من و شهردار سابق تالش که چون معلمی به رامبد مینگریست نقل میکرد که تالش یکپارچه در سوگ رامبد عزادار است. نواده احتشام السلطنه مردی که صد سال از زمانه خود جلوتر بود، اگرچه در خاک وطن جای نگرفت اما بیشک جای او در دلهای هموطنانش همیشه باقی خواهد ماند.

ماجرای دستیگری عبدالهادی العراقی

عبدالهادی العراقی که در دوران جنگ ایران و عراق با درجه سرگردی در ارتش عراق خدمت میکرد، یک نظامی حرفه ای بود که نیمی عرب و نیمی کرد بین وفا به ریشه کرد و خدمت به ارباب بعثی اش گیر کرده بود. او با ترک ارتش و رفتن به افغانستان، شیفته بن لادن شد و در خدمت او مدارج ترقی را در حوزه تروریسم تا آنجا پیمود که به مقام امیری رسید. با ورود نیروهای آمریکائی به عراق، عبدالهادی از سوی بن لادن و ایمن الظواهری مأموریت یافت با توجه به عراقی بودنش، ابومصعب الزرقاوی و تروریستهایش را راهنمائی کند. برای چهار سال، عبدالهادی بین ایران و پاکستان و عراق در آمد و شد بود. و البته سپاه قدس همه گونه هوای او را داشت و در مأموریت اخیرش وسیله دیدار او را با کادرهای بالای القاعده که در ایران هستند مثل سعد بن لادن، سیف العدل و... فراهم کرده بود. عبدالهادی دو ماه پیش راهی عراق شد تاپیامهای جدید رهبران القاعده را به مسئولان سازمان القاعده فی بلاد الرافدین برساند. اما این بار درست در نقطه ای که پایش را به خاک عراق گذاشت به جای رفقای تروریست، سربازان آمریکائی را در انتظار خود یافت. بر پایه گزارشی که به دستم رسیده، یکی از سران سپاه قدس که از مدتی پیش و در جریان سفرهایش به عراق با آمریکائیها ارتباط برقرار کرده بود در مقابل دریافت نیم میلیون دلار، جزئیات ملاقاتهای عبدالهادی و مسیر حرکت و نقطه ورود او به عراق را به اطلاع آمریکائیها رسانده بود. عبدالهادی دستگیر شد و مثل پنج عضو سپاه قدس که در اربیل دستگیر شدند با بلبل زبانی چنان اطلاعاتی به آمریکائیها داد که تا امروز باعث دستگیری دو افسر دیگر سپاه قدس در عراق و نیز در هم شکسته شدن سه شبکه تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی شده است.

کاش ما هم مثل ترکها بودیم

در این دو هفته با دیدن تظاهرات روشنفکران، زنان، جوانان و سیاستمداران سکولار ترکیه که نگران ورود یک رئیس جمهوری ریشه گرفته از زمین اسلام سیاسی با همسرمحجبه به کاخی که آتاتورک ساکن آن بود، هستند بارها به خود گفتم ای کاش ما نیز مثل ترکها این همه حمیت و غیرت را در برابر آنها که نظام سیاسی ما را با عبا و عمامه و ریش و ته ریش هزار سال به عقب بردند، می ایستادیم. یاد تظاهرات طرفداران قانون اساسی در دوران کوتاه نخست وزیری دکتر بختیار افتاده بودم. اگر در آن تظاهرات به جای صدهزار، یک میلیون تن از ما شرکت کرده بودیم آقای خمینی جرأت نمیکرد آن فرمانها را صادر کند و هرگز سرنوشت ایران اینگونه که امروز هست، رقم نمیخورد. در آن زمان میلیونها ایرانی به جای آنکه با حضور در خیابان حتی اگر مخالف رژیم شاه هستند، مخالفت خود را با اسلام ناب انقلابی محمدی و حکومت آخوندی ابراز کنند، زیر عنوان اکثریت خاموش در خانه نشستند. ترکها اما امروز با حضور خود در خیابان نشان میدهند تا چه حد میراث آتاتورک را گرامی میدارند.

May 4, 2007 10:24 AM






advertise at nourizadeh . com