یکهفته با خبر
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
سه شنبه 1 تا جمعه 4 فوریه
واعظ غیرمتعظ
1 ـ شب انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در «پاریس» بودم و از آنجا ساعت به ساعت از این استودیو به آن یکی میرفتم که شبکههای فضائی عربی، العربیه، الجزیره، المستقبل، بی.بی.سی عربی و... به قول اینجائیها مرا “Book” کرده بودند. یعنی پیشاپیش برای 24 ساعت پایانی انتخابات قرار گذاشته بودند که در طول این مدت به تفاوت در رأس ساعت، و یا بینابین ساعتها در استودیوهاشان که بعضاً چند شبکه از یک استودیو استفاده میکرد، حاضر باشم.
هرگز آن روز شگفتیآور را از یاد نمیبرم، همانطور که 24 ساعت اخیر را، یعنی از ظهر جمعه که باز در پاریس هستم تا عصر شنبه... همه جهان به مصر چشم دوخته است و سید علی آقا نایب امام زمان نیز با این خیال که از بحر موّاج جوانان مصری بهره گیرد و با موج سواری، برای رژیم بیاعتبار و جایگاه متزلزل خویش، اعتبار و منزلتی کسب کند، در نماز جمعه حاضر میشود و سخنانی ایراد میکند که بدون شک به عنوان موهبتی آسمانی برای دولت مصر نازل شد. در عین حال اسلامیها را در وضع بسیار سختی قرار داد.
موهبت برای مبارک و دولت مصر بود از این رو که نشان داد رژیم ولایت فقیه نه تنها فتنهگر است و به دنبال به راه انداختن آشوب در منطقه، بلکه هر جا فرصت کند زهرش را میریزد تا آنجا که در جنبش جوانان مصری که حتی پنج درصدشان به دنبال رژیم اسلامی نیستند نیز قصد رخنه کردن و آشوبگری دارد. وزیر خارجه مصر احمد ابوالغیط که انسانی فرهیخته و دیپلماتی محترم و بسیار مؤدب است، بدون ذکر القاب ولی فقیه یادآور شد اظهارات خامنهای دشمنی او را با مصر آشکار ساخت. مصریها با کنایه به اوباما یادآور میشوند که در جریان جنبش سبز به جای حمایت از جوانان ایران برای خامنهای نامه میفرستاد اما در مورد مصر تلاش میکند ثابت شود مثل جیمی کارتر در ضربه زدن به متحد سیسالهاش، تردید نخواهد کرد. با این کار، همه اعتبار و حیثیت آمریکا را نزد متحدانش در منطقه با رفتاری که با مبارک داشت از دست داد چنانکه خواهید دید از فردا متحدان سنّتی آمریکا در منطقه حتی دولتهای حاشیه خلیج فارس (منهای قطر که بزرگترین پایگاه نظامی ـ امنیتی آمریکا در منطقه است و با توجه به سیاست آمریکا در برابر رویدادهای مصر و نقشی که الجزیره در آشوبگری داشت، دیگر تردیدی نماند چه دستگاهی در پشت سر الجزیره است که گندم نمائی و جوفروشی میکند) در جستجوی متحدی دیگر از مسکو سر در خواهند آورد: «بهنظر میرسد بعد از آنکه آمریکائیها عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین را در سینی طلا تقدیم ولی فقیه کردند حالا قصد تقدیم کردن مصر را به خامنهای دارند»! سخنان خامنهای در عین حال اخوان المسلمین را در موقعیت سختی قرار داد. آنها برای آنکه نزد مردم متهم با همصدائی با سید علی آقا نشوند نخست اعلام کردند جنبش مصر اسلامی نیست و دمکراتیک و ملی است و بعد رهبرانشان توضیح دادند هیچ ارتباطی با رژیم شیعه ایران که سنیها را سرکوب میکند ندارند. بعد هم در سایتها و نشریاتشان خامنهای را به فرصت طلبی متهم و سخنان او را محکوم کردند. (همین موضوع را اسلامیهای تونس از جمله شیخ راشد الغنوشی، دوست و همدل قدیمی رژیم اتخاذ کردند.) با اینهمه لازم بود یک ایرانی برای جوانان مصر توضیح دهد چرا ولی فقیه حق ندارد درباره جنبش جوانان مصری و تونسی سخن گوید. از جمعه تا شنبه در پاریس این کار را عهدهدار شدم. از شبکههای تلویزیونی فضائی و رادیوهائی چون مونت کارلو و قاهره برای مردم مصر و جهان عرب شرح دادم «رژیمی که جوانانش در زندانها مورد تجاوز قرار گیرند، بیش از یکصد تن را در آغاز سال جاری اعدام کرده است و شکنجه و سرکوبی و دروغ سه صفت عمده این نظام است، رژیمی که یک بانوی ایرانی ـ هلندی را که در تظاهرات عاشورا شرکت کرده اعدام میکند و برای تخریب او مدعی میشود قاچاقچی بوده، رژیمی که از روز نخست با فریب مردم و نقاب اسلامی به چهره زدن هزاران ایرانی را به قتل رساند، میلیاردها دلار ثروت ملی را به تاراج برده و امروز به یک نظام مافیائی جنایتکار تبدیل شده، رهبر این رژیم صلاحیت ندارد برای مصریها و تونسیها نسخه بپیچد. جنبش سبز ایران که پرچمدار جوانان تونسی و مصری بود مگر چه میخواست که با قهر و قمع و کشتار و شکنجه و تجاوز روبرو شد؟ اگر مصریها خروج مبارک را میخواهند و تونسیها بن علی را به خارج فرستادند، جنبش جوانان ما در ابتدا مگر جز حرمت گذاشتن به رأیش را میخواست که با گلوله و ضرب و قتل و حبس روبرو شد؟» خطاب به جوانان مصری گفتم «مبادا فریب کسانی را بخورید که یک کراواتی مثل محمد البرادعی را جلو انداختهاند و خود در پشت سر او نقشه به دام انداختن شما را میکشند. آقای خمینی هم پشت سر انسان شریفی چون مهندس بازرگان و یارانش مخفی شد و چون به قدرت رسید آنها را کنار زد و امروز جانشین بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی در زندان است. مبادا امثال البرادعی که هرگز آزادگی و شرافت و ایمان و وطنپرستی بازرگان را ندارند باعث شوند شما نیز گرفتار فتنه اسلام ناب انقلابی محمدی در وجه سنّی آن شوید...» «رژیم ایران امروز رسوا و بیآبرو در داخل کشور، با کشتار و زندان و شکنجه و متهم ساختن مخالفانش به ضدیت با دین، ارتداد، وابستگی به شرق و غرب و صهیونیسم جهانی، و البته با استفاده از ارگانهای تبلیغاتی رنگارنگی که به زبانهای گوناگون و به ویژه عربی به راه انداخته، میکوشد خود را نظامی پاکنهاد، برخوردار از حمایت ملت ایران، مؤمن و پایبند به مبانی و اصول دین، و حامی اسلام ناب معرفی کند. اگر در ایران حنای رژیم نزد اغلب ایرانیها بیرنگ شده و مراتب نفاق و تزویریش بر همگان آشکار شده است اما در خارج از ایران و در منطقه عربی خاورمیانه و شماری از کشورهای اسلامی، رژیم همچنان توانسته است بخشهائی از تودههای مسلمان و عرب را فریب دهد. تودههائی که شعار مرگ بر اسرائیل، گوشهای از بغض و کینهشان را فرو مینشاند، در آهنگ واژگان احمدینژاد وقتی هلوکاست را نفی میکند و خواهان نابودی اسرائیل میشود و یا عبارات خامنهای که از پیروزی حتمی اسلام بر کفر میگوید و وعده رهائی قدس را از چنگ یهودیان میدهد، رویای کاذبهای را مشاهده میکنند که حداقل چهار نسل از آنان از فردای «یوم النکبه» یعنی روز تقسیم فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل با آن روبرو بودهاند. در واقع دهها حاکم عربی با وعده آزادی فلسطین تودهها را فریفته اند و نتیجه این فریب، فاجعههائی بوده است که از جنگ 1948 تا امروز ادامه داشته است.
متحد جوانان تونسی و مصری رژیم سرکوبگر ولایت فقیه نیست که با دخالتهای خود در عراق و افغانستان، لبنان و فلسطین، مانع اصلی دستیابی این سرزمینها به آزادی و دمکراسی بوده است، متحد آنها، میلیونها ایرانی و بهویژه جوانان سبزند که حدود دو سال پیش با حضور شگفتی برانگیز خود در صحنه انتخابات عالمی را به تحسین واداشتند و بعد از انتخابات، مقاومتشان در برابر رژیم سرکوبگر جهل و جور و فساد زیباترین جلوه پایداری در جهان شد. آری جوانان سبز ایران، همدل و همراه جوانان «میدان التحریر» هستند...»
اینها و سخنانی در همین زمینه را در مصاحبههای متعددم از ظهر جمعه تا شامگاه شنبه عنوان میکنم. حرفها کار خود را کرده است. دوست مصریام در الاهرام زنگ میزند و تشکر میکند. میگویم اینها کمترین کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم. همین که بتوانیم تصویری درست و عین واقع از ایران را ارائه کنیم، برای اینکه جوانان مصری در دامی که برای ما پهن شد و در آن افتادیم، سقوط نکنند کفایت میکند. با اطمینان خاطر میگوید پیامتان واصل شد. مطمئن باشید فرزندان مصر در دام اسلامیها نخواهند افتاد...
برای آنکه آخرین تحولات مصر را بررسی کنیم و از تماسهای پنهان و آشکار بین حاکمیت و مخالفان سخن گوئیم، نخست مطلب کوتاهی را که برای سایت بی.بی.سی روز شنبه نوشتهام میآورم و بعد به آخرین تحولات میپردازم.
ام الدنیا در برابر دو راهی سرنوشت
ام الدنیا (مادر دنیا) لقبی که مصریها به وطنشان بخشیدهاند، در برابر سرنوشتی که میتواند نقشه سیاسی خاورمیانه را دگرگون کند سرانجام کدام راه را انتخاب خواهد کرد؟ سرنگونی حسنی مبارک و سپردن سرنوشت به دست جوانانی که فقط میدانند چه نمیخواهند و فرصت طلبان سیاسی که ناگهان در صحنه ظهور کردهاندو حداقل در پشت سر یکی از آنان (محمد البرادعی) جنبش اخوان المسلمین سنگر گرفته است؟ و یا بدرقه محترمانه السید الرئیس و زمینه سازی عاقلانه برای انتقال قدرت، از راه گفتگو بین نمایندگان احزاب مخالف و شخصیتهای سرشناس سیاسی و اجتماعی و البته نماینده جوانان پرخروش از جمله گروه 6 آوریل با عمر سلیمان معاون مبارک و احمد شفیق نخست وزیر؟
پس از سخنان دردآلود مبارک که در آن یادآور شد فکر ترک کشور را ندارد و اگر کنارهگیریاش به هرج و مرج منجر نمیشد هم اکنون مسؤولیت را رها میکرد و بدون آنکه صریحاً بگوید «بگذارید محترمانه در مصر بمیرم» این عبارت را به تلویح یادآور شد، مصریها اگر نگویم اکثریت آنها، به طور قطع بیشتر از نیمی از آنان متأثر از کلام مردی که در جنگ اکتبر 73 جایگاه قهرمانی در بین ملتش یافته بود، قلباً و شماری صریحاً خواستار دادن مهلتی به مبارک برای خروج محترمانه از کاخ قبّه مقر ریاست جمهوری شدند.
البته درگیریهای بین هواداران مبارک (یا به قول مخالفانش بلطجیه ـ اشرار نظامش) و تظاهر کنندگان میدان التحریر منطق صد در صدیها را برای بیرون راندن مبارک قویتر کرد. با این همه موضعگیریهای دولت آمریکا و کانال الجزیره، یک بار دیگر به یاری مبارک و نظامش آمد. «مگر نه اینکه میگفتند مبارک وابسته به آمریکا و مطیع اوامر واشنگتن است؟ حال بنگرید این واشنگتن است که به روی او شمشیر کشیده و همصدا با اخوان المسلمین که سر آشتی ندارند و البرادعی از راه رسیده مشتاق ریاست به السید الرئیس دستور تخلیه کاخ ریاست را میدهد. به اوباما چه مربوط؟ این نزاع خانگی ما است و خودمان آن را حل و فصل میکنیم.» این عبارات را جوانی بر زبان آورد که طی روزهای اخیر ستاره شبکههای فضائی عرب شده است. همزمان سید احمد یک نویسنده طرفدار خط عبدالناصر، نوشت، حالا کار قطر بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا و دوست پنهان اسرائیل در منطقه به جائی رسیده که به رئیس جمهوری ما ناسزا میگوید؟ اشاره سید احمد به الجزیره بود که برخلاف العربیه و بی.بی.سی عربی و روسیه امروز، از همان روز نخست به سخنگوی اخوان المسلمین و دشمنان شناخته شده رژیم مصر تبدیل شد. برای مصریها اهانت به رئیس جمهوری نامحبوبشان از سوی بیگانه، اهانت به ام الدنیاست.
متأسفانه اغلب تحلیل گران غربی مصر و مردمانش را نمیشناسند. شاید از نظر عواطف با توجه به فرهنگ و تمدن دیرین، مصریها شبیهترین ملت به ایرانیها باشند. آنها هرگز مشت بر سر شیر زخمی نمیزنند اگرچه لبانش خون آخرین قربانیاش را گواهی دهد. آخرین پادشاه مصر توسط سرهنگ جمال عبدالناصر سخنگوی کمیته افسران آزاد که او را از عرش محمد علی به فرش تبعیدگاه کشید، با شلیک 21 تیر توپ به احترامش، بر کشتی سلطنتی محروسیه بدرقه شد. جواهرات و یادگارهای اجدادش را به او بخشیدند و روزی که در تبعیدگاه خاموش شد، پیکرش را با احترام بر شانه سربازان عبدالناصر تا آرامگاه اجدادیاش بدرقه کردند. سادات را کشتند اما هر سال در سالروز مرگش بر بنای مزارش گل میگذارند. مبارک نیز استثنا نیست. اگر گفتگو بین مخالفان و عمر سلیمان آغاز شود، مبارک میتواند نفس راحتی بکشد و به روزهای آرامش پس از ریاست بیندیشد. اما اگر اخوانالمسلمین و گزینه موقتشان «محمد البرادعی» با درگیریهای بیشتر خیابانی میداندار شوند، سرنوشت مبارک در خیابان تعیین خواهد شد.
از میان کسانی که قادرند مصر بعد از مبارک را تا استقرار نظام تازه رهبری کنند، عمر و موسی بهترین گزینه سیاسی و ژنرال سامی عنان رئیس ستاد ارتش مصر بهترین گزینه نظامی است حتی مرشد پیشین اخوان المسلمین آقای عاکف نیز این امر را تأیید میکند.
شنبه 5 تا دوشنبه 7 فوریه
نماینده جوانان کیست؟
از آنجا که در جنبش ضد استبداد و فساد در مصر، جوانانی با تفکرات مختلف و از بسترهای اجتماعی گوناگون، موتور محرکه جنبش هستند، لذا هیچیک از چهرههای شناخته شده اپوزیسیون و یا شخصیتهای برجسته فرهنگی و اجتماعی و مذهبی، بر دیگری اولویت ندارند و در عین حال هیچیک نمیتوانند ادعا کنند به نمایندگی از جوانان میدان التحریر سخن میگویند. اخوان المسلمین تنها گروهی هستند که با داشتن 80 سال سابقه با کادرهای آموزش دیده، و مجموعههای دانشجوئی، فرهنگی، حرفهای و... کوشیدهاند حداقل گوشهای از میدان را در قاهره و گوشههائی از دیگر میدانهای محل تجمع جوانان را در دیگر شهرها مثل اسکندریه در اختیار گیرند. (روز جمعه در اسکندریه ناگهان با اذان ظهر، مجموعهای که تا آن لحظه با دیگر جوانان شعار میدادند، صف خود را جدا کردند و پشت سر یکی از شیوخ اخوان المسلمین به نماز ایستادند. در بین جوانان، آنها که نماز خوان بودند با مشاهده این منظر بلافاصله صف نمازی آراستند تا جدائی خود را از اخوان المسلمین آشکار کنند. تقاضای جوانان که در ابتدا نان و کار بود امروز رحیل یا رفتن مبارک را سرلوحه خود دارد. مواضع احزاب مخالف نیز یکسان نیست. اما موضعگیریهای آمریکا علیه مبارک و نظام او بعضی از این احزاب را به صد درصدیها که خواستار برچیدن نظام هستند نزدیکتر کرده است. با اینهمه نظام همچنان محکم سر جایش نشسته است. نخست وزیر احمد شفیق اعلام میکند، مبارک میرود امّا باید خروج او محترمانه باشد. در طول روزهای آغازین هفته با بازگشت بسیاری از تظاهرکنندگان به سر کار خود و از سر گرفته شدن تدریجی زندگی طبیعی، بسیاری از مصریها که تازه روز شنبه حقوق خود را دریافت کردهاند و هزاران دستفروش و کاسب که زندگیشان مختل شده بود، خواستار پایان یافتن اعتراضات و راه گشودن برای مذاکرات دولت و مخالفان شدند.
عمر سلیمان معاون حسنی مبارک از روز شنبه گفتگو با نمایندگان جوانان و احزاب مخالف را آغاز کرد. به قول معروف هر کسی از ظن خود شد همزبان، ولی مشکل آن است که مبارک چگونه برود. عمر سلیمان و ارتش میگویند، بیائید شورائی درست کنید که زمینه تغییر موادی از قانون اساسی را فراهم کند. و از آنجا که پارلمان باید این تغییرات را تصویب کند و نیز قانون حالت فوقالعاده را که سی سال است مانع فعالیتهای آزادی سیاسی است را لغو کند، بنابراین انحلال پارلمان در این مرحله درست نیست. بگذارید تعدیلات انجام گیرد آنگاه پارلمان را منحل میکنیم. در این حال با پیوستن نمایندگان اپوزیسیون و جوانان به دولت، دولت وحدت ملی، زمینه انتخابات جدید و ریاست جمهوری را فراهم خواهد ساخت. مبارک هم با حفظ موقعیت خود به شرم الشیخ میرود حتی ممکن است برای ادامه معالجه به آلمان برود، ما هم کار خود را میکنیم.
بخش عمدهای از مخالفان خواستار آنند که مبارک اختیارات خود را به معاونش عمر سلیمان بدهد و با حفظ لقبش هر جا میخواهد برود تا در سپتامبر آینده مقام ریاست جمهوری را به جانشین خود تحویل دهد.
جمع دیگری از جمله اخوان المسلمین، محمد البرادعی و بخشی از جوانان رفتن فوری مبارک را خواستارند. آنها حضور مبارک را در مقام رئیس جمهوری مانع بزرگی در راه تفاهم ملی و اصلاحات اساسی میدانند.
و سرانجام گروه رادیکالتر که میگوید کل نظام باید برود و یک شورا متشکل از شماری شخصیتهای مخالف و موجه مثل البرادعی و عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب قدرت را به طور موقت به دست گیرد. عمر سلیمان با کاسته شدن فشار خیابانی امیدوار است با کمک ارتش که تا این لحظه با درایت بحران را کنترل کرده است بتواند با مخالفان به توافق برسد.
همانطور که پیش از این آمد، مصریها در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفتهاند و مناسبترین راه برای آنها، اداره امور تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری توسط دولت به ریاست احمد شفیق و عمر سلیمان با پیوستن شماری از چهرههای اپوزیسیون و صاحب آبرو به دولت است. راههای دیگر پایان نامعلومی دارد و میتواند مصر را به چاهی بیندازد که سی و دو سال است ملت ایران گرفتار آن است.
February 11, 2011 04:48 PM