May 25, 2012

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم

سه شنبه 15 تا جمعه 18 مه
احمد که رفت، سال 49 عباس پهلوان در مجله فردوسی مرثیه ای نوشت با این آغاز که، احمد ورپرید، برادر علیرضا را میگویم و...
دو سال با درد و رنج و سرطان احمد همراه بودم و همه ما انتظار داشتیم که سرانجام پیکر کوچکش که صبورانه دردهایش را تحمل میکرد، تاب نیاورد و چنین شد. حالا اما از محمد چه بگویم که حقاً ورپرید. نه بیمار بود نه دچار حادثهای شد. استوار و مقاوم و سرشار از عشق بود و همین دوسه روز پیش که با اوسخن میگفتم شادمان بود که پسرش خشایار در تعطیل دانشگاه به ایران میرود و دو ماهی در کنارش خواهد بود. سال 51، یکسالی زودتر از من به لندن آمد و خیلی خوب درس خواند. من اوائل 56 به ایران باز گشتم و او هنوز مشغول درس بود.

سال 60 که پر درد و خسته، این بار جان بدر برده از خانه پدری آمدم، دو سالی با هم بودیم و بعد او بازگشت که در ایران نفس می‌کشید و خانه پدری اورا سخت می‌طلبید. از آن پس چند باری به کوتاهی آمد و رفت، اما دیگر درگیر زندگی شده بود و 15 سال ندیدمش بدین امید که امسال دیدار تازه کنیم. حالا دیدارمان به قیامت افتاده است. همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد. چه تلخ که اینک منم دریغاگوی برادری که همه عشق بود و سرشار از زندگی. دل به عرفان داشت و سر در کوی جانان. به مادرم که داغ دو فرزند دیده و خرد و شکسته مویه می‌کند می‌گویم دلت را بگذار جای دل پروین خانم که سهرابش را خونین به او باز گرداندند. دل اما می‌گوید، بس کن، چه می‌گوئی به مادری که کمرش شکسته است. همه یادهایش از روز تولد و مدرسه و دانشگاه و... با من است و پررنگ و زنده در برابرم به‌ویژه آن سفری که با احمد کسیلا، فریدون توفیقی و کیخسرو بهروزی از لندن به ایران راندیم و محمد کوچکترین ما بود و صبورترین. در یوگسلاوی سابق دچار سرماخوردگی بدی شد و در نزدیک زاگرب در یک خانه روستائی زنی به مهربانی مادر سوپ کلمی به او داد که معجزه آسا به ساعتی سرپایش کرد. یک بار در اوج جنگهای داخلی یوگسلاوی سابق برایم نوشت، یادت هست، آن خانم کروات بود و شوهرش صرب، راستی آنها الان کجا هستند؟ حتماً خانه‌شان، آن کلبه کوچک زیبا ویران شده است! محمد ورپرید و چراغ خانه کوچک سرشار از امیدش خاموش شد. برای او و همه آن عزیزانی که خبر رفتنشان مثل یک صاعقه در غربت برسرمان فرو می‌آید می‌نویسم:

پاره‌های پیکرم یک یک شکست
بس که مرگ دوست بر بامم نشست
غربتم هر لحظه ماتم خانه شد
تا وطن منزلگه بیگانه شد
داغ بر دل از رفیقان داشتم
حسرت دیدار یاران داشتم
یک به یک رفتند و تنها می‌شدم
سر به سر در بند سودا می ‌شدم
رفت آنکس کو رفیق راه بود
در شبم تصویر مهر و ماه بود
سرو بود و سایه‌اش بر مادرم
در تمام زندگانی یاورم
وقتی آمد زندگی پر شور شد
خانه ما سرزمین نور شد
در گذار عمر، دور از هم شدیم
خنده‌هامان رفت و در ماتم شدیم
غربتم ره را به دیدارش چو بست
جای او تصویر و سودایش نشست
بانگ او هر بار لبریز از سرود
واژه‌هایش شعله امید بود
رفت از کف گوهر ناسفته‌ام
آن غزلهای به لب ناگفته‌ام
رفت و بر لب آه و حسرت جا گرفت
جای دیدارش به فرداها گرفت
یاد بادش را به فردا می ‌نهم
لحظه دیدار صبح میهنم


وقتی حسین بازجو پان ایرانیست می‌شود
این که حسین بازجو و وردستش سعدالله خان پان‌ایرانیست شوند و باز پس‌گیری بحرین را طلب کنند البته از معجزات تفاله چای سید روح‌الله مصطفوی را خوردن است (رجوع کنید به خاطرات حسین بازجو و فصل تفاله چای آقا را در کودکی خوردن و خاک پای سید علی آقا را توتیای چشم کردن) کسانی که سهم ما را در دریای مازندران واگذار کردند و وطن پرستی را کفر و تکیه بر تاریخ و پاس داشتن فرهنگ ملی را از مصادیق زندقه می‌دانند. در طول هفته گذشته بوقهای جمهوری ولایت فقیه از انواع ریشدار، بی‌ریش، مسموع، مکتوب و مصور عاشورای دیگری براه انداختند که وای، وای ای امام زمان، آل خلیفه می‌خواهد بحرین عزیزی را که در گذشته استان چهاردهم ما بود و طاغوت آن را واگذار کرد به آل سعود بفروشد. شگفتا که بعضی ساده لوحانه برای نمایش وطن دوستی رژیم دست زدند و نپرسیدند چه عواملی باعث شده پادشاه سعودی پیشنهاد اتحادی شبیه به اتحادیه اروپا به کشورهای عضو شورای همکاریهای خلیج فارس بدهد . در این زمینه سراج میردامادی گفتگوئی با من داشت که فشرده‌اش را اینجا می‌آورم.
«سی و دو سال پیش، بعد از انقلاب اسلامی ایران و شروع جنگ ایران و عراق، کشورهای حاشیه‏ خلیج فارس تصمیم گرفتند شورای همکاری‏ کشورهای خلیج فارس را تشکیل دهند تا همراه یکدیگر خطری را که از جنگ دو حریف نیرومند منطقه متوجه آن‏ها بود، به نوعی خنثی کنند.
این شورا در طول این مدت، شورای چندان موفقی نبوده؛ حتی اختلافاتی که بین بعضی از کشورهای عضو وجود دارد، از جمله اختلافات امارات با عربستان بر سر بعضی از نقاط مرزی، اختلافی که قطر با بحرین در رابطه با جزایر «حوار» داشت و همین‏طور اختلافاتی میان سلطان‌نشین عمان و ابوظبی (امارات)، هیچ‏کدام از طریق شورا حل نشد. این اختلافات یا در مذاکرات دوجانبه حل شد، یا در مورد بحرین و قطر، به دیوان داوری لاهه کشیده شد. و یا همچنان در انتظار حل شدن است. در عین حال کشورهای عضو، اغلب سیاست خارجی مستقلی دارند که گاه در تعارض کامل با یکدیگر است.
طی سی و دوسال شورا نتوانسته انتظاراتی را که مردم کشورهای عضو داشته‌اند برآورده کند، تنها در دو مورد شورا از خود قابلیت نشان داد یکی زمان اشغال کویت که شورا خیلی سریع عمل کرد. و وقتی نیروهای صدام حسین وارد کویت شدند، خیلی سریع وارد کارزار شد. ساعاتی بعد از ورود نیروهای عراقی به کویت، ولیعهد و امیر کویت به عربستان رفتند و در آنجا به آنها امکانات و پناه داده شد و ستاد رهائی کویت را در طائف برپا داشتند و مسئولیت هزاران کویتی فراری از وطن را دردست گرفتند و همزمان عربستان زمینه‏ ورود نیروهای خارجی را فراهم کرد. نیروهای درع الجزیره (سپر جزیره) نیز که برای دفاع از کشورهای عضو شورا هنگام رویاروئی با خطری که کیان آنها را هدف بگیرد تشکیل شد، اولین واحدهائی بودند که پیشاپیش نیروهای آمریکائی و 39 کشور دیگر وارد کویت شدند. بنابراین می‏توانم بگویم که در این یک مورد شورا موفق بود.
مورد دوم در رابطه با تصمیماتی بود که در مورد بازار مشترک و تشکیل یک بانک مرکزی مشترک گرفته شد که البته در این مورد ابوظبی ملاحظاتی داشت و توافقنامه تأسیس بانک را امضا نکرد که چرا باید مرکز بانک ریاض باشد و نه ابوظبی.
سفر شهروندان این کشورها به یکدیگر با شناسنامه را هم نمی‌توان یک دست‏آورد بزرگ به حساب آورد.
امروز اما وضع فرق می‏کند. به این معنا که اولاً مسئله‏ امارات با ایران، بر سر جزایر ایرانی‏ که امارات ادعای مالکیتش را دارد، به یک نزاع جدی تبدیل شده است. تهدیدهای جمهوری اسلامی و تهدیدهای مشترک امارات به این‏ که مسئله را به مراجع بین‏ المللی می‏کشاند و نوعی حمایت ضمنی که بریتانیا و آمریکا از ادعاهای امارات به تلویح ابراز داشته‌اند و در عین حال، همدلی کشورهای شورا با امارات، ابعاد گسترده‌تری به این نزاع داده است. در کنار این نزاع، کشورهای عضو و در درجه نخست عربستان سعودی حکومت نوری المالکی در عراق را دست نشانده جمهوری اسلامی می‌دانند. این‏ها همه عواملی هستند که دست به دست هم داده‏اند تا پادشاه سعودی پیشنهاد اتحاد را مطرح کند. البته هیچ کس انتظار نداشت که در جلسه‏ یکروزه نشست مشورتی سران کشورهای عضو شورا اتحاد عملی شود. وقتی مثلاً از سوی امارات متحده‏ عربی، معاون رئیس دولت به نشست می‌رود که حاکم دبی و نخست‏ وزیر هم هست یا از طرف سلطان‌نشین عمان خود پادشاه نمی‌رود و پسر عموی خود را می‌فرستد آشکار است که درون خود این مجموعه هم نظرهای مختلفی نسبت به هرگونه نزدیکی بیشتر یا اتحاد وجود دارد و بنابراین تحقق آن امر ساده‏ای نیست.
در نهایت می‏توان گفت کشوری که اشتیاق دارد به نوعی این اتحاد، حداقل در حالتی شبیه به اتحادیه اروپا تحقق یابد، بحرین است. هم اکنون نیروهایی به عنوان «سپر جزیره» در این کشور کوچک حضور دارند که بیشترینشان سعودی هستند. وقتی شورای همکاری‏ها تصمیم به اعزام نیرو برای کمک به یک عضو خود گرفت، عربستان نیروی اول را داشت. بعد از آن امارات و قطر بودند و کویت هم به ارسال چند فروند قایق‏ و ناوچه‏ نظامی برای حمایت از سواحل بحرین اکتفا کرد.
امروز با توجه به این ‏که بحرین خود را در خطر می‏بیند، علاقمند است که نقش شورا وسیعتر بشود و اگر نتواند شورا را قانع کند، طبیعتاً علاقمند است به برادر بزرگ، یعنی عربستان سعودی، مراجعه کند که در همه‏ زمینه‏‌ها بحرین را تحت حمایت بگیرد.
به ویژه این‏که با پُلی که بین عربستان و بحرین برپا شده، دو کشور تقریباً با هم یکی شده‏اند و ارتباط زمینی برقرار کرده‏‌اند. سعودی‏ها نیز این وحشت را دارند که اگر یک تحول زیربنایی در بحرین رخ بدهد، دامنه‏ آن به منطقه‏ شرقی کشیده شود که پل مورد اشاره بحرین را به منطقه شیعه نشین شرق عربستان وصل می‌کند.
البته بحرین برخلاف ادعاهای رژیم حاکم بر کشورمان نمی‌خواهد جزئی از خاک سعودی بشود. یعنی وضع این کشور کوچک اجازه نمی‏دهد که چنین اتفاقی بیافتد. ضمن این‏که سعودی‏ها هم نمی‏خواهند به عنوان اشغال‏گر بحرین تصویر شوند یا از نفوذ و قدرت خودشان استفاده کنند که بحرین را به یک تابعه تبدیل کنند. به همین خاطر چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
ملک حمد پادشاه بحرین بسیار نگران است. بحرین، کشور خیلی کوچکی است. تظاهرات و شلوغی‏هایی که در روستاهای شیعه‌‌نشین رخ می‏دهد، امنیت کشور را مختل می‏کند و بنابراین خیلی نگرانند و از این ترس دارند که یک‏باره این حرکت از قُراء و دهکده‏های شیعه‏نشین و بخش‏های حومه‏ منامه و مُحَرق امتداد پیدا کند و به داخل شهرمنامه پایتخت بکشد. کما این‏که یک‏بار این اتفاق افتاد و تمام منطقه‏ تجارتی و منطقه‏ معروف به «سفارات» که سفارت‏خانه‏‌های خارجی در آن‏جا قرار دارند، تعطیل شد و کسانی که در آن منطقه بودند، به صورت اسیر درآمدند تا زمانی که پلیس مداخله کرد و محاصره را شکست.
قصر پادشاه در داخل شهر است. هر لحظه ممکن است یک جمعیت هزار نفری بریزد توی قصر. این است که بحرین نگران است. نیرویی که سعودی‏ها فرستاده‏‌اند، هزار نفر است. این نیرو به اتفاق ۲۰۰-۳۰۰ نفر از نیروهای قطری و اماراتی، مراکز مهم را حمایت می‏‏کنند. در نتیجه، نیروی پلیس و ارتش کوچک بحرین فرصت دارند که با شیعیان مخالف، مقابله کنند.
الان بحرینی‏ها می‏خواهند که حضور عربستان در آن‏جا تثبیت بشود، بدون این‏که استقلال خودشان را از دست بدهند و معتقدند این امر باعث خواهد شد که جمهوری اسلامی در سیاست‏های خودش تجدید‏نظر کند. مهمترین نمادی که از نوعی اتحاد حداقل بین عربستان و بحرین و قطر می‌تواند عملی شود می‏تواند شکل تکامل ‏یافته‏تری از نیروهای سپر جزیره باشد که تا امروز هنوز به یک ارتش واحد تبدیل نشده‌اند. در رابطه با این تصور که روزی نیروهای مشترک یک «شبه اتحاد» علیه ایران به کار گرفته شود باید بگویم چنین چیزی غیرممکن است. سعودی‏ها حتی بارها اعلام کرده‏اند که محال است اجازه بدهند از عربستان سعودی برای حمله به ایران استفاده بشود. اما فراموش نکنیم که ناوگان امریکا در بحرین است و بزرگ‏ترین پایگاه هوایی امریکا در قطر قرار دارد و خیلی طبیعی است که در هر نوع تهاجمی به ایران، آمریکائیها حداقل از پایگاههای خود در قطر و بحرین استفاده خواهند کرد و این می‏تواند واکنش ایران را به دنبال داشته باشد و سعودی‏ها از این واکنش نگرانند. چون بیشترین تأسیسات نفتی و صنعتی و بخشی از تأسیسات نظامی‏شان در تیررس موشک‏های ایرانی است.

شنبه 19 و دوشنبه 21 مه
انتخابات شگرف مصر
بدون تردید انتخابات ریاست جمهوری مصر که روزهای چهارشنبه و پنجشنبه برگذار می‌شود مهمترین و شگرفترین حادثه در این کشور در طول 60 ساله اخیر به شمار می‌رود. البته ملی شدن کانال سوئز و نیم پیروزی‌های سال 1956 و 1973 در رویاروئی با اسرائیل جایگاه ویژه‌ای در تاریخ مصر دارد اما این نخستین بار است که پس از برچیده شدن دمکراسی در مصر به‌دنبال کودتای افسران آزاد در سال 1952 مردم بدون ترس و واهمه و در فضائی نسبتا دمکراتیک می‌توانند فردی را به عنوان رئیس جمهوری انتخاب کنند که بیش از دو دوره نمی‌تواند بر کشور حکومت کند. فردی که مصون از انتقاد نخواهد بود و پارلمان و دستگاه قضائی بر عملکردش نظارت خواهند کرد و اگر خطا کند رسانه‌های گروهی امانش نخواهند داد. من مطلب کاملی پس از برگذاری انتخابات خواهم نوشت و اینبار سعی می‌کنم با معرفی نامزدها جایگاه آنها در جامعه و میزان بختشان را برای پیروزی بررسی کنم. 13 نامزد ریاست جمهوری که پس از حذف ده تن از نامزدها از جمله عمر سلیمان معاون حسنی مبارک و شیخ اسماعیل نامزد سلفی‌ها به علت ملیت آمریکائی داشتن مادرش، رقابت را رسما شروع کردند عبارتند از: ابوالعز الحريري، محمد عبد الفتاح فوزي، حسام خيرالله، عمرو موسي، عبدالمنعم ابو الفتوح، هشام البسطويسي، محمود حسام الدين، محمد سليم العوا، احمد شفيق، حمدين صباحي، عبدالله الاشعل، خالد علي و محمد مرسي از این جمع پنج تن نامزدهای اصلی‌اند و بقیه بختی برای برد ندارند. اخوان المسلمین که سال گذشته با تصمیم شخصیت محبوب و سرشناسشان در نامزد شدن در انتخابات یعنی عبدالمنعم ابوالفتوح، او را از تشکیلات خود بیرون راندند چون آن روز قول داده بودند در انتخابات ریاست جمهوری نامزدی معرفی نکنند و ابوالفتوح تمرد کرده بود. اما زمانی که نقض عهد کردند و خیرت شاطر را به عنوان نامزد اصلی و محمد مرسی را به عنوان نامزد فرعی معرفی کردند شمشیر را از رو برای ابوالفتوح بستند. کمیته حقوقی ناظر بر انتخابات شاطر و ایمن نور را به علت آنکه قبلا زندانی بودند و تا شش سال حق مشارکت در امور سیاسی از آنها سلب شده است از فهرست نامزدها حذف کرد. و اخوان المسلمین ناچار نامزد فرعی خود مرسی را که عروسک دست مرشد کل اخوان است به میدان فرستادند . سلفی‌ها نیز که نامزدشان با داشتن مادر آمریکائی از فهرست حذف شده بود با ابوالفتوح و مرسی و محمد سلیم العوا که یک اسلامی مستقل است به گفتگو نشستند تا معلوم شود کدامیک برنامه‌های آنها را برای اسلامی کردن کامل مصر می‌پذیرند. ظاهرا آقای ابوالفتوح که شبیه مهندس بازرگان خودمان و دنباله رو خط رجب طیب اردوگان نخست وزیر ترکیه است موفق شده تا حدودی سلفی‌ها را به خود جلب کند.
همه نظرخواهی‌ها از جمله از سوی مؤسسه بزرگ مطبوعاتی راهبردی الاهرام حاکی است که عمرو موسی دبیرکل سابق اتحادیه عرب و وزیر خارجه اسبق مصر، سپهبد احمد شفیق آخرین نخست وزیر مبارک و عبدالمنعم ابوالفتوح بالاترین بخت را برای برنده شدن دارند. اگر انتخابات بین دوتن از دارندگان بالاترین آرا به دور دوم کشیده شود و عمرو موسی و ابوالفتوح این دوتن باشند ابوالفتوح برنده خواهد شد چون همه ریشوها و زنان و فرزندانشان به‌نفع او بسیج خواهند شد اما اگر نفر دوم احمد شفیق باشد احتمال پیروزی شفیق بیشتر خواهد بود چون مصریها از عملکرد اسلامی‌ها در پارلمان راضی نیستند و اسلامی شدن کشور را به منزله مرگ صنعت توریسم که ممر اصلی درآمد کشور است می‌دانند. و در عین حال عمرو موسی را آدم مقتدری برای مقابله با اسلامی‌ها نمی‌دانند. اینجا باید بگویم شورای عالی نظامی در جریان معرفی نامزدها شاهکاری به خرج داد که اسلامی‌ها را غافلگیر کرد و آن به میدان فرستادن عمر سلیمان معاون مبارک بود. حضور سلیمان صحنه را دیگرگون کرد چون ناگهان اسلامی‌ها از محبوبیت او به وحشت افتادند . اما در لحظه تصفیه نامزدها سلیمان و دو نامزد اصلی اسلامی‌ها که بخت بردشان زیاد بود یعنی خیرت شاطر نامزد اصلی اخوان المسلمین و شیخ ابو اسماعیل نامزد سلفی‌ها را کنار گذاشتند. طرفداران ابو اسماعیل در اعتراض در برابر وزارت دفاع در محله عباسیه به اوباشگری پرداختند و لباس شخصی‌های دولتی و شماری از مردم که از اعتصاب و تحصن و تظاهرات به تنگ آمده‌اند به جانشان افتادند و تعدادی کشته و زخمی به جا نهادند.
جوانان مصری که صاحبان اصلی انقلاب بودند و تا حالا سرشان بی کلاه مانده از حمدین صباحی که یک حقوقدان طرفدار عبدالناصر است و نیز خالد علی حمایت می‌کنند که بخت چندانی برای پیروزی ندارند. از صبح دوشنبه تبلیغات نامزدها متوقف شده گواینکه اسلامی‌ها همچنان برموج تعصبات در مساجد و مراکز دینی سواری می‌کنند. قبطی‌های مسیحی که ده تا دوازده درصد از جمعیت مصر را تشکیل می‌دهند عمدتاً به احمد شفیق و عمرو موسی رأی خواهند داد.

May 25, 2012 01:14 PM






advertise at nourizadeh . com