March 01, 2013

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg


توبه ‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند!

سه ‌شنبه 19 تا جمعه 22 فوریه
نفاق و منافق

در زبان عربی واژه منافق و نفاق، معنایی به‌مراتب گسترده‌تر از آن دارد که ما در زبان فارسی برای این دو لغت قائلیم. نفاق فقط دوگونگی رفتار، تظاهر به حقیقت طلبی و در معنا بی‌حقیقتی و یا نقض عهد معنا نمی‌دهد. نفاق از بدترین صفاتی است که می‌توان فردی را به آن موصوف کرد. در درجه اول نفاق دارای بار دینی است، در متون مذهبی از آن به دفعات یاد شده است. حضور این دو واژه نفاق و منافق و مشتقات آنها، در نهایت به یک مفهوم عصر حجری باز می‌گردد.

آنکه در خلوت کار دیگر می‌کند و در جلوت تظاهر به نکردن آنچه کرده است، در مغاره روانش، برای خویش دو جلوه قائل می‌شود. یکی جلوه در خویش و با خویش (عبدالرضا هلالی در خلوت حال می‌کند، آواز گوش می‌دهد و از مواهب حیات و زیبائی‌های جفت مؤنثش ـ و به من مربوط نیست حلالش یا حرامش ـ لذت می‌برد. نوش جانش. او هم مثل همه بنی بشر حق دارد از لذایذ دنیوی بهره‌مند شود) گرفتاری با همین رقم کوچک نظام ولایت فقیه آنجا آشکار می‌شود که در مقابل غیر، همین آقا ناگهان تبدیل به مدّاح المؤمنین می‌شود و برای حسین و عباس و قاسم ناله می‌کند و نوحه سر می‌دهد. گفتم این رقم کوچک است. به بزرگترها هم می‌رسیم. حضرت آیت‌الله ناصر ابوالمکارم شیرازی، در درس خارج مکرّر از اخلاق و انسانیت و دروس مکتب اهل البیت و صفات پیامبر اکرم سخن می‌گوید. ظلم و ظالم را محکوم می‌کند. هم اکنون یکی از موعظه‌هایش در برابر من است. همین آقا در خلوت به آقازاده دستور می‌دهد زمین‌های اطراف کارخانه نیشکر دزفول را بفروشد و کارگران را بیرون بریزد و اعتنایی به ناله و التماس خانواده کارگران و کشاورزان منطقه نکند.
مقام معظم رهبری در باب امتداد یافتن انقلاب مبارکه اسلامی در انقلابهای بهار عربی داد سخن می‌دهد. دستگاه‌های تبلیغاتی و بوق‌های تصویری و صوتی و نوشتاریش از بامداد تا شام درباره جنایات آل خلیفه در بحرین سخن سرمی‌دهند و در لبنان با ساختن موجود هفت خط و هفت سری به نام حزب‌الله به اسم مقاومت و مبارزه با اسرائیل، ملتی را که از شایسته‌ترین ملتهای منطقه با تنوع مذهبی و سیاسی است به اسارت می‌گیرد. دستگاه امنیتی‌اش در کشتار برجسته‌ترین شخصیت‌های لبنانی همدست و راهنمای امنیت خانه بعثی بشار الاسد و حزب‌الله است و از همه بدتر همانطور که قتل عام بیش از یکصد هزار مسلمان شیشانی توسط ارتش روس با غمض عین و بی‌اعتنائی برخورد می‌کند، در سوریه، هم در قتل عام مردم اغلب مسلمان یار و یاور رژیم سوریه می‌شود و هم اسد را به کشتار بیشتر تشویق می‌کند. در مورد ایشان دیگر کار از خویش پنهان و خویش آشکار گذشته است که کرامات حضرتش همگی علنی و آشکار است.
در باب ایشان پدر عروسشان حداد عادل چنان از درویشی و زهد و نان پنیر خوردنشان سخن می‌گوید که اگر از ساده دلان باشی گمان می‌کنی یک ابوسعید ابوالخیر دیگر در وجود حضرتش تجلی یافته است.
و همزمان مشاهده می‌کنی در ستاد پیگیری فرمان امام، سی وکیل در خدمت دستگاه ولایت شب و روز در حال صدور سند مالکیت زمین و خانه توقیفی و مصادره‌ای مردم به نام نامی مقام ولایت هستند. مرحوم بهبودی در یادداشتهایش از روزی یاد می‌کند که به مناسبت نوروز به رضاشاه می‌گوید قربان، حالا شما شاه هستید و زمین و ضیاع و عقار دارید و باید با کرم بیشتری با کارکنان دربار روبرو شوید و عیدی بیشتری به آنها بدهید. این حرف ظاهراً به رضاشاه گران می‌آید و به او می‌گوید (نقل به مضمون) قد تو کوتاهتر از من است، تو دو متر کفن می‌بری من پنج متر. فکر می‌کنی این اموال را برای خودم می‌خواهم؟ نه من! این زمین‌ها را متصرف شدم تا آباد شود وگرنه همه را می‌گذاریم و می‌رویم. حالا کجاست که ببیند چند میلیون سند مالکیت به نام علی بن جواد الحسینی خامنه‌ای صادر می‌شود. و ایشان رضای میرپنج نیست، نایب امام زمان و ولی فقیه و ولی امر مسلمانان جهان مطابق ادعای خود هستند. در ادبیات مقام رهبری، نباید ظلم کرد. نباید مال مردم را بالا کشید، نباید به نوامیس مردم تعرض کرد اما همه اینها و بدتر، در دوران خلافت ایشان صورت می‌گیرد.
پیش از این درباب حسینی نامی که معاون وزیر اطلاعات بود و با نام ولایتی خود را معرفی می‌کرد نوشتم در جمهوری نفاق و منافقین این آقا که به لطف دوستی عزیز و هزارساله دریافتم از بستگان نزدیک رئیس دفتر مقام معظم مربوطه یعنی جناب محمدی گلپایگانی داماد دولت فخیمه، است، طی چند سال از یک جوجه طلبه نحیف مسکین به یکی از قارونهای ولایت فقیه تبدیل شد و امروز فقط دارائی‌اش از اموال غیرمنقول سر به صد میلیارد تومان می‌زند.
در جمهوری نفاق، محسنی اژه‌ای طلبه‌ای که برای قاضی شدن، یک زندانی بیچاره امنیتی را واداشت به جایش امتحان دیپلم بدهد و بعد اجتهادش را معادل فوق لیسانس حقوق دانستند و در مقام قاضی و امروز دادستانش نشاندند یکی از فاسدترین سران مافیا است که از طریق کارگزارش «تراوشلو» هر صاحب صنعت و مدیر شرکت موفقی را با تهدید وادار به باج دادن می‌کند. در یک مورد فردی به نام «افراشته» را با تهدید به مصادره اموال و اعدام واداشتند نماینده محسنی اژه‌ای را در همه کارهایش شریک کند. آقای خامنه‌ای رئیس دولت نفاق و منافقین اینها را نمی‌داند؟ حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر مهدی خاموشی یکی از برادران مافیای خاموشی که اتاق بازرگانی و صنایع و بازار و تجارت با چین در کف باکفایت این مافیاست، از بندگان مورد عنایت مقام رهبری است به‌همین مناسبت ریاست سازمان تبلیغات اسلامی را به ایشان سپرده‌اند. این جناب متولد 1341 است و از مدرسه سپهسالار دکترای فقه گرفته است!! آقای مهدی خاموشی مثل برادرانش شم تجاری خوبی دارد و در مکتب او پول جای شرف و اخلاق را گرفته است. دزدی‌های کلان در سازمان تبلیغات، حوزه هنری، خبرگزاری مهر، و دیگر تشکیلات وابسته به سازمان، موضوعی نیست که از چشم و گوشی پنهان مانده باشد.
مقام معظم رهبری از چندی پیش مبارزه با ماهواره را به عهده ایشان گذاشته است. آقا مهدی با کمک حسین تائب جانشین فرمانده اطلاعات سپاه و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات برنامه ریزی دقیقی برای مبارزه با تلویزیون‌های ماهواره‌ای و مدیران و مجریان آن تدارک دیده است که از موارد آن، یکی احضار و دستگیری اقوام کارکنان رسانه‌های خارج از کشور و تهدید آنها به دستگیری و مصادره اموال و دومی استفاده از بعضی افراد در خارج برای تخریب چهره‌های مبارز و محبوب تلویزیونی و رادیوئی و مطبوعاتی است که از دیرباز مبارزه با رژیم ولایت فقیه، عمده‌ترین دلیل برای حضور رسانه‌ای آنها بوده است. دستگیری دوبلورهای یک شبکه موفق در خارج کشور و تهدید خانواده مدیر این شبکه و دستگیری فامیل نزدیک او برای باجگیری از دیگر اقدامات درخشان آقا مهدی در ماه‌های اخیر بوده است. جالب اینکه آقا مهدی که روابط بسیار نزدیکی با سردار محمدباقر قالیباف شهردار تهران و یکی از مشتاقان کرسی ریاست جمهوری دارد، چندی پیش به عنوان نماینده قالیباف در کمیته 8 نفره اصولگرایان حاضر شد و از ضرورت حمایت از نامزدی قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری آینده داد سخن داد. اما هفته بعد پس از آنکه اصغر حجازی به نیابت از جانب رهبر به او گفت فضولی موقوف و حضرت آقا نمی‌خواهند از قالیباف حمایت شود، به‌بهانه بیماری و گرفتاری از کمیته خارج شد. امروز آقا مهدی با اقتدار سازمان تبلیغات را با میلیاردها تومان بودجه اداره می‌کند. می‌گیرد، می‌بندد، مصادره می‌کند. در صادرات و واردات دستی دارد، و خلاصه این معلم اخلاق جمهوری ولایت فقیه نمادی از نفاق و بی‌اخلاقی است که چون به خلوت می‌رود آن کار دیگر می‌کند.
حال در چنین نظامی، یک بچه پاخط، و رویگرزاده‌ای که خواب ریاست جمهوری را هم نمی‌دید، با مظلوم‌نمایی و جذب و کسب قلب مقام ولایت، در جایگاه دوم در نظام ولایت فقیه نشست. چهار سال اول مطابق میل ارباب رقصید و چهچه زد. اسرائیل را نابود کرد و با کفر و استکبار در ستیز شد. مستضعفان را تقدیر کرد و پولدارها را تقبیح تا آنکه آبی زیر پوستش رفت و مرادش رحیم مشائی به او آموخت که پایگاه قدرت را نباید به‌راحتی از دست داد. در دور دوم که به‌لطف ارباب فقیه و تقلب بزرگ تاریخ بار دیگر عهده‌دار مقام ریاست شد، راه و روش دیگری برگزید. و چون در سه روز اقامت در وزارت اطلاعات از پرونده‌های سری خبردار شد، شروع به تهدید دیگر باندهای مافیائی کرد که «میگم، میگما» و گفت. البته اندکی، اما بیش از آن، اطلاعاتی را درز داد که حقاً کل اعتبار و آبروی نظام را زیر سؤال برد. و در چند ماهه آینده باید منتظر اطلاعاتی بود که دستگاه مقام رهبری را زیر ذره‌بین می‌گذارد. در جمهوری نفاق نه دوستی ارزش دارد و نه مرید و مرادی، نفاق در ذات استبداد دینی است. رئیس جمهوری که به مدد تقلب مورد تأیید رهبر به ریاست می‌رسد، نه ارزشی برای عمامه رهبر قائل است و نه انقلابی که ریشش حسابی درآمده، در مقابل، همان آقائی که فرمود این محمود جان از رفسنجانی به ما نزدیکتر است به هر وسیله‌ای متوسل می‌شود تا دخل رئیس جمهوری متمردش را بیاورد.
آنها که در جمهوری ولایت فقیه دنبال دین و معرفت و ارزش‌های الهی بودند حالا در می‌یابند تنها ارزشی که در این رژیم هر روز افزونتر می‌شود ارزش دلار است وگرنه اخلاق و ایمان و معرفت به سرعت برق از دست رفته و می‌رود و رسیدن مؤمنان و برقع و چادر بر سر قدرت خانم کردن هم راه به جائی نخواهد برد.
جمع منافقین به دریدن هم مشغولند و این اتفاق مبارکی است.

شنبه 23 تا دوشنبه 25 فوریه
اسلام ناب در سراشیبی

آنچه در مصر و تونس و سوریه و تا حدودی یمن و بحرین می‌گذرد، نه تنها اسباب نگرانی بلکه گویای این حقیقت است که دکتر محمد البرادعی چند روز قبل آن را اعلام کرد «آنچه رخ داد انقلاب بی‌عقلی علیه خرد بود». در واقع مصر همانطور که استاد احمد احرار در شماره گذشته یادآور شده بود با کمی تفاوت که ناشی از ویژگی‌های مصر نسبت به ایران می‌شود، همان تجربۀ ما را در جریان انقلاب، تجربه می‌کند. تفاوت عمده در جامعه مدنی مصر، و رسانه‌های آزادی است که پایه‌اش در زمان حسنی مبارک گذاشته شد.
اخوان المسلمین به‌عنوان یک جنبش 80 ساله با داشتن یک سازمان قدرتمند که مثل حزب توده در دهه 20 و سی خورشیدی در همه سو عواملی داشت، طی سالهای مبارزه آشکار و پنهان در تمام سازمانها و مؤسسات دولتی و غیردولتی ریشه دوانده بود. و در عین حال با دراختیار داشتن دوسوم مساجد و شوراهای محله‌ای، توانست بی آنکه در انقلاب نقش اساسی بازی کند، در پس پرده، ضمن ساخت و پاخت با نظامیان (اعلام بی‌طرفی ارتش در ایران) در صف نخست جای گیرد و یک به یک بازیگران اصلی انقلاب را کنار بزند. بازیگرانی که بعضاً مثل حمدی صباحی و محمد البرادعی از محبوبیت بسیار بین انقلابیون برخوردار بودند. محمد مرسی گزینه اخوان برای ریاست جمهوری نبود. اخوانی که گفته بودند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی‌کنند و دکتر ابوالفتوح را به خاطر اعلام نامزدی اخراج کردند، وقتی اوضاع را بر وفق مراد دیدند خواستند خیرت شاطر، نایب مرشد و همه کاره خود را نامزد کنند اما توصیه دوستان آمریکائی این بود، مردی با قیافه شاطر و سوابقش نیروی دافعه دارد. بروید یک تحصیل کرده در خارج که زبان نیز می‌داند انتخاب کنید. دو گزینه پیش روی اخوان بود: محمد مرسی و آقای «کتاتنی» که به ریاست مجلس ملی منحل شده رسید و امروز دبیرکل حزب اخوان است. آنها مرسی را برگزیدند که در آمریکا درس خوانده بود و خانم کلینتون سخت تحت تأثیرش بود. مرسی زمانی که با کمک نظامیان و تغییر کوچکی در آرا به ریاست جمهوری رسید، تازه متوجه شد به این دلیل در مقام ریاست قرار گرفته که اوامر خیرت شاطر را اجرا کند. همین امر طی ماههای گذشته روزگار را بر مرسی تلختر از زهر و برای مردم مصر، دردناک کرده است. مصر در آشفته بازار فعلی، آینده تاریکی دارد اسلام ناب پنجه‌های خود را آشکار کرده است. کشتار مردم ادامه دارد و حالا سلفی‌ها و میلیشیای اخوان نیز به جمع آدمکشان اضافه شده‌اند.
مرسی در حیرت، خیابانها لبریز از مردم خشمگین، اقتصاد مصر در حال رکود، توریسم در حال نابودی و اکثریت مردم از غلطی که کرده‌اند پشیمان. در حدی که در سالروز سقوط مبارک هزاران تن به نفع او تظاهرات می‌کنند.
در تونس تلاشهای جبالی داماد راشد الغنوشی برای تشکیل یک کابینه سیاسی از تکنوکراتها بر اثر مخالفت پدرزن و حزب نهضت به جائی نرسید و او ناچار به استعفا شد و جایش را علی العُریض وزیر کشور سابق گرفت که تنها امتیازش این است که چند سالی در زندان بوده. در واقع مثل سرزمین خودمان شاگرد دوچرخه‌سازها، یکی بعد از دیگری مناصب عالیه را در اختیار می‌گیرند. به دنبال قتل «شکری بلعید» چهره ملی و سرشناس مخالف اسلامی‌ها، تونس گرفتار بحرانی است که حل آن به این زودی‌ها ممکن نیست. در مصر مرسی می‌خواهد هرچه زودتر با برگذاری انتخابات، شانه‌های خود را از زیر بار سنگین فشارهای اخوان و مردم خالی کند. اما اپوزیسیون که می‌داند انتخابات در شرایط فعلی، منجر به تشکیل پارلمانی زیر سلطه اسلامی‌ها خواهد شد خواستار تغییر زمان انتخابات به مدت شش ماه است و تهدید کرده در صورت عدم پذیرش تقاضایش انتخابات را تحریم خواهد کرد. در تونس نیز نهضت نگران است اگر انتخابات بیشتر به عقب افتد، با افزایش غضب مردم جایگاه خود و در نتیجه قدرت را از دست بدهد. در یمن مداخلات جمهوری اسلامی با ارسال اسلحه و آموزش مارکسیستهای جنوب یمن به رهبری علی سالم البیض رئیس جمهوری اسبق یمن جنوبی و نخست وزیر دوران اتحاد، و حوثی‌های چهار امامی زیدی در شمال یمن می‌کوشد به چند پاره شدن یمن و تشکیل یک جمهوری شیعه در شمال در همسایگی سعودی، یاری رساند. در بحرین تلاشهای پادشاه در قالب شورای گفتگوی ملی باز با تحریکات جمهوری اسلامی، هنوز به نتیجه نرسیده و سرانجام در سوریه کشتار در بدترین وجه ادمه دارد. و هر روز تأخیر غرب در یاری رساندن به ارتش آزاد و اپوزیسیون، ویرانی بیشتر سوریه، قتلهای زیادتر، و گسترش توسعه و نفوذ اسلامی‌ها، را به همراه خواهد داشت. آیا حقاً غرب و به ویژه آمریکا مغز خر خورده است؟ (در انقلاب ما مگر نخورده بود؟)

March 1, 2013 08:46 PM






advertise at nourizadeh . com