September 09, 2011

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد

سه‌ شنبه 30 اوت تا جمعه 2 سپتامبر
برکات اسلام ناب
بسیار بار، در بحث‌هائی که بین خودمان در می‌گیرد، برای آنکه بفهمم در بین ما (جمعی که از سرسخت‌ترین مخالفان رژیم تا اصلاح طلبان و طرفداران تعدیل و تزئین نظام را در بر می‌گیرد) آیا هستند کسانی که در بین دستاوردهای جمهوری ولایت فقیه، نکته مثبتی را یافته باشند، می‌پرسم آیا شماها در این 32 سال حتی یک دستاورد مثبت در حساب نظام ننوشته‌اید؟ بالاخره در جمع حکام این سه دهه بوده‌اند افرادی که قصد خدمت داشته‌اند و... ده سال پیش نکات مبثت بسیاری ذکر می‌شد که همگی مربوط به دوران خاتمی و اصلاحات بود. امروز اما اصلاح طلبان دیروزی نیز از ارائه دستاوردی مثبت و به نفع مردم عاجزند. بدون تعصب و کمی فراتر از مصالح شخصی و گروهی، اگر کارنامه رژیم را مورد بررسی قرار دهیم حقاً به چه نکات غرور برانگیز و مثبتی می ‌رسیم که در آینده در تاریخ این دوره از حیات ملت ایران ثبت خواهد شد؟

من فقط به ترتیب زمانی و بدون اولویت بخشیدن به هر یک از عملکردهای نظام، آنچه را طی سی و دو سال بر ملت ما گذشته است می‌آورم، قضاوت در باب مثبت و منفی بودن آن را بر عهده شما خوانندگان عزیز می ‌گذارم.
ـ یک خروار وعده‌های آقای خمینی در پاریس، از آزادی احزاب و مطبوعات و اندیشه گرفته تا برقراری عدالت و رفع ظلم و مساوات بین زن و مرد و مردم ایران فارغ از نژاد و مذهب و زبان و تفکر سیاسی.
ـ دعوت نظامیان و دولتمردان و پایوران رژیم سلطنتی، به پیوستن به انقلاب و برخورداری از عفو و شفقت ملت انقلابی و نمایش این عفو بر بام مدرسه علوی سه روز پس از به قدرت رسیدن با اعدام چهار ژنرال بلندپایه٬ و ادامه نمایش عفو امامانه با اعدام بیش از دو هزار نظامی و غیرنظامی از بلندپایگان رژیم پیشین از جمله آنها که با جان و دل در خدمت انقلاب درآمدند.
ـ مصادره مطبوعات، منع فعالیت احزاب و گروههای سیاسی، نقض وعده به قم رفتن و از دور نظارت بر کار حکومت کردن بعد از شش ماه و مداخله در ریز و درشت کارها.
ـ اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری
ـ آغاز کشتار مخالفان همزمان با شروع جنگ ایران و عراق، (کشتارهای دسته جمعی سالهای 60 و 67). جنگ میهنی برای دو سال تا آزادی خرمشهر و سپس جنگ خمینی و صدام با نیم میلیون کشتار و زخمی و شیمیائی و مفقود، ویرانی 1000 شهر و شهرک و روستا، آوارگی سه میلیون ایرانی.
ـ حجاب اجباری یک سال بعد از انقلاب و طنین‌انداز شدن شعار یا روسری یا توسری.
ـ انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها و مراکز علمی از بهترین اساتید و دانشجویان کشور.
ـ حضور رژیم در صحنه تروریسم بین‌المللی و پدرخواندگی آقای خمینی برای همه تروریستهای جهان.
ـ گریز میلیونها ایرانی که اکثریت آنها از زبدگان و نخبگان کشور بودند در موج اول و دوم و سوم گریز از وطن.
ـ کاهش ارزش پول ملی با معدّل 20 درصد در سال، و سرانجام توقف (با حمایت دولت) در مرز یک دویستم (یک روی دویست 200/1) ارزش پیش از انقلاب.
ـ حضور 8 باند مافیائی در رأس قدرت در گستره سیاست، اقتصاد، هنر، روابط اجتماعی و...
ـ کشتار چهره‌های برجسته اپوزیسیون در خارج و قتلهای زنجیره‌ای برجسته ‌ترین چهره‌های سیاسی، ملی و فرهنگی و مطبوعاتی و ادبی و علمی کشور توسط ارگانهای اطلاعاتی رژیم و باندهای اوباش و ذوب شدگان در ولایت فقیه.
ـ نابودی دادگستری و جانشین کردن محاکم شرع زیر نظر فاسدترین آخوندها، در مکان دادگستری نوین با قضات پاکدامن و آزاده.
ـ تحمیل انزوای سیاسی و اقتصادی بر کشور و حاکمیت «شعار» و شکست «شعور».
ـ برقرار شدن سلطه نفاق و دروغ و تزویر و فریب بر فرهنگ عمومی جامعه.
ـ تهی کردن جامعه از مفاهیم فرهنگ سنتی و جایگزین کردن آن با ضد فرهنگ تظاهر و تقیه و فریب.
ـ سلطه مادیات بر عقل و دل و اندیشه افراد جامعه.
ـ دو و سه شخصیتی شدن نسل انقلاب و نسل دوم و سوم (زاده شدگان در دهه‌های 60 و 70 شمسی).
ـ نابودی نخبگان جامعه (مرگ یا گریز) از بین رفتن خاندانهای اشرافیت سنتی، و برقرار شدن نمایندگان طوّافان و دستفروشان و شاگرد بقالان و بچه آخوندها و شاگرد سوهان فروشان و چاقوکشان پائین شهرها، در مهمترین مراکز قدرت سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی.
ـ اثبات غیرقابل اصلاح شدن نظام، از فردای دوم خرداد و انتخاب خاتمی، و رهبری کلیه توطئه‌ها علیه جنبش اصلاحات توسط شخص خامنه‌ای و باند فاسد جنایتکار همدست و مطیع او.
ـ بی‌معنا شدن نظام انتخابات پس از بزرگترین تقلب و تزویر در تاریخ انتخابات ایران از بدو برپائی نظام مشروطه در خرداد.
ـ رویاروئی با ملت در وحشیانه‌‌ترین شکل، کشتار خیابانی، شکنجه‌های قرون وسطائی و تجاوز به زندانیان سیاسی و فرهنگی، صدور احکام جائرانه در حق شماری از برجسته‌ترین روزنامه ‌نگاران، نویسندگان، روشنفکران و هنرمندان و اساتید و دانشجویان (زن و مرد) در کشور.
ـ دگردیسی «ولی فقیه» از مرشد منتخب خبرگان منتخب مردم به نایب برحق امام زمان، مکشوف از سوی هشتاد و شش آخوند فاسد، مرتجع کلاهبردار، صیغه باز، و تبدیل شدن بیت رهبری به آستان ملک پاسبان خدایگان معصوم پانزدهم سید علی آقا پائین خیابانی ملقب به خامنه‌ای.
ـ محو بنیان مذهب تشییع و ایجاد مذهبی تازه که الفبای همان مذهب سنتی شیعه که مذهب اکثریت مردم ایران بود را مورد استفاده قرار می‌دهد اما، مذهب تازه بنیان بر خرافاتی می‌گذارد که یک سرش به مسجد جمکران وصل است و پچپچه‌های چهارشنبه شبهای سیدعلی آقای نایب امام زمان با خود حجت غایب مذهب پیشین، و سر دیگرش تا نه هزار امامزاده تازه امتداد دارد. امامزاده‌هائی از نوع امامزاده آرش و امامزاده بیژن (که اخیراً کشف شده) و امامزاده سیده کتی بانو و امامزاده پوری خاتون... آن مذهبی که تصویر شاه مردانش منزل نشین کشور دل بود و عرفانش از نعمت‌الله ولی، تا شیخ حسنعلی نخودکی، رهرو داشت، قطبش روزگاری ابوسعید ابوالخیر بود و مدرس مکتبش جلال الدین قونوی بلخی، آری آئینی که شاهدخت شهربانوی یزدگردی (به عاریت گرفته از استاد و پدر بزرگوار دکتر احمد مهدوی دامغانی) در وصلت با نواده بنیانگذارش، سایه فره ایزدی آشوزرتشت را، بر صحرای کربلایش، گستراند و خون سیاوش را به خون شوهرش آمیخت، تا روز «سووشون» در «عاشورا»ی حسینی، ادامه یابد. آری از آن مذهب امروز ملغمه‌ای ساخته‌اند که اگرچه اصولش همان پنج است اما مضمونش دگرگونه است. به جای توحید و نبوت و عدل و امامت و معاد روز قیامت، حالا رسیده‌ایم به؛ توحید یعنی همه با هم زیر سایه سید علی، نبوت یعنی مقام معظم رهبری خاتم جباران است و عدل یعنی اینکه جاهل ابلهی به نام شیخ صادق اردشیر آملی قاضی القضات مذهب تازه است. امامت که مبدأ و منتهایش آقازاده میرزا جواد تبریزی است و معاد روز قیامت هم که با کشف مقام معظم رهبری توسط خبرگان جنایت و ظلم، تحقق پیدا کرده است. در مذهب جدید، اخلاق و سنت رنگ باخته و مرشد و مقتدای این مذهب، جامعه‌ای پرداخته که دروغ و تزویر و فریب حلیتی است که اگر به آن آراسته نباشی، کلاهت پس معرکه است.
اینها دستاوردهای نکبتی است که در سال 57 به جای آن رؤیای دلنشین پیچیده در حریر عدالت و آزادی و مردمسالاری نصیب ما شد.
می‌گویند همه این سیئات را گفتی چرا از استقلال نمی‌گوئی که در پرتو عناد خمینی با جهان، حاصل شد. حالا ایران واقعاً مستقل است، آقای خامنه‌ای بدون واهمه از آمریکا و انگلیس و روس، آدم می‌کشد، سرمایه ملت ایران را خرج تروریستها می‌کند، وحشتی از عفو بین‌الملل و دیده‌بان حقوق بشر و حتی سازمان ملل ندارد. از برکت استقلال به دست آمده، ناوگان آمریکا و انگلیس و فرانسه و اسرائیل و... در خلیج فارس مانور می‌دهند. همان خلیج فارسی که تا پیش از انقلاب زیر سلطه مطلق ایران قرار داشت. این درست که کارشناسان و مربیان نظامی آمریکا و اروپا از ایران رفته‌اند اما به جای آنها مشتی چینی و کره شمالی و پاکستانی و اوکراینی و روس سفید، و روسی همه شئونات نظامی و امنیتی و اقتصادی ما را زیر نظر دارند. آقایان مدعی بودند و هستند که قبل از انقلاب سرسپرده و وابسته به آمریکا و انگلیس بودیم و از تصدق سر ولی فقیه اوّل و دوم حالا به استقلال کامل رسیده‌ایم. و باز از برکات این استقلال، سهم حداقل سی درصدی ما از دریای مازندران به یازده درصد رسید، دلار هفت تومانی‌مان، حالا معادل 1200 تومان است. سنگک ده ریالی، شش هزار ریالی شد. چون وابسته بودیم برای ورود به 128 کشور جهان ویزا نمی‌خواستیم حالا که مستقل شده‌ایم تنها چهار کشور راهمان می‌دهند و برای ورود به بورکینافاسو هم باید چند هفته در صف متقاضیان روادید انتظار بکشیم. با 3200 تومان من دانشجوی آن زمان بلیط رفت و برگشت هوائی به انگلیس می‌خریدم و هنگام ورود به لندن، با احترام فقط گذرنامه‌ام را نگاه می‌کردند و با احترام خوشامد می‌گفتند، حالا دویست سیصد هزار تومان باید برای روادیدی که شاید بدهند، شاید ندهند، بپردازی و اگر صاحب ویزا نشوی پولت را پس نمی‌دهند بعد هم یک میلیون تا دو میلیون تومان پول بلیط هواپیما بدهی و با پاوند 1800 تومانی فقط ویترین مغازه‌ها را تماشا کنی.
با آنچه برشمردم هر ملتی به جز ملت ایران امروز به مردمانی از نوع مردم لیبی تبدیل شده بودند. اما ملتی که در برابر حملات سهمگین اسکندر و عربهای مسلمان و چنگیز و تیمور و... سرفراز بیرون می‌آید و شکست نظامی را به پیروزی فرهنگی تبدیل می‌کند، این بار نیز در مبارزه‌ای جانانه، به بازشناسی خود می‌پردازد. تاریخش را می‌خواند، فرهنگ و ادب و هنرش را قدر می‌نهد. فرزندانش را به آموزش موسیقی تشویق می‌کند، حمیت و غیرت خود را در برابر دشمن خارجی و داخلی آشکار می‌کند. در هر گستره‌ای که مجالی پیدا کند (ورزش، سینما، ادبیات، علوم، فلسفه، فرهنگ و هنر و...) در والاترین سطح، ظاهر می‌شود. (به کودکان و نوجوانان امروز ایران نگاه کنید، بسیاری‌شان در عرصه هنر موسیقی، کامپیوتر، ریاضیات، ورزش و... سرآمد اقران خود هستند.). در عین حال مردم سخت به سرنوشت خود و کشورشان دلبسته‌اند، بحث و گفتگوی سیاسی در داغ‌ترین شکل در همه سطوح، در روستا و شهر در جریان است. اینها دستاوردهای مثبت مردم از سالهای فتنه و مصیبت ولایت فقیهی است، دستاوردهائی که ربطی به رژیم ندارد. مگر خامنه‌ای نبود که از توجه دانشجویان و دانش آموزان به موسیقی به شدت انتقاد می‌کرد؟ باز او بود که گسترش علوم انسانی را بین جوانان مذموم خوانده بود و هم به دستور او شماری از رشته‌های علوم انسانی در دانشگاههای کشور مشمول مراحم فقیهانه سید علی آقا شد و از رشته‌های دانشگاهی حذف شد.
اگر در عرصه صنعت و مدیریت صنعتی، بخش خصوصی ما دستاوردهای بعضاً چشمگیری داشته است، باز این امر ربطی به رژیم و برنامه‌هایش ندارد. چرا که از برکات استقلال و نبوغ مردان سیاست و اقتصاد جمهوری ولایت فقیه، بیش از یک هزار واحد صنعتی کوچک و متوسط در چهار سال اخیر ورشکست شده و یا در حال ورشکستگی است. صنایع کفش و پارچه بافی، تریکو، پلاستیک و نایلون و... به علت ورود بی‌رویه بنجل‌های مشابه از چین (رشوه کلان رژیم به چین) عملاً در آستانه نابودی است... با آنچه برشمردم گمان نمی‌کنم به جز سه چهار میلیون شهروند برخوردار از مزایای ولایت سیدعلی خامنه‌ای و یا در جهل مرکب مانده تا ابدالدهر و باورمند مذهب جدید ولی فقیه، دیگر هموطنان ما، اختلاف نظری در ضرورت پایان دادن به فصل ننگین حکومت حافظان بیضه مذهب جدید، داشته باشند.
به این سؤال که چرا با این اتفاق نظر و آمادگی مردم ما (چنانکه در جریان جنبش سبز نشان دادند) همچنان دوره می‌کنیم دیروز را و امروز را، هنوز را (از الف بامداد) در شماره‌های بعدی پاسخ خواهم داد. پاسخی که می‌تواند مورد قبول و یا عدم پذیرش شما باشد.

شنبه 3 تا دوشنبه 5 سپتامبر
اسناد ما چه خواهد گفت
دستیابی انقلابیون لیبی به آرشیو استخبارات معمر القذافی، باعث فاش شدن مطالبی شد که خیلی‌ها را به حیرت انداخت. اینکه آقای دیوید ولش معاون سابق وزیر خارجه آمریکا در مقام یک کارشناس و دیپلمات باتجربه، در بحبوحۀ انقلاب مردم لیبی علیه رژیم آدمخوار سرهنگ مجنون، راه خروج از بحران را نشان قذافی بدهد و لابد به گفته یکی از اعضای شورای انتقالی لیبی در مقابل آن هدیه نقدی قابلی از قذافی دریافت کند، البته حیرت برانگیز است اما از این شگفتی‌آورتر اسنادی است که از همکاری سازمانهای اطلاعاتی غرب با رژیم ضد بشری لیبی پرده بر می‌دارد و شماری از آنها حکایت از آن دارد که این سازمانها اخبار مربوط به فعالیت مخالفان قذافی را در خارج لیبی، در اختیار «موسی کوسه» رئیس وقت استخبارات و وزیر خارجه بعدی لیبی می‌گذاشتند. و بعضی از مخالفان از جمله عبدالحکیم بلحاج یکی از فرماندهان نظامی شورای انتقالی لیبی، توسط غرب دستگیر و به رژیم لیبی تسلیم شده‌اند. بلحاج که در گذشته رهبر جماعت اسلامی را بر عهده داشت و سالها در پاکستان و افغانستان با مجاهدین و سپس طالبان و القاعده همکاری می‌کرد، 7 سال در زندان قذافی زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار داشت. امروز او با اندوه از روزهای حبس سخن می‌گوید اما دیگر به دنبال برپائی خلافت اسلامی و جهاد با آمریکا و انگلیس و... نیست بلکه تاکید می‌کند در پی برپائی رژیمی مدنی و دمکراتیک و پارلمانی در کشورش می‌باشد.
برای بسیاری از ما این سؤال پیش می‌آید، در فردای سرنگونی رژیم که فرزندان سلحشور ایران به لانه‌های تجسس رژیم و مقر امنیت خانه مبارکه دست پیدا می‌کنند چه اسنادی رو خواهد شد؟ مقداری از آنها را می‌توان حدس زد؛ اینکه رژیم به اتفاق سوریه و حزب‌الله قتل رفیق حریری و یک دوجین شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی و دینی و مطبوعاتی لبنان، تدارک دیده و به‌اجرا درآورده است.
اینکه در جریان قتل زنده یاد دکتر شاپور بختیار و دکتر عبدالرحمن برومند و... دستگاه ترور رژیم از همکاری و غمض عین بعضی از مقامات امنیتی فرانسه برخوردار بوده است. اینکه کشتار میکونوس و قتل فریدون فرخزاد باز با غمض عین آلمانی‌ها که بالاترین سطح روابط تجاری را با رژیم داشته‌اند روبرو شده است. سفر فلاحیان به اتفاق معشوقه متأهلش به آلمان و میزبانی جانانه از او توسط آقای اشمیت باوئر مسئول امنیت خارجی در دفتر صدراعظم وقت، واقعاً لکه ننگی در پرونده سیاسی دولت وقت آلمان است. لابد در میان اسناد امنیت خانه ولی فقیه، پس پرده پرده‌پوشی دولت اتریش در جریان قتل زنده یاد دکتر عبدالرحمن قاسملو و کاک عبدالله قادری آشکار خواهد شد. و جهانی خواهد دانست چگونه اتریشی‌ها دو تن از قاتلان را فراری دادند.
آن روز آشکار خواهد شد در پشت درهای بسته، بین آقای خلیل‌زاد نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان، در جریان حمله آمریکا به طالبان، و دکتر محمد جواد ظریف رئیس هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل، چه توافقاتی صورت گرفته که به موجب آن جمهوری اسلامی، آسمان ایران را بر هواپیماهای جنگی آمریکا گشود؟ بهای این همکاری رژیم با ستاد جنگی آمریکا و متحدانش چه مقدار بوده و چه نیروهای بیگانه‌ای رژیم را در سرکوبی و قلع و قمع مخالفانش یاری داده‌اند. آن روز خواهدآمد و صفحات سیاه دیگری بر کتاب نفاق جهانی و نامردمی‌های قدرتهای بزرگ جهان در برابر ملتهای تحت ستم، افزوده خواهد شد. آن روز دور نیست.

September 9, 2011 05:08 PM






advertise at nourizadeh . com