February 22, 2013

يكهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg


خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل!

سه شنبه ۱۲ تا جمعه ۱۵ فوريه

مردی که دیگر هیچ نیست

نزاع محمود احمدی‌نژاد و مافیای لاریجانی، در دارالشورای اسلامی و حاشیه‌های این نزاع در سایت‌ها و ستونهای صفحه 2 و آخر بعضی از روزنامه‌های ذوب شده و نیمه ذوب شده در ولایت، یک قربانی اصلی داشت که در پی نزاع، با سر و روی شکسته و بسته و اعتبار خاکستر شده، کوشید به ضرب عصای ولایت و جایگاه دینی که بعد از دستمالی شدنهای بسیار، حالا چیزی است در حد ایمان به امامزاده تازه کشف شده «سید بیژن» نبیره سید بهمن که با سی و سه پشت می‌رسد به ابن ملجم، بار دیگر سر پا بایستد و به قاطبه اهالی ام القرا و توابع بگوید؛ هنوزم آن نفسها آتشین است و اگر بچه‌های خوبی باشید ممکن است از محل نذورات و خمس و سهم امام، لقمه‌ای نان، ارزانی‌تان کنم....

احمدی‌نژاد از رینگ مجلس قوی‌تر بیرون آمد و لاریجانی ذلیل‌تر و آبروباخته‌تر. اما آنکه خرد و خمیر بیرون شد و با هیچ ترفندی نمی‌تواند بار دیگر رهبری ارکستری را که سازهایش هر کدام رنگ و آهنگی آنهم خارج می‌زنند و وسط برنامه نوازندگانش با چوب و ناسزا یکدیگر را هدف قرار می‌دهند، به دست گیرد شخص رهبر جمهوری اسلامی، سید الانام علی حسینی خامنه‌ای است که هفته گذشته با سخنانش در اجتماع تبریزیان، کوشید به تقلید از سالار و سرور و ارباب راحلش سید روح‌الله مصطفوی، توی دهانها بزند و توبیخ کند و طرفین نزاع را بترساند و به سکوت وادارد. خمینی هر چه بود در اقتدارش کسی تردید نداشت. با یک جمله‌اش بازیگران صحنه موش می‌شدند و خفقان می‌گرفتند. در دو سه مورد همین ولی فقیه ثانی، طعم تلخ عتاب و ملامت و در یک مورد بی‌احترامی او را چشید و دم بر نیاورد. دیگران نیز کم و بیش می‌دانستند حدودشان کجاست و اگر پا روی گوشه عبای سید بگذارند سرنوشتی هم چون سه تفنگدار اول انقلاب، قطب‌زاده، بنی‌صدر و ابراهیم یزدی، در انتظارشان خواهد بود. در مورد آقای خامنه‌ای این نکته آشکار شده است که در حلقه خواص، جمع روحانیون وابسته و بعضاً مزدور، در بین فرماندهان رده دو سپاه، جامعه کارگران ایرانی، اهل قلم، دانشجویان و استادان، زنان ایرانی و هنرمندان و روشنفکران، آقای خامنه‌ای از کمترین احترام و اعتبار برخوردار است. به عبارتی آقای خامنه‌ای همه اعتبار خود را در انتخابات 88 خرج کرد. تصویرهای آتش گرفته و پاره پاره‌اش، نه تنها قداست را از نام و جایگاهش حذف کرد بلکه خاکستر آن نیمه اعتبار نیز در چهار سال گذشته، در توفان درگیری‌ها و نزاع مستمر بین سران دسته‌های مافیائی قدرت، به باد رفته است. آقای خامنه‌ای حالا پس از رسوائی مجلس، از احمدی‌نژاد گله می‌کند که چرا دو قوه دیگر را مورد حمله قرار می‌دهد و خلاف شرع و مصلحت عالیه، اتهاماتی ثابت نشده در دستگاه قضا را متوجه برادر رئیس دارالشورا می‌کند. از مجلس هم ایراد می‌گیرد که چرا وزیر کار دولتی را که سه چهار ماه بیشتر به عمرش نمانده استیضاح می‌کند. (زمانی که رهبر با کارگزارانش از اخلاق و شرع سخن سر می‌دهند و سید علی آقا تصویربرداری و شنود پنهانی سعید مرتضوی از سخنان فاضل لاریجانی را تقبیح می‌کند، از یاد می‌برد که همین سعید جان دیروزی‌اش، به استناد متن شنود تلفنهای صدها شهروند و استناد به تصویرهای خانوادگی و فیلمهای خصوصی افراد، آنها را محکوم به تحمل زندان و شکنجه و بعضاً گریز از وطن کرده است. انتشار صوت و تصویر آقا فاضل چون از اهل بیت نایب امام زمان است اشکال شرعی دارد، اما کشتن ستار بهشتی به‌خاطر مطالب خصوصی که در وبلاگش نوشته، منع شرعی و اخلاقی ندارد.) پیش از آنکه احمدی‌نژاد در مجلس آبروی بیت آمُلی را بریزد، این فیلم به دست من و لابد شماری دیگر رسیده بود اما به علت غیر واضح بودن تصویرها، نتوانستیم آن را منتشر کنیم. این فیلم را فرد یا افرادی از دستگاه رئیس جمهوری ولی فقیه برای ما فرستاده بود. بارها در نوشته‌هایم به آن روز کذائی پس از عزل محسنی اژه‌ای از وزارت اطلاعات اشاره کرده‌ام. در واقع دور شدن احمدی‌نژاد از رهبر از همانجا آغاز شد که در پی استعفای قریب به عزل محسنی اژه‌ای از وزارت اطلاعات، احمدی‌نژاد و تیمش، سه روز وزارت را در اختیار داشتند. دکتر فیروزآبادی از بنیانگذاران وزارت اطلاعات و مسؤول سایبری و فایلینگ وزارت که در همان زمان استعفای او نیز اعلام شد، در جلسه‌ای که فایل صوتی‌اش به دستم رسیده می‌گوید: «آقای رحیم مشائی و دو نفر جوان که کار کامپیوتر را خوب می‌دانستند دو شب در اتاق وزیر خوابیدند، کارشان از صبح تا شب کپی برداری از پرونده‌ها و دیسکهای صوتی و تصویری بود. روز سوم آقای رئیس جمهور با آقا مهدی پسرشان آمدند و یکی از کارمندان ارشد را که “password”ها را می‌دانست به اتاق وزیر بردند، او هم کُدهای محرمانه را داد و طی 8 ساعت بیش از یکصد پرونده مربوط به بیت و دفتر مقام رهبری را کپی کردند. بعد هم آقای احمدی‌نژاد و پسرش رفتند ولی مشائی و بقائی و دو نفر متخصص ماندند و فایلهای کاملاً محرمانه در رابطه با وضعیت اخلاقی بعضی از آقازاده‌ها و خانواده‌هایشان را، به طور کامل کپی کردند. یک وقت آقای خاتمی از طریق آقای یونسی، خواستار دستیابی به پرونده دو تن ازعاملان قتلهای زنجیره‌ای شده بود، در نهایت نماینده آقا گفتند هیچ فایلی به خارج از وزارت انتقال پیدا نمی‌کند. آقای یونسی ناچار شد برای آقای خاتمی نامه رسمی بنویسد و در آن عجز خود را در خارج کردن سند دو کارمند مجرم به وی ابلاغ کند.» فیروزآبادی در زمینه‌های دیگر نیز سخن گفته است که نقل آن را به وقت دیگری می‌گذارم. سید علی خامنه‌ای در آغاز به طور عادی از احمدی‌نژاد پرسیده بود دلیل انتقال اطلاعات از وزارت به جای دیگری چیست و تحفه آرادان پاسخ به این مضمون داده بود که اطمینان به وزارت بدون وزیر نداشتم و لازم بود این سه روز بشخصه وزارت را سرپرستی کنم.
چند هفته پس از این حادثه، اطلاعاتی از طریق اینترنت برای من رسید که در مجموع علیه کسانی بود که با احمدی‌نژاد مخالفت می‌کردند. اما بعد از عزل و سپس ابقای حیدر مصلحی، اندک اندک اطلاعات ارسالی که فرستنده‌اش اسم مستعار افشاگر را برای خود انتخاب کرده بود و از طریق دو عنوان جی‌میل و یک یاهو، مطالب را می‌فرستاد، جنبه ویژه‌ای گرفت به این معنا که نخست کارکنان دفتر مقام رهبری از وحید حقانیان گرفته تا محمدی گلپایگانی و پسرش که داماد آقای خامنه‌ای نیز هست و نیز آقای ولایتی مشاور ارشد و خانواده همسر جدیدش و ارتباطات و عملکرد و پرونده‌های مالی‌شان بخش عمده اطلاعات را تشکیل می‌داد و سپس فرزندان آقا به‌ترتیب، هدف افشاگری‌ها بودند. از چند ماه پیش مطالبی درباره خود آقا و حلقه احباب و عصرهای پنجشنبه و ویلای لواسان از طریق همان کانال رسید که به قول معروف بعضی را منتشر کردیم و بعضی را به آرشیو سپردیم برای روز مبادا.
برای من مسلّم بود که منبع این مطالب به احمدی‌نژاد نزدیک است. همزمان طرف مقابل نیز نبرد اطلاعاتی را آغاز کرد. حالا موضوع پرونده سه میلیارد دلاری از سوی دو طرف با متهم کردن یکدیگر و بعد وامهای بانکی و فساد در رده مدیران عالی‌رتبه، محور اطلاعات بود. احمدی‌نژاد برخلاف خاتمی که علی‌رغم داشتن بیش از بیست میلیون رأی هر جا رویاروئی با رهبر پیش می‌آمد، کنار می‌کشید و از حق خود و حق‌الناس، می‌گذشت، با تکیه بر حرفهای رهبر در باب برنده شدنش در انتخابات خرداد 88، و اینکه «ایشان به من از هاشمی از نظر فکری نزدیکتر است» بارها تأکید کرد از حقوق مصرحه در قانون اساسی در باب صلاحیت‌ها و اختیارات رئیس جمهوری ذره‌ای کوتاه نخواهد آمد و از تمامی اختیارات خود استفاده خواهد کرد. در واقع رهبری که مجلس را به خاطر استیضاح شریعتمداری وزیر کار و یار نزدیک احمدی‌نژاد چهار ماه مانده به پایان کار دولت ملامت می‌کند، خود مسؤول اول این استیضاح است. اگر غیر از این بود همانطور که جلوی حضور احمدی‌نژاد در مجلس و پاسخگوئی او به شبه استیضاح نمایندگان را با نوشتن چهار کلمه به علی لاریجانی گرفت این بار نیز قادر بود مانع از استیضاح شود.
سایت بازتاب متعلق به یکی از معاونان وزارت اطلاعات به نام حسینی (متخلص به ولایتی) در تحلیلی پیرامون دلایل ازنظر ولی‌فقیه‌افتادن احمدی‌نژاد و درگیری اخیر احمدی‌نژاد با لاریجانی‌ها می‌نویسد:
«اکنون پس از هشت سال که بسیاری از پرده‌ها بر افتاده است و ماهیت دولت هم برای مسؤولان و هم برای بخش اعظم افکار عمومی عیان گردیده، باز هم نمایشهای بگم بگم و ژست مبارزه با فساد احمدی‌نژاد در بخشهایی از جامعه اثرگذار است، بنابراین میزان این تقابل در چند سال قبل، یقینا بسیار بیشتر از وضعیت فعلی بود. (همین عبارت نگرانی و وحشت رهبر و نوکرانش را از پرده‌‌دری‌ها و عدم پایبندی احمدی‌نژاد به خطوط قرمز آشکار می‌کند)
شاید رهبر انقلاب و علاقمندان ایشان انتظار نداشتند احمدی‌نژادی که در دوره نخست، دستان رهبری را می‌بوسید، به این سرعت در مقابل دستور صریح رهبری بایستد. (اینجا نیز آشکار می‌شود دعوای رهبر و رئیس جمهوری از فردای انتخابات آغاز شده بود)
آزمون پس نداده بودن احمدی‌نژاد که ابتدا از سوی هواداران وی به عنوان امتیاز و خارج از چرخه بسته قدرت در جمهوری اسلامی بودن وی تلقی می‌شد، اکنون پیامدهای خود را نشان داده است: تغییرات احمدی‌نژاد به قدری غیرمنتظره بوده است که حتی خانواده و بسیاری از دوستان نزدیک وی را نیز شگفت زده کرده است؛
به نوعی می‌توان تغییر احمدی‌نژاد را مرهون فضای گلخانه‌ای و غیرطبیعی ایجادشده برای شخصیت وی دانست که موجب شد وی نسبت به قدرت، توانمندی و محبوبیت خود دچار اشتباه گردد.
اما اکنون پس از هفت سال و نیم، چرا رهبر انقلاب به صراحت و علناً از خلاف شرع و قانون احمدی‌نژاد انتقاد می‌کنند، انتقادی که در 29 خرداد 1388 تلویحی بود، امروز تصریحی شده است.
از یک سو فساد این دولت و حلقه نخست احمدی‌نژاد در دهها پرونده برای افکار عمومی روشن شده است و اگر احمدی‌نژاد اکنون هوادارانی دارد، بیش از آن که به دلیل وفاداری وی به انقلاب اسلامی باشد، از میان رویش‌های وی در مخالفان نظام است که مسیر احمدی‌نژاد را نزدیکترین راه برای سقوط انقلاب می‌دانند و بنابراین زمانی که احمدی‌نژاد گفتمان خود را تغییر داده و بر طبل مذاکره با آمریکا و مخالفت با مرجعیت می‌کوبد، دیگر حمایت گفتمانی از وی معنا ندارد. (نایب امام زمان درباره پاکدامنی احمدی‌نژاد قسم می‌خورد اما حالا فساد او آشکار می‌شود!!)
باطن احمدی‌نژاد اکنون بر همه، از جمله مسؤولان نظام آشکار شده است. اکنون پرسش اینجاست که احمدی‌نژاد در برابر سرریز شدن کاسه صبر رهبری چه واکنشی خواهد داشت؟ خودداری از نگارش نامه همانند دیگر روسای قوا، نشان می‌دهد وی قصد ادامه بازی را دارد و تصور می‌کند نظام قادر به پرداخت هزینه صدور عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور نیست، اما آیا واقعا این گونه است؟ برای پاسخ به این پرسش، باید منتظر ماند و دید...»
نوشته بازتاب در واقع بازتاب دلهره‌ای است که رهبر و گروهش را فرا گرفته است. احمدی‌نژاد این بار با قدرت نمائی قصد مبارزه دارد. نمی‌خواهد راحت چمدانها را ببندد و از کاخ ریاست جمهوری خارج شود. او بر آن است تا تجربه پوتین / مدویدیف را در جمهوری ولایت فقیه تکرار کند.

شنبه 16 تا دوشنبه 18 فوریه
جمهوری فساد از زبان رئیس دزدها
حسینی معروف به «ولایتی» معاون انرژی وزارت اطلاعات که در پی باجگیری از دو سه مدیر سرشناس شرکتهای نفتی مجبور به استعفا شد اخیراً با پرونده سازی برای یکی دیگر از مدیران شرکت‌های نفتی، خواستار پرداخت ده میلیون دلار به یکی از حسابهایش در هنگ کنگ شده بود، تبلیغات گسترده‌ای را علیه این مدیر در سایت اختصاصی‌اش بازتاب به جریان انداخت. مشهور است که حسینی چهارزنه خیلی هم عاشق پیشه است و ماجرای دلدادگی او به یکی از هنرپیشه‌های زیبای سینمای ایران، نزدیک بود زندگی خانوادگی این هنرپیشه را از هم بپاشد، درست مثل فاطمه قائم‌مقامی میهماندار هواپیما که توسط علی فلاحیان وزیر وقت اطلاعات به دام افتاد و به دستور وی بعد از دو سال رابطه نامشروع به قتل رسید (صفحه‌ای از اعترافات سعید امامی) این آقای حسینی به مقام رهبری بسیار نزدیک است و در مواردی طرف مشورت ایشان نیز قرار می‌گیرد. جالب اینکه بازتاب بدون آنکه ذکری از حامی قدرت مند خود یعنی جناب حسینی به میان بیاورد از گسترش فساد اخلاقی بین مدیران و بلندپایگان نظام سخن می‌گوید. در یکی از نوشته‌های اخیر سایت بازتاب می‌خوانیم؛
«کسانی که تا دیروز متصدی کشف فساد روشنفکران و مدیران تکنوکرات بوده‌اند، خود در دام فساد اخلاقی فرو می‌افتند، رسوایی این افراد یا از طریق کشفیات خانوادگی همسر و نزدیکانشان بر ملا می‌شود و یا از طریق فعالیت نهادهای نظارتی، به ویژه حفاظت اطلاعات دستگاهها محرز می‌گردد.
اگرچه پرداختن موردی به فساد اخلاقی افراد از نظر اخلاقی و شرعی زیبنده نیست، اما این پرسش را می‌توان مطرح کرد که چه شد فساد اخلاقی تا این اندازه میان نیروهای ارزشی نفوذ کرده است؟
ارتباطات جنسی برخی مداحان مشهور با خانم‌های متعدد، سقوط اخلاقی مدیران امنیتی و قضایی، صرف مشروبات الکلی و مواد مخدر توسط نیروهای به ظاهر حزب‌اللهی یکی پس از دیگری رخ می‌دهد و زنگ هشدار درباره فروپاشی اخلاق اسلامی را به صدا درآورده است.!!
در کنار این فروپاشی اخلاقی، تلاش‌های پنهان اکثر این افراد برای به دست آوردن اقامت خارج از کشور نشان می‌دهد این طیف به صورت قطعی با ایدئولوژی حاکم بر نظام قطع ارتباط کرده‌اند؛ اما چرا این گونه شده است؟»
به نظر می‌رسد در رخ دادن این پدیده، سه عامل اصلی مؤثر بوده است:
نخست اوج گرفتن ریاکاری، تظاهر و تملق در جامعه که به پوک شدن رفتارها و اعمال دینی از نیت و معنویت واقعی انجامیده و موجب شده است تا این طیف اخلاق و رفتار دینی را به‌عنوان نمایشی برای حفظ موقعیت، شأن اجتماعی و قدرت بدانند و از این رو، از لذات معنوی و میوه‌های اخلاقی و وجدان پاک بهره نبرند. بنابراین در خلوت که دیگر ریا و تملق دستاوردی ندارد، دست به آن کار دیگر بزنند، زبان به مشروبات الکلی بازکنند، مواد مخدر مصرف کنند و دامن به زن بارگی بیالایند.
دوم، فساد اقتصادی و بازشدن پول حرام به زندگی این طیف که ابتدا با توجیه تأمین حداقل معیشت آغاز می‌شود، موجب شده تا رزق حرام مسیر ورود به سایر گناهان و تباهی‌های اخلاقی را به زندگی متدینین باز کند و این مسیر نه تنها خود آنها را به سقوط کشانده، بلکه بسیاری از خانواده‌های این افراد را دچار تباهی کرده است.
سوم، برخی ظلم‌های سیاسی، قضایی و امنیتی که در سال‌های اخیر رخ داده است، اگرچه با توجیه ایدئولوژیک و برای حفظ نظام بوده، اما آمران و مرتکبان را با عذاب وجدان همراه ساخته است، بخصوص که اخیراً حقانیت بسیاری از سخنانی که تا دیروز بر زبان راندن آنها جرم تلقی می‌شد، آشکار شده است.»

سردار شاطری خوش نویس
در حالی که غضنفرخان رکن آبادی سفیر ام‌القرا در بیروت در مجلس یادبود مسؤول بازسازی لبنان مهندس حسام خوش‌نویس از سران حزب‌الله و گروه ژنرال میشل عون و دیگر نوکران و وابستگان سوریه، استقبال می‌کرد، سران سپاه نیز در مقبره شهدا، در خاکسپاری همین حسام خان منتها با نام واقعی‌اش سردار شهید شاطری حاضر شده بودند. رئیس مستقیم او سرلشکر قاسم سلیمانی ضمن ستایش از شهید راه مبارزه با استکبار و صهیونیسم فاش کرد که شهید مبارز، از سالها پیش مسؤولیتهای مهمی در سوریه و لبنان برعهده داشته است.
برای ما که می‌دانیم بسیاری از مأموران و مدیران رژیم که سابقه نظامی/امنیتی دارند دارای اسامی مستعار و عناوین جعلی هستند (نظیر بیش از نیمی از دیپلماتها و مأموران رژیم در خارج از کشور) داشتن دو اسم برای سردار شاطری موضوع عجیبی نیست. اما اینکه هویت او چگونه برای ارتش آزاد سوریه فاش شده است امری است که انگشت را به سوی سازمانهای اطلاعاتی غربی متوجه می‌کند که عملکرد سپاه را در سوریه و لبنان به دقت زیر نظر دارند.
سردار شاطری در لبنان در حلقه کوچکی قرار داشت که در آن مسؤولان امنیتی حزب‌الله و سوریه نیز حضور دارند. فرمان قتل بسیاری از شخصیت‌های لبنانی از سوی همین حلقه صادر شده بود. شاطری در سوریه نیز نقش ویژه‌ای داشت. او در رأس افسران سپاه قدس در مرکز امنیتی مشترک در بلوار مزه، عامل هدایت پیراهن شخصی‌ها (شبیّهه) رژیم بعثی بود. و سرانجام نیز خون ناحق هزاران سوری بیگناه که طعمه جنایات رژیم اسد و متحدان ایرانی‌اش شدند، دامان او را گرفت و در راه دمشق به بیروت در کنار چند تن از مسؤولان امنیتی حزب‌الله به قتل رسید.
* من حذف نامها را از صحنه‌های تاریخی و اجتماعی و... دیده و خوانده بودم که مثلاً تاریخ‌نگاری اسم فلان شخصیت را از صحنه‌ای حذف کند. در گذشته برای خوشامد حاکم، و در دوران ما خوشامد هم حاکم و گاه حزب طراز نوین. البته امروز آش را با جاش می‌دزدند و یکباره صفحاتی از تاریخ و فرهنگ و ادب ما در کتابهای درسی حذف می‌شود. اما حذف امضای یک آدم زنده و اهل قلم از پای یک اطلاعیه معروف که خود این صاحب قلم در انتشارش فعال بوده و ترجمه عربی و چاپ آن را در مطبوعات عرب زبان عهده‌دار بوده است برایم تعجب‌آور بود. منظورم اعلامیه‌ای است که در محکومیت فتوای قتل سلمان رشدی انتشار یافت و استاد عزیز دکتر صدرالدین الهی آن را لابد به نقل از جائی که مسؤول حذف نام صاحب این قلم بوده در صفحه دلشنین خود که من مشتری پر و پاقرص آنم نقل کرده بود. نام من نیز در زیر این بیانیه تاریخی هست و سالها حسین بازجوی معروف بابت این امضا مرا مورد لطف مخصوص قرار می‌داد.

February 22, 2013 06:57 PM






advertise at nourizadeh . com