March 11, 2009

سايت اينترنتي صداي آمريكا

VOA_News_Site.jpg

ایران و مغرب جدال امیرالمومنین و ولی فقیه
090309130455_morroco_iran226.jpg

اسدالله علم، دولتمرد سرشناس عصر پهلوی دوم و وزیر دربار مقتدر محمد رضا شاه، در یاداشت های روزانه اش که تحت عنوان خاطرات علم در شش جلد منتشر شده است جا به جا از نگرانیهای شاه نسبت به سرنوشت ملک حسن دوم یاد کرده است. در روزهای بالارفتن پرچم قومیت توسط عاشقان عبدالناصر و ناسیونالیستهای سوسیالیست بعثی و انقلابیهای مارکسیست البته پادشاهان از نوع حسن و حسین در خطر بودند...

شاه ایران هرگز گمان نداشت روزی این حسن مغربی خواهد بود که او را در روزهای آوارگی از وطنش پناه میدهد.شاه از سوی مخالفانش متهم به دیکتاتوری و سرسپردگی به غرب و داشتن رابطه با اسرائیل بود. ملک حسن در هر سه مورد به مراتب بیش از شاه آسیب پذیر بود.او علنا با اسرائیلی ها در ارتباط بود و به دلیل فقر ناچار بود روی کمکهای غرب به ویژه فرانسه و آمریکا تکیه کند. درعین حال خود را امیرالمومنین میخواند وهر نوع مخالفتی با امیرالمومنین سزائی جز مرگ نداشت . شاه هرگز مامورانی را برای کشتن مخالفانش به خارج اعزام نکرده بود حال آنکه او با کمک ماموران اطلاعات فرانسه محبوب ترین مخالفش، مهدی بن برکه، را در پاریس به قتل رسانده بود.

شاه و خانواده اش دوران کوتاهی را در مغرب بودند اما دوستی و پیوند دو خاندان سلطنتی با انقلاب دچار خلل نشد و ولیعهد پیشین ایران نیز یکچند در پی درگذشت پدرش در مغرب اقامت داشت. رژیم انقلابی ایران از همان ابتدا برای رژیم مغرب از رو شمشیر بست. به رسمیت شناختن جبهه پولیساریو که برای استقلال صحرا میجنگد ٬ صحرائی که مغرب برای بازگرداندنش به مام میهن چهار دهه تلاش کرده است قطع روابط دوکشور را به همراه داشت. از آن پس ماشین تبلیغات رژیم مغرب را نشانه گرفت و مغرب نیز هر زمان مجالی بود با حمایت از عراق در جنگ علیه ایران به رژیم چنگ و دندان نشان داد. کینه آیت الله خمینی از پادشاه مغرب چنان بود که حتی در وصیت نامه اش برکندن حسن را در کنار حسین و فهد به وارثانش توصیه کرد. شگفتا که هنوز کفنش خشک نشده یاوران نزدیکش با حسن و حسین و فهد تجدید رابطه کردند. پرچم جمهوری اسلامی بر بلندای دیوار سفارت ولی فقیه در رباط به اهتزاز درآمد و آمد و شد هیآتهای سیاسی و اقتصادی وفرهنگی بین تهران و رباط آغاز شد.

تا پایان زندگی ملک حسن البته حرارت روابط هیچگاه به سوزندگی نرسید با این همه هیاتی بلند پایه از ایران در مراسم تشییع جنازه او حاضر شد. محمد ششم پادشاه جدید آنقدر دلمشغولی داشت که چندان به روابط کشورش و ایران نمی اندیشید. سازمان امنیتش که اشتهاری هم عرض ساواک و واواک دارد اما چهارچشمی مراقب نمایندگان ولی فقیه در سفارتی بود که بی دلیل تعداد کارکنانش سال به سال بیشتر میشد.


این نکته گفتنی است که خاندان سلطنتی مغرب، علوی و از بنی فاطمه اند و خود را امتداد اهل بیت میدانند. هم از این رو پادشاه درس خوانده در فرانسه شیک پوش و سکولار مغرب لقب امیرالمومنین را نیز یدک میکشد و در شبانه های ماه رمضان با پوشیدن لباس سنتی تبارش در جامع کبیر در جلسات تفسیر و ختم قرآن حاضر میشود. یکی دو بار واعظ زاده خراسانی رئیس سابق مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی (ارگانی که رژیم ایران از مرحوم آیت الله محمد تقی قمی به سرقت برد) در این مجالس حاضر شد. اما زمانیکه سازمان امنیت مغرب پی برد رژیم ایران همچنان با جبهه پولیساریو نرد عشق میبازد و شماری از انقلابیهای مغربی در ایران به مذهب شیعه گرویده و حتی آموزش نظامی نیز دیده اند اخطاری چند از کانالهای دیپلماتیک به تهران تسلیم کرد.

دوسال پیش اجلاس مجمع تقریب با حضور رئیس فعلی علی محمد تسخیری در رباط بر پا شد .در این اجلاس حرفهائی زده شد که مغربی ها را نگران کرد.

پادشاه اهل بیت نسب با آنکه خود را اولاد فاطمه الزهرا میداند اما گهگاه تند ترین مواضع را علیه شیعیان داشته است .او بارها از تلاشهای پنهان برای ترویج مذهب شیعه در کشورش انتقاد کرده است.

این گفته مبالغه آمیز نیست که مغرب هیچگاه از روابط خود با جمهوری اسلامی راضی نبوده است.

به عبارت دیگر بودن سفارت جمهوری اسلامی در رباط بیش از آنکه دریچه ای به سوی دوستی دو کشور باشد پنجره ای به سوی سوء ظن و نگرانی بوده است. اعزام سفیر جدید جمهوری اسلامی به مغرب دامنه سوء ظن ها را بیشتر کرد. سفیر یک روحانی بود (حجت الاسلام وحید احمدی که سابقه ای دیرینه در دستگاههای امنیتی و تبلیغاتی رژیم از جمله مجمع جهانی اهل بیت دارد) که مغرب برای اظهار ناخشنودی از حضور او از معرفی سفیر جدید خود در تهران سر باز زد. شش ماه پیش دو کشور برای اظهار همدلی تمبر پستی مشترکی را منتشر کردند. اما ظاهرا این تمبر چسبندگی چندانی نداشت. و سر انجام سخنانی که علی اکبر ناطق نوری رئیس بازرسی دفتر رهبری (سمتی شبیه مسئولیتی که ارتشبد حسین فردوست در دوران پیش از انقلاب داشت) در سفر به مشهد در باره بحرین ایراد کرد حجت بینه را به قول علماء در اختیار دولت مغرب قرار داد. بحرین رژیم را برای چندمین بار به عذرخواهی کشاند. صادق محصولی وزیر کشور با پیامی ویژه به منامه رفت و سپس وزیر خارجه بحرین به تهران سفر کرد. اما دیگر عربها ماجرا را دنبال کردند.

رئیس جمهوری مصر سفری کوتاه به بحرین کرد تا به پادشاه ملک حمد اطمینان دهد مصر با تمامی قدرتش از استقلال و حاکمیت بحرین حمایت خواهد کرد. پس از آن سعودیها خواستار آن شدند که عربها سیاستی واحد در برابر جمهوری اسلامی اتخاذ کنند. آنگاه نوبت پادشاه مغرب بود که در پیامی به همتای بحرینیش از سیاستها و عملکرد رژیم ایران در رابطه با کشورهای عرب و به ویژه بحرین ابراز انزجار کرد. رژیم بدین خیال که با احضار کاردار مغرب و اعتراض به او در باب انتقادات پادشاه و یاد آوری اینکه شاه بحرین بخشیده و حالا شیخ علی خان نمی بخشد اعلیحضرت را به تجدید نظر در سخنانش وا خواهد داشت مدیر کل آفریقای شمالی را مـامور دیدار با کاردار کرد . یک روز پس از این دیدار وزارت خارجه مغرب با احضار سفیر ایران ضمن بر شمردن موارد خروج ایران از معاهدات بین دو کشور و تلاش برای صدور مذهب شیعه قطع رابطه با جمهوری اسلامی را اعلام کرد.
روش مغرب در قطع رابطه چنان بود که معمولا در ازدواجهای نا موفق شاهد آنیم...مهرم حلال و جانم آزاد.

ايميل چاپ

بالاترین دنباله Facebook del.icio.us StumbleUpon

--------------------------------------------------------------------------------
نظر شما:

1. salam

عالي بود
ارسال کننده: binam (iran)
03-11-2009 - 19:32:30

2. رابطه

زمانی بود که این مغرب آرزوی رابطه با ایران رو داشت. زمانی هست که ما رو آدم حساب نمی کنند. زمانی خواهد بود که از کرده های خود پشیمان خواهند شد.
ارسال کننده: علی (malaysia)
03-11-2009 - 16:46:30

3. velayate faghih va amir momenan

be omide rozi ke tamome keshvarha abzari be name din baes nashe ke baraham moshkelat biyarand man khudam yani pedar va madaram mosalmanan ama khudam kamelan ba dino mazhab har dini ya mazhabi kamelan mokhalefam va hamaye dinha juz baghale khuda froshi chizi nist be omide azadiye tamame ensanha

March 11, 2009 11:34 PM






advertise at nourizadeh . com