December 01, 2007

يك هفته باخبر

KAYHAN-1.jpg

... من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
سه‌شنبه 20 تا جمعه 23 نوامبر
پیشدرآمد: رئیس رژیمی که طی 29 سال به جز جنگ و نکبت و مرگ و سرافکندگی برای ایران و ایرانی، دستاوردی نداشته است حالا در مقام واعظ، آن هم از نوعی که چون به خلوت می‌رود آن کار دیگر می‌کند، ضمن محکوم کردن کنفرانس «آناپولیس» که چشم میلیونها فلسطینی و اسرائیلی و به‌عبارتی عربها و مسلمانان به آن دوخته شده به این امید که در پی آن قطار از ریل خارج شدۀ صلح، بار دیگر در جای خود قرار گیرد و به‌راه افتد، کنفرانس را فاقد پشتوانه مردمی و جهانی می‌خواند. احمدی‌نژاد ظاهراً از ابومازن و رهبران فلسطین و کشورهای عرب فلسطینی‌تر است. این آشکار است که از نشست پایتخت ایالت مریلند هم چون نشستهای پیش از آن در کمپ دیوید و واشنگتن و وایت ریور و... نمی‌توان انتظار معجزه داشت. نزدیک به شصت سال کینه و اختلاف و چهار جنگ سراسری و دهها نیمه جنگ در اینسو و آن سوی مرزهای اسرائیل، چنان رسوبات سنگینی را به جا نهاده که برای پاک کردن آن علاوه بر حسن نیت و شهامت و گذشتهای بسیار، به زمان درازی نیاز هست تا آثار نیم قرن تبلیغ سوء از سوی دو طرف نیز از بین برود.


کودک فلسطینی و عربی که از لحظه ورود به مدرسه تا پایان تحصیلات عالیه، شنیده و خوانده که در یک توطئه جهانی، وطن اجدادی او را به قوم یهود داده‌اند و هویتش را از او گرفته‌اند، خانه پدری‌اش را تقدیم مهاجران یهودی از چهار گوشه جهان کرده‌اند و زیتون باغچه‌اش را از ریشه درآورده‌اند، و حالا که به جوانی و تعقل رسیده است صبح تا شب تلویزیون الجریزه و العالم و المنار و حنجره‌های سرشار از نفرت رهبران حماس و جهاد اسلامی و البته تحفه‌هائی از نوع احمدی‌نژاد و اربابش نایب امام زمان و... در چشم و گوشش تصویر و کلام سرشار از نفرت و کینه و مرگ می‌نشاند، نیاز به زمان دارد تا بتواند نقطه‌های سیاه را از دل و اندیشه‌اش پاک کند. همین گونه است وضع آن یهودی که پدربزرگش از جنگ استقلال می‌گوید، پدرش از جنگ شش روزه و نبرد یوم کیپور، و خودش در نبرد با حزب‌الله شرکت داشته و در این سالها شاهد انفجار انتحاری‌ها در ایستگاه اتوبوس و یا پیتزافروشی در تل آویو و بیت‌المقدس و ایلات بوده است. او همه فلسطینی‌ها را تروریست می‌داند و تفاوتی بین اسماعیل هنیه نخست وزیر برکنار شده و حاکم انقلابی عزه، و محمود عباس ابومازن که بیش از نیم قرن است در کنار مبارزه برای برافراشتن پرچم فلسطین بر فراز اراضی اشغال شده وطنش هرگز جانب اعتدال را رها نکرده و از همان سالهائی که سفیر انقلاب فلسطین در اتحاد جماهیر شوروی بود تا امروز که رئیس منتخب نیمه دولت فلسطین است به دنبال صلح بوده است.

تحفه آرادانی با دست انداختن غرب مدعی است آمریکا و متحدانش فقط در لفظ خود را حامی دمکراسی می‌دانند چون در عمل انتخابات نسبتاً آزاد فلسطینی‌ها را که منجر به پیروزی حماس شد به رسمیت نشناختند. در پاسخ به حضرتش البته باید گفت آنکه حماس را به زمین زد و پیروزیش را به آفتی جهت رسوائی‌اش بدل کرد خود حماس بود که فریب رژیمهائی از نوع جمهوری ولایت فقیه و سوریه را خورد و به جای آن که پس از پیروزی به عنوان یک حزب سیاسی چهارچوب مبانی و قواعدی را که عامل برگذاری انتخابات آزاد در اراضی اشغالی و منطقه خودمختار بود، رعایت کند از یکسو بر آن بود تا از مزایای حکومت کردن برخوردار باشد و از سوی دیگر کمربند انفجاری را از کمر باز نکند و بر انبار کردن موشکهای قسّام که ساختنش را از برادران سپاه در پارچین یاد گرفته بود ادامه دهد. مردم فلسطین اگر به نمایندگان حماس رای دادند بدان سبب بود که آنها نیز مثل پیروان مکتب خمینی مردم را فریب دادند. دروغ گفتند. محمود زهار وزیر خارجه حماس به نمایندگان کشورهای اروپائی و عربی می‌گفت ما وقتی قدرت را به دست گرفتیم به تمام تعهدات قبلی (اوسلو، کمپ دیوید دوم و توافقات دوگانه بین دولت اسرائیل و حکومت خودمختار) پایبند خواهیم بود، و آقای اسماعیل هنیه که معتدل‌ترین رهبر حماس است به مردم فلسطین وعده می‌داد ما هرگز به دنبال لچک سرکردن دختران و زنان نیستیم، به هیچ روی قصد بستن میکده‌ها را نداریم و اصلاً موضوع جدا کردن دختران و پسران از هم در مراکز آموزشی و یا مردانه ـ زنانه کردن دریا نیستیم، ما می‌خواهیم با فساد مبارزه کنیم آن هم فساد مالی دولتهای قبلی، هدف ما تأمین نیازهای مردم فلسطین است. و در رابطه با صلح نیز خط ابومازن را دنبال خواهیم کرد. اما پس از پیروزی و تشکیل حکومت و سرازیر شدن دلارهای نفرینی اهل ولایت فقیه به غزه و توطئه‌های حاکم دمشق، حماس عهد و پیمان خویش از یاد برد و بار دیگر بساط تزویر و ریا و شعار و مرگ برپا شد. دهانها را بوئیدند مبادا کسی واژه عشق و دوستی و صلح بر زبان رانده باشد. در میخانه ببستند، در خانه تزویر را گشودند، بر سر دخترکان معصوم فلسطینی لچک کردند و موشکهای قسام را به سوی اسرائیل پرتاب کردند تا بهانه به دست راستی‌های بیزار از صلح بدهند و بدین بهانه از تعهداتشان شانه خالی کنند. پیدا بود با توجه به اهدافی که ابومازن و جنبش فتح در پی تحقق آن بودند کارشان با حماس به رویاروئی خواهد رسید. و چنین هم شد. یکی از نزدیکان اسماعیل هنیه گفته است نخست‌وزیر برکنار شده فلسطین قصد رویاروئی با ابومازن را نداشت. و زمانی که حکم برکناریش صادر شد و ابومازن سلام فیاض کارشناس برجسته اقتصادی را مأمور تشکیل یک کابینه موقت تا برگذاری انتخابات جدید کرد، نفسی به راحتی کشیده بود که خدا را شکر از فشارهای دوسویه راحت شدم. اما خالد مشعل از دمشق و محمودالزهار در داخل البته با هدایت دمشق و تهران و میلیونها دلاری که به غزه سرازیر شد او را واداشتند به صورت غیرقانونی با یک شبه کودتا در غزه ضمن کشتن و به اسارت درآوردن شمار کثیری از اعضای جنبش فتح، عزه را زیر سلطه یک حکومت شبه نظامی قرار دهد. حضور نیم میلیون فلسطینی در سالروز مرگ عرفات سه هفته پیش در غزه به دعوت جنبش فتح و حمله وحشیانه تفنگچی‌های حماس به آنها که منجر به کشته و زخمی شدن دهها تن شد، نشان داد که حماس اعتبار خود را به شدت از دست داده است و یک سال و اندی حکومت حماس به مردم فلسطین نشان داده که این جماعت نه تنها آنها را از شر فساد دولت قبلی خلاص نکرده‌اند بلکه شر و فساد و سرکوبی‌شان هزار بار اوضاع آنها را بدتر از پیش کرده است.

در چنین شرایطی اسرائیل که با تخلیه عزه از یکسو مشکلات ناشی از برخوردهای روزانه با حماس و چریکهای الاقصی و غیره را از سر باز کرده و آن را به شانه دولت خودمختار فلسطین گذاشته بود و از سوی دیگر به ایالات متحده که بعد از فاجعه 11 سپتامبر در جهت حل مشکل فلسطین فشارهایش را بر اسرائیل جهت دادن امتیازات اساسی به فلسطینی‌ها و تخلیه اراضی اشغالی افزایش داده بود یادآور شود فلسطینی‌ها هنوز لیاقت داشتن یک کیان مستقل را پیدا نکرده‌اند و از ایجاد یک دولت همبسته قابل عاجزند. با اینهمه جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا که پس از 11 سپتامبر در جستجو برای یافتن پاسخی به این سؤال که چرا اینهمه نفرت از آمریکا در دل مردم خاورمیانه و مسلمانان انباشته شده، از این پاسخ ادوارد سعید نویسنده و متفکر برجسته متوفای فلسطینی که روز 25 سپتامبر 2007 در نیویورک درگذشت، سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود که «آقای رئیس جمهوری فکرش را بکنید که نیم قرن توی سر شما بزنند انواع و اقسام توهین‌ها را بکنند، تحقیر بشوید، یا در اردوگاههائی که در آن از کمترین مواهب زندگی برخوردار نیستید، به دنیا بیائید، بزرگ شوید و یا اگر در سرزمینهای اشغالی هستید برای انتقال از خانه به مدرسه ده بار سربازان اسرائیلی با رفتار غیرانسانی با شما برخورد کنند، هیچ امیدی به آینده نداشته باشید، و برادران و خواهران عرب شما نیز شاهد این مصائب و دردهای شما باشند، از چنین مردمی آیا انتظار دارید پیام‌آوران صلح و دوستی شوند؟ شما آیا هرگز عدالت را حتی قطره چکانی به آنها چشانده‌اید که انتظار دارید عادلانه حقوق اسرائیلی‌ها را نیز در نظر آورند؟» واقعاً مصمم شد دوران ریاست جمهوری خود را تنها با خاطره عراق ویران و درگیر و افغانستان آشفته به پایان نبرد بلکه فصلی را بگشاید که تا ابد به یاد او رقم خورد. این بوش بود که به عنوان اولین رئیس جمهوری آمریکا صحبت از برپائی دولت مستقل فلسطین در کنار اسرائیل بر زبان آورد. حتی کلینتون که از برجسته‌ترین رهبران آمریکا و عدالت‌جوترین آنها بود از ذکر دولت مستقل فلسطین اعراض داشت. طرح خاورمیانه بزرگ و نقشه راهها اگر توطئه‌های اهل ولایت فقیه و همدستان سوری آنها و البته تروریست کور اسلام ناب انقلابی محمدی در دو وجه شیعه و سنی آن نبود، بدون تردید تا امروز فلسطینی‌ها را صاحب وطن کرده بود. خانم دکتر رایس اخیراً گفته است «ایجاد کشور فلسطین قوی می‌تواند مانعی برای رفتار جمهوری اسلامی ـ خشونت‌طلبی افراطی ـ باشد».

مفهوم دیگر این گفته را می‌توان به این شکل عنوان کرد، اگر پرچم دولت مستقل فلسطین بالا رفت و مردم فلسطین پس از سالها آوارگی و تحمل اشغالگران، در سرزمین خویش معنای استقلال و حاکمیت ملی و عدالت را لمس کردند، دکان داران دین و انقلاب و مبارزه در دمشق و تهران مشتریان خود را از دست خواهند داد. با یاری جامعه جهانی دیگر فلسطینی‌ها نیازی به دلارهای نفرینی جمهوری ولایت فقیه نخواهند داشت.

زمانی که پرزیدنت بوش اندیشه برپائی یک نشست اساسی را در آناپولیس مطرح کرد، بسیاری از کشورهای عرب از جمله عربستان سعودی، مصر و اردن با سوءظن به اهداف این نشست، با نوعی بی‌اعتنائی با فکر کنفرانس برخورد کردند، اما به مرور پس از آنکه با سفر خانم رایس به خاورمیانه و تماسهای مکرر آشکار شد که کنفرانس فقط برای دور هم نشستن وزرای خارجه عرب و نخست‌وزیر اسرائیل و رئیس دولت خودمختار فلسطین و عکس یادگاری انداختن برپا نمی شود، بلکه هدف اصلی آن در درجه اول جان بخشیدن دوباره به اندیشه صلح در چهارچوب طرح نقشه راهها و طرح صلح عربی (طرحی که پادشاه سعودی در زمان ولیعهدی در کنفرانس سران عرب در 2003 در بیروت ارائه داد) که ناظر بر صلح کامل 22 کشور عربی با اسرائیل و برقراری روابط کامل با این کشور در مقابل بازگشت اسرائیل به مرزهای پیش از 6 ژوئن 1967 (جنگ شش روزه) می‌باشد، و در درجه بعدی «تطبیع» یا عادی‌سازی روابط عربها و اسرائیلی‌هاست. سوریه که همدست با جمهوری اسلامی عملاً لبنان را به گروگان گرفته است در آغاز اطوار بسیار درآورد که به کنفرانس نمی‌رود، و تنها پس از آنکه مطمئن شد بلندهای جولان نیز در میان سرزمینهای اشغالی، جزو موضوعات مورد بحث کنفرانس خواهد بود، معاون وزیر خارجه خود را راهی کنفرانس کرد. لبنانی‌ها امیدوارند حال که در 23 نوامبر نتوانستند رئیس جمهوری خود را به خاطر توطئه سوریه و رژیم حاکم بر ایران و نوکران لبنانی آنها و غرور و بلندپروازی بیرون از اندازه میشل عون، انتخاب کنند، روز جمعه آینده 30 نوامبر در پایان نشست آناپولیس، پس از آنکه سوریه امتیازاتی از آمریکا و اسرائیل گرفت، بتوانند، یک شخصیت مارونی معتدل را که دستی در بیعت دمشق نداشته باشد به ریاست جمهوری برگزینند. خاورمیانه روزهای سخت و حساسی را پیش رو دارد. آرزو می‌کنم در پایان نشست آناپولیس، بار دیگر بارقه امید را در چشم فلسطینی‌ها برای رؤیت فلسطین مستقل و اسرائیلی‌ها، برای صلح و آرامش مشاهده کنیم.

مطمئن باشید روزی که صلح در منطقه برقرار شود، عراق آرام گیرد و افغانستان، از شر طالبان و القاعده و سپاه قدس و نماینده ولی فقیه خلاص شود، روزی که لبنان بر پای ایستد، آن روز، روز مرگ جمهوری جهل و جور و فساد خواهد بود. کرمها در لجنزار و گنداب زندگی می‌کنند و هوای تازه، آب روان روشن و لبخند و شادمانی و موسیقی و زندگی، باعث مرگ آنها خواهد شد.


شنبه 24 تا دوشنبه 26 نوامبر

بار دیگر با حوزه‌ها

* چند هفته‌ای ادامه تحقیق بر سر مدارس حوزه به تأخیر افتاد، این هفته دنباله مطلب را مطالعه می‌کنید
جامعه‌الزهرا (خواهران)

این مدرسه مخصوص دختران و بانوان است و علوم حوزوی و جدیده را در آن تدریس می‌کنند و به آنان مدرک تحصیلی می‌دهند. دروس جدید نیز در این مدارس تدریس می‌شود. این مدرسه دارای خوابگاههای متعدد و چند طبقه می‌باشد که قبلاً در بلوار امین قرار داشت و اخیراً جای آن عوض شد و به نزدیکی سالاریه معروف به باغ تولیت رفته و در کنار اداره اطلاعات قم قرار دارد. این مدرسه نیز دارای امکانات بسیار وسیعی می‌باشد و حدود ده هزار طلبه زن دارد و البته این طلاب از قشرهای مختلف انقلابی و غیرانقلابی هستند و با توجه به بالا رفتن سن ازدواج نزد دختران و عدم قبولی در دانشگاه، دختران خصوصاً قمی به این مدرسه اشتیاق نشان می‌دهند. این دختران وبلاگ و سایت و فعالیت‌های اجتماعی داشته و به راحتی نیز به کار مشغول می‌شوند و مدارس و موسسات اسلامی را تغذیه می‌کنند و بقیه را نیز خودتان می‌توانید حدس بزیند. چند سال پیش پنج نفر از این دختران را یکجا به اتهام زنا اعدام کردند. چند سال پیش یکی از خانم‌ها که در مدرسه هم معلم و هم محصل بود، مردی را به مدرسه برد و دختران چند روزی متمتع می‌شدند. در مورد رابطه اساتید مرد این مدرسه با محصلان خانم نیز خبرها و شایعات مختلفی وجود دارد. یکی از مراکزی که موجب شیوع متعه در قم می‌باشد دختران شهرستانی همین مدرسه و دیگر مدرسه طلبگی به نام معصومیه می‌باشند. از محصولات این مدرسه‌ها پرورش خانم های جلسه‌ای و مداح و روضه‌خوان و مولودی‌ خوان است که با دستمزدهای کلان در مجالس برنامه اجرا می‌کنند و همین امر موجب رغبت بسیاری از زنان و دختران قمی جهت ورود به این مدارس شده است.

در اکثر تجمعات و تظاهرات ـ مانند آنچه که در زمان خاتمی و علیه او شاهد بودیم ـ و حضور نزد علما که جنبه سیاسی دارد از این طلبه‌ها استفاده شده است.

مسأله‌ای که جالب توجه بوده است حضور دختران بسیاری از استان لرستان بوده که به این مدرسه آمده‌اند و از کمک‌های زیادی نیز برخوردار بوده‌اند و بسیاری از آنان نیز از کمیته امداد وام‌های مختلفی دریافت کرده و تعهد خدمت سپردند.

در آغاز تشکیل این مدرسه طلاب از ایران و کشورهای لبنان، پاکستان، هند، عراق و افغانستان بودند که خانواده‌های آنان نیز در ایران سکونت داشتند ولی بعدا با گسترش مدرسه و از سال 1366 بخش‌های ایرانی و خارجی جدا شده و قسمت خارجی رسماً به صورت مجزا افتتاح گردید و از تمامی کشورها طلبه می‌پذیرد. با پیشرفت امور و گسترش آن و براساس نمودار جدید تشکیلاتی بخش خارجی رسماً به معاونت بین‌الملل ارتقاء یافته و دارای تشکیلات وسیع‌تری گشت و هم اکنون صدها طلبه زن از بیش از 40 کشور جهان به صورت شبانه‌روزی و روزانه در آن تحصیل می‌کنند.

بخشی از مراحل تحصیلی و مقررات و دوره‌ها و نحوه پذیرش در این مدرسه به ترتیب ذیل می‌باشد.

1 ـ تمهیدی: در این دوره ابتدا خواهران طی مدت شش ماه، زبان فارسی را فرا می‌گیرند و سپس به مدت یک نیمسال تحصیلی به یادگیری و روانخوانی قرآن و معارف اولیه اسلامی می‌پردازند.

2 ـ کاردانی: خواهران طلبه پس از دوره تمهیدی به صورت تمام وقت طی مدت دو سال یا به صورت نیمه وقت طی دو سال و نیم به یادگیری (علوم حوزوی و معارف اسلامی: شامل: ادبیات عرب، منطق، فقه، عقاید، تفسیر، فلسفه و.. می‌پردازند و پس از موفقیت در دوره کاردانی به دوره کارشناسی راه می‌یابند.

3 ـ کارشناسی (ناپیوسته): در این مرحله نیز دانش‌پژوهان در بخش تمام وقت به مدت دو سال و در بخش نیمه وقت به مدت سه سال، 92 واحد درسی را می‌گذرانند و با ارائه تحقیق پایانی دوره را به پایان می‌رسانند و مدرک کارشناسی دریافت می‌‌کنند.

4 ـ تحصیلات تکمیلی: خواهرانی که دوره کارشناسی معارف اسلامی را با موفقیت به پایان برسانند برای ادامه تحصیل در دو رشته تخصیصی: «شیعه شناسی» و «اخلاق و تربیت اسلامی» گزینش می‌شوند و طی دو سال تحصیلی با گذراندن 36 واحد درسی و ارایه 16 مقاله تحقیقی و یک پایان‌نامه، از این دوره فارغ‌التحصیل می‌شوند.


شرایط پذیرش:

ماده 1: حداقل سن برای خواهران خوابگاهی (شبانه‌روزی) 17 سال و حداکثر 25 سال و برای خواهران روزانه حداقل 16 سال و حداکثر 35 سال می‌باشد.

ماده 2: دارا بودن مدرک دیپلم برای بخش شبانه‌روزی و روزانه الزامی است.

تبصره: در بعضی از کشورها بنا بر وضعیت خاص (طبق دستورالعمل خاص) از افراد دارای مدرک سیکل ثبت نام می‌شود.

ماده 3: قبول شدن در مصاحبه شفاهی.

ماده 4: داشتن ویزای اقامت و تحصیل در ایران برای خارجی‌ها.

ماده 5: سپردن تعهد مبنی بر رعایت ضوابط اخلاقی ـ آموزشی (این مقررات در جای خود تعریف شده است).

البته لازم به ذکر است که اساتید مرد این مدارس نیز به طور خاصی انتخاب شده و از خواص هستند و اکثراً از چهره‌های نزدیک به مصباح و سرسپرده به خامنه‌ای انتخاب می‌شوند.

ضمناً معروف بود که بودجه خوابگاه قبلی مدرسه دختران را شیخ صدوقی امام جمعه یزد متقبل شده است و یا از پول او بوده است و همانگونه که در این مورد می‌دانید صدوقی از ثروتمندترین و بلکه ثروتمندترین روحانی ایرانی بود و پس از ترور او در نماز جمعه، خمینی تمام ثروت او را ضبط نموده و مقداری را به پسر او داد و توجیه او در برابر اعتراض صدوقی این بود که اگر بخواهی این موضوع را نپذیری و اعتراض کنی، پدرت را به اتهام (شاید هم واقعیت داشته) گرفتن ربا و غارت بیت‌المال بدنام کرده و همه ثروت را بر می‌داریم و برای خودت هم مشکل ایجاد می‌کنیم!

اکنون در کنار این مدرسه یک درمانگاه و یک بانک نیز احداث کرده‌اند و چند کلینیک هم وجود دارد. در مسجدی که تقریباً روبروی مدرسه قرار دارد پایگاه بسیج است که بسیار مقتدر و خشن هستند و تمامی آن مناطق نیز تحت مراقبت مخفی می‌باشد که یکی از علل وجود آن اداره گسترده و مخفی اطلاعات قم است. خرید و فروش منزل در آن مناطق و حوالی نیز باید به تایید اداره اطلاعات برسد و هم خرید و هم فروش به شخص با موافقت آنان باشد.

در قم نظر خوبی به طلاب این مدرسه وجود ندارد و از لحاظ شوهرکردن نیز بامشکل مواجه هستند و لذا با خانواده خود طلبه‌ها و به عبارتی در میان خودشان بده و بستان دارند.


December 1, 2007 12:43 AM






advertise at nourizadeh . com