March 08, 2013

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

کجا روم، چه کنم، چاره از کجا جویم؟

سه ‌شنبه 26 فوریه تا جمعه 1 مارس
نقش شوم ولایت
ولید المعلم (طارق عزیز بشار الاسد) که بیش از نیم قرن در صحنه دیپلماسی سوریه در داخل و خارج کشور حاضر بوده است و دیر سالی است زمام وزارت خارجه سوریه را در دست دارد، در سفر اخیرش به دارالخلافه تهران، بیش از هر زمان، زبان به تقدیر و ستایش از مقام ولایت گشود. در همه زوایای چهره المعلم می‌شد یأس و نومیدی را مشاهده کرد با اینهمه زمانی که او درباره برادر علی اکبر صالحی سخن گفت و بدون توجه به پروتکل بین‌المللی و مسلّمات روابط دیپلماتیک، احمدی‌نژاد را دور زد و بدون آنکه مراتب سپاس و قدردانی اربابش را نسبت به همتای ایرانیش محمود احمدی‌نژاد ابراز کند، زبان به ستایش مقام معظم رهبری گشود و از اینکه آقا، رعایت احوال فرزندی بشار را همواره کرده و مثل کوه پشت او ایستاده است، اظهار سپاس و قدردانی کرد. همین گفته ولید المعلم برای آنها که هنوز درباره ابعاد حضور اهالی ولایت فقیه در کنار نیروهای جنایتکار رژیم بعثی سوریه تردید دارند، روشنگر حقیقتی بود که صاحب این قلم از دو سال پیش درباره آن نوشته و گفته‌ام. رژیم علوی بعثی سوریه و رژیم ولایت فقیه دوقلوهای به هم چسبیده‌اند.

جدا کردن آنها از هم مرگ هر دو را به دنبال خواهد داشت. رهبر جمهوری اسلامی با دانستن این حقیقت طی دو سال اخیر صدها میلیون دلار کمک نقدی، میلیونها دلار اسلحه و صدها تن از سپاهیان، لشکر قدس و محمد رسول‌الله و تیپ‌های کوماندو را در اختیار رژیم سوریه قرار داده است. کار آقای خامنه‌ای حتی در چهارچوب قوانین جمهوری ولایت فقیه، غیرقانونی و غیرشرعی است. با اینهمه خلیفه‌ای که رعایایش در رنج و تعب با هزاران مشکل روبرویند و با اقتصاد ورشکسته، مدیریت ناکارآمد و شیوه‌های سرکوبگری رژیم امنیتی ولایت فقیه، هر روز در تقابل هستند، بی‌اعتنا به احوال رعیت، هیچ همّ و غمی به جز نجات دادن توام سوریه خود ندارد.
فردی نزدیک به دکتر علی اکبر ولایتی نقل می‌کرد؛ هر شب ساعتی آقای ولایتی در کنار آتش رهبر، اخبار و گزارشهای ویژه و بعضاً محرمانه درباره سوریه را به اطلاع ایشان می‌رساند. در عین حال یک روز در میان محمدرضا شیبانی سفیر رژیم در دمشق، گزارشهای محرمانه را از طریق خط مستقیم دفتر مقام معظم با دمشق به اطلاع سید مجتبی می‌رساند تا والد خود را در جریان این گزارشها قرار دهد.
آقای خامنه‌ای می‌داند بشار رفتنی است. کسی که 70 هزار تن از هموطنانش را به قتل رسانده و نیروهایش صدها زن را مورد تجاوز قرار داده‌اند و بیشتر از دویست هزار تن از مردم بی‌گناه سوریه در زندان‌های رژیم بعثی تحت شکنجه و تهدید قرار دارند و تعداد آوارگان سوریه سر به فلک زده و از یک میلیون تن فزونی گرفته است، نخواهد توانست بر کشوری که به دست او و سربازانش ویران شده حکومت کند. با اینهمه آقای علی اکبر صالحی با بی‌آزرمی از حضور بشار در انتخابات ریاست جمهوری سال 2014 سخن می‌گوید و بی‌اعتنا به فریاد میلیونها سوری که خواستار برکناری بشار هستند، مدعی می‌شود که رئیس جمهوری سوریه منتخب مردم است و تا پایان دوره ریاستش با اقتدار حکومت خواهد کرد. این گفته‌ها در گوش اسد و نوکرانش، آهنگی خوش دارد ولی موج نفرت از جمهوری ولایت فقیه را در سوریه و منطقه روز به روز بالا و بالاتر می‌برد.
نشست رم با حضور کشورهائی که دوستان ملت سوریه نام گرفته‌اند، ظاهراً در تصمیمی که این بار ایالات متحده نیز آن را تأیید کرد، جواز دادن نفربرهای زرهی، زره پوشها، آمبولانس، و دیگر وسائل نقلیه رزمی را به ارتش آزاد سوریه صادر کرد. اما در حالی که قرار بود بلافاصله بعد از رم، اعضای ائتلاف ملی معارض، در استانبول، نخست وزیر موقت را انتخاب کنند و او با مشورت ائتلاف، وزیران خود را برگزیند، آقای معاذالخطیب رئیس ائتلاف اعلام کرد این نشست به تأخیر افتاده است. سفر ولید المعلم درست بعد از اجتماع رم انجام گرفت. او پیش از سفر به تهران، از مسکو نیز دیدار کرده بود. روس‌ها علی‌رغم آنکه همچنان خواستار یافتن راه حلی سیاسی و گفتگوی نمایندگان اپوزیسیون با نمایندگان رژیم سوریه هستند، (و به نظر می‌رسد در دیدار اخیر وزیر خارجه جدید آمریکا جان کری و همتای روسی‌اش ایگور ایوانف، احیای دستاوردهای نخستین نشست ژنو درباره سوریه، با تعدیلاتی که زمینه خروج بشار الاسد را از قدرت فراهم سازد، مورد توافق قرار گرفته است) اما خوب می‌دانند، که هر نوع توافقی بین اپوزیسیون و حاکمیت با بودن اسد غیرممکن است. در این میان بریتانیا و فرانسه گامهائی فراتر از حمایت لفظی و مالی از ارتش آزاد سوریه و جناح سیاسی آن برداشته‌اند. بعضی گزارشها حکایت از دادن اطلاعات لجستیک از سوی این دو کشور به ارتش آزاد می‌کند. ترکیه و قطر نیز کمکهای خود را در هفته‌های اخیر به اپوزیسیون با دادن توپها و موشکهای سبک ضد هواپیما و تفنگ‌های مجهز به لیزر، ساخت کرواسی، افزایش داده‌اند. شاید همین امر موجب حمله شدید ولیدالمعلم به ترکیه و قطر در کنفرانس مطبوعاتی‌اش درتهران بود. در یک برنامه تلویزیونی در تلویزیون اسکای نیوز، همراه با دوست و همکارم آقای جعاره که از روزنامه‌نگاران مبارز سوریه و از سخنگویان مبارزان داخل کشور است، بحث ما به نقش رژیم ولایت فقیه در قتل عام مردم سوریه می‌رسد. جعاره می‌گوید: ما هیچ دشمنی با ایران نداشته و نداریم، این رژیم ایران است که با حمایت کورکورانه خود از رژیم جنایتکار اسد، روز به روز در نگاه مردم سوریه و جهان عرب، منفورتر می‌شود. حالا دیگر تسبیح فروشان زینبیه هم نفرت خود را از ایران که تا دو سال پیش زائرانش روی چشم آنها جای داشتند، پنهان نمی‌کنند. می‌گوید؛ رژیم اسلامی در ایران، گزیری جز کمک به بشار الاسد تا روز سرنگونیش ندارد. سرنوشت آقای خامنه‌ای به سرنوشت فرزند خوانده‌اش بشار پیوند خورده است. آقای صالحی در نشست مطبوعاتی همراه با ولید المعلم دست به یک مغالطه بزرگ می‌زند. او مدعی می‌شود رژیم‌هائی که مورد حمایت مردم نیستند مثل رژیم‌های پیشین عراق و لیبی توسط مردم سرنگون شدند و صدام و قذافی به جرم جنایات خود مجازات شدند اما اسد مورد حمایت ملتش می‌باشد. به دستور جمهوری اسلامی بیش از سه هزار جنگجوی حزب‌الله همراه با داوطلبان شیعه از عراق در کنار سپاه پاسداران در سوریه علیه مردم مبارز و شجاع این کشور می‌جنگند. بشار الاسد در گفتگوی اخیر خود با ساندی تایمز می‌کوشد غرب را از پیامدهای سقوطش برحذر دارد. او همه مبارزان را علیه رژیمش تروریست می‌خواند و ادعا می‌کند، در صورت رفتن او سوریه به دست پیروان مکتب القاعده خواهد افتاد. این درست که بخشی از شبه نظامیان که علیه او می‌جنگند وابسته به سلفی‌ها و بعضاً طرفدار القاعده هستند، اما تعداد اینها به‌علت تعلل و این دست و آن دست کردن آمریکا و متحدانش افزایش چشمگیری داشته است. اشاره می‌کنم که امروز رژیم جمهوری اسلامی در هر نقطه‌ای که آشوبی باشد، با پیت نفت سپاه و لشگر مزدورانش حاضر است که این آتش را چنان شعله‌ور سازد که سرتاسر کشور را فرا گیرد. نگاه کنید به یمن، به بحرین، به سومالی که اخیراً پای سربازان گمنام امام زمان به آن باز شده است، نیجریه و گابون، لبنان و سوریه و افغانستان و آنسو در آمریکای لاتین با کارنامه‌ای خونین در آرژانتین. این رژیم، ایران را مصادره کرده و چون در وطن پایگاهی ندارد و روز به روز فاصله‌اش با مردم ایران بیشتر می‌شود، نظر به خارج دارد به این امید که سرمایه‌گذاریش روی آشوب نتیجه دهد و رژیم‌هایی دوست هم چون حکومت نوری المالکی در عراق، اینجا و آنجا، قدرت را به دست گیرد. جان کری در سفر به مصر و ریاض و دیدارش با وزرای خارجه کشورهای عضو شورای همکاری‌های خلیج فارس، همه جا شکوه رژیم ولایت فقیه می‌شنود. خوش‌بینی او در رابطه با ایجاد تحولی مثبت در مواضع رژیم ایران در رابطه با پرونده اتمی‌اش، با بدبینی مطلق وزرای خارجه شورای همکاری‌های کشورهای حاشیه خلیج فارس روبرو می‌شود.

از انتخابات چه خبر
ورود حاج منوچهر متکی در کنار آقای سعیدی‌کیا، به حلقه نامزدهای مجاز، در مبارزه انتخاباتی پیش رو، امر شگفتی‌آوری نبود. از زمان برکناری توهین آمیز او از وزارت خارجه، متکی به سقاخانه بیت مقام ولایت دخیل ‌بست. متکی در وزارت خارجه به شیوه دوران خاقان مغفور، علاوه بر گماردن اهل بیت و فامیل و بچه محل‌های خود در مناصب حساس، وزارت امور خارجه را به یک باشگاه فامیلی و مقرّ آشنایان دور و نزدیک خود تبدیل کرد.
در سفرهای خارج همواره یک تیم از نزدیکانش او را همراهی می‌کردند. اصولاً کشور در دست‌های باکفایت ولی فقیه، تطبیق کامل نظام مافیائی تیولدار را شاهد است. هر یک از دسته‌های مافیائی قدرت، ساز خود را می‌زنند و گاهی آهنگی که از درون می‌رسد و مدتی ما را دلمشغول و خاطره دوران اصلاحات را در دل ما تجدید می‌کند. اما دو سه روز بعد دوباره سکوت است و سرسپردن به «امید» دوباره برخاستن ایران و مشارکت در جنبشی دیگر. اما هیچکدام از ما به این سؤال پاسخ نمی‌دهد که برای دیدن روز مبارک خیزش، چه کرده و چه می‌کنیم. در دور و بر ما ملتها برای برقراری حاکمیت ملی و مردمسالاری به پا خاسته‌اند و هزینه می‌دهند. و اگر تلاششان منجر به روی کار آمدن نظامهائی از جنس نظامهای مصر و تونس شد بار دیگر به پا می‌خیزند. اما ما «همچنان دوره می‌کنیم دیروز را و امروز را، هنوز را» امروز در میهن ما همه شرایط برای یک خیزش مردمی فراهم است. رژیم چند پاره شده، در درون خانه خود، بیش از آنکه نگران خیزش مردمی باشد گرفتار کابوس به ریاست رسیدن عمرو و زید است. آقای خامنه‌ای که بی‌درایتی و کم‌خردی خود را بارها آشکار کرده، مشغول توطئه‌گری علیه احمدی‌نژاد و رفسنجانی و اصلاح طلبان است و احمدی‌نژاد با آگاهی از اینکه مقام معظم تمام این فتنه‌ها را علیه او و دولتش هدایت می‌کند، با همه توان برای بی‌آبرو کردن نظام و از اعتبار انداختن سکّه رهبری تلاش می‌کند. چند هفته پیش اسامی مشتاقان جلوس بر کرسی ریاست جمهوری را ذکر کردم. در این هفته یکی از آنها یعنی سردار سرلشگر دکتر محسن رضائی به صدا درآمد که آقا ما هم هستیم. صفرهای ریز و درشت برای فعلیت یافتن هر کدام به شکلی مشغول دلبری برای رهبری هستند که سرنوشت انتخابات و احتمالاً خود را در هفته‌های آینده تعیین خواهد کرد. تلاشهای احمدی‌نژاد و وزیر خارجه‌اش صالحی برای گشایشی در روابط به بن بست رسیده با آمریکا، با وتوی رهبر و «نه» بزرگ او ناکام می‌ماند. هاشمی رفسنجانی آرزوی دوباره نشستن بر کرسی ریاست مجلس بی‌بو و خاصیت خبرگان را انکار می‌کند و در حالی که همه نشانه‌ها حکایت از اشتیاق او برای بازگشت به صف اوّل نامزدهای (وفادار به ولایت فقیه) ریاست جمهوری دارد مثل عروسهای منتظر خوانده شدن خطبه عقد برای سومین بار، چشم به دربار معدلت گستر دوخته تا سرانجام صنمی که خود بر تخت قدرت نشانده، جواز ورودش به صحنه را صادر ‌کند. ولایتی و حداد عادل هر یک در خلوت خلیفه بیشتر اظهار بندگی می‌کنند که شاید میل خلیفه به آنها مایل شود. در این میان سردار قالیباف همچنان به آقا مجتبی نرد ارادت می‌بازد و امتیاز می‌دهد تا کاری را که 8 سال پیش قرار بود به لطف آقا مجتبی عهده‌دار شود، پس از خاتمه دوران ریاست محمودی، به دست گیرد. مرید پرده نشین مقام ولایت، سردار سابق محمد فروزنده نیز دست به یراق است تا اگر اراده نایب امام زمان تعلق گرفت به صحنه بپرد و تاج ریاست را از میان کفتارها و گرگها برباید.
وضع غریبی است. روزی یک کارخانه تعطیل، سه چهار شرکت ورشکسته، چند ده خودکشی، چند صد مرگ بر اثر اعتیاد و هوای آلوده، و فروپاشیدن بنیان کشور و اقتصاد و اجتماع و اخلاق و جدائی هر چه بیشتر اهالی ایران از یکدیگر، در چنین فضائی بار دیگر می‌گویم همه شرایط برای خیزشی تازه مهیا است الاّ یک شرط و آن بودن اپوزیسیونی لایق و متحد و دلسوز به حال وطن است. طی هفته‌های اخیر که من سخت مشغول راست و ریست کردن کارهای شبکه تلویزیونی «ایران فردا» بودم با مسائلی روبرو شدم که حقاً دود از سرم بلند کرد. از یکسو رژیم جمهوری اسلامی با جعلیاتی که سر هم می‌کرد و عوض کردن صدای من در برنامه تلویزیونی‌ام که بسیاری شاهد آن بودند و به صحنه آوردن جاسوس سوخته‌اش محمود زمانی که دو سال پیش کوس رسوائیش را در کوی و برزن و بازار به صدا درآورده بودند و یک صفحه مقاله هدی حسینی در الشرق الاوسط در مه 2011 می‌گفت که او کیست و چرا به خارج اعزام شده بود، می‌کوشید هنوز تلویزیون آغاز به کار نکرده را بدنام کند و زیر سؤال برد. از سوی دیگر عده‌ای که به ظاهر مخالف رژیمند در خارج از کشور شمشیرها را به روی تلویزیون و من کشیدند. و هیچکس به این سؤال پاسخی نمی‌داد که گشوده شدن دریچه‌ای تازه برای عرضه اخبار و تحلیل و موسیقی و ادبیات و هنر و سینما آن هم علیه جمهوری ولایت فقیه از سوی کسانی که بعضاً سه دهه سابقه مبارزه و حضور در رسانه‌های مکتوب و گویا و تصویری دارند چرا باید اسباب نگرانی عده‌ای در خارج کشور شود؟

شنبه 2 تا دوشنبه 4 مارس
درباره «ف.م.سخن» بسیار گفته و نوشته‌ام. فرزانه انسانی که از بی‌اعتنائی به جاه و نام در پرده نام قلمی خود، روی آشکار نکرد، با اینهمه هزاران مشتاق چون من تشنه نوشته‌های پربار او هستند. در نهایت بزرگواری اینهفته دو مطلب درباره جعلیات رژیم و ورود تلویزیون «ایران فردا» به جمع رسانه‌های تصویری در خارج کشور در «گویانیوز» منتشر کرد که من یکی از آنها را که درباره کار شرم آور رژیم است با سپاس از او در اینجا می‌آورم.

دکتر علیرضا نوری‌زاده، مدیر جی ال ویز و ولیعهد عربستان
عجب مهارتی! عجب ظرافتی! دم شان گرم به خدا! دشمن یعنی این! آقای حسین شریعتمداری، یک کم از صدا و سیمای آقای ضرغامی ظرافت یاد بگیر. واقعا آدم مبهوت می‌ماند از این همه مهارت و ظرافت! ما دیده بودیم که روتوش کاران صدا و سیما سر و سینه زنان را با مهارت می‌پوشانند طوری که اگر کارگردان سازنده فیلم هم این روتوش کاری را ببیند از حیرت دهانش باز می‌ماند. دیده بودیم که جک و رز را در فیلم تایتانیک برادر و خواهر هم می‌کنند طوری که اگر سناریست این فیلم، فیلم ورژن صدا وسیمای ما را ببیند از تعجب زبانش بند می‌آید. اما این همه مهارت و خلاقیت را حقیقتاً ندیده بودیم که باید به آقایان به این خاطر تبریک گفت. چطور می‌توان مدیر «جی‌ال‌ویز» را با کمی دستکاری تبدیل به ولیعهد عربستان سعودی کرد، در هیچ جای دنیا ممکن نیست مگر در ایران اسلامی آقایان.
بله. طبق معمول یادمان رفت بگوییم اصل جریان از چه قرار است. جناب دکتر نوری‌زاده در یکی از برنامه‌های تلویزیونی خود در مورد تلویزیون تازه تاسیس «ایران فردا» نکاتی را مطرح می‌کنند و از مدیر جی ال ویز ضمن سپاسگزاری به عنوان برادر و رفیقی که مشفق و ناصح است یاد می‌کنند. این ویديو وقتی به صدا و سیمای حکومت اسلامی می‌رسد، کارشناسان کارکشته آن، مدیر جی ال ویز را تبدیل می‌کنند به ولیعهد عربستان سعودی و بعد یک برنامه درست می‌کنند برای کوبیدن دکتر نوری‌زاده و تلویزیون ایشان. دستشان درد نکند. خیلی قشنگ این کار را می‌کنند. اما همان طور که ما فیلم تایتانیک اصل را دیده‌ایم و می‌دانیم جک و رز برادر و خواهر نیستند٬ ویديوی اصل دکتر نوری‌زاده را هم دیده‌ایم و می‌دانیم که ایشان نه از ولیعهد عربستان سعودی که از مدیر جی ال ویز به عنوان برادر و رفیق مشفق یاد می‌کنند. واقعا حیف! چرا باید ما اصل فیلم را ببینیم و پی به قضیه ببریم و جلوی دهانمان را نتوانیم بگیریم و آن را بر سر هر کوی و برزن جار بزنیم و زحمت صدا و سیمای سردار را بر باد دهیم؟ فضولی هم بد دردی است که ما بدان مبتلا هستیم. اگر امثال ما نباشیم همه فکر می‌کنند جناب دکتر نوری‌زاده بودجه تلویزیونشان را از عربستان می‌گیرند و هر چه از دهانشان در می‌آید به ایشان می‌گویند.
خب. حالا که چی؟ هیچی! مگر ما چیزی گفتیم؟ همان طور که روزگاری از روی پرده‌های زندان اوین گفتیم که اکبر گنجی در زندان است و نه در خانه‌اش، و همان طور که کشف کردیم بانوی اول امریکا لباسش طوری که خبرگزاری فارس برایش دوخته، نیست و یک جور دیگر است، و همان طور که متوجه شدیم صدا و سیما از ترکیب دو فیلم لویی دوفونس یک فیلم جدید ساخته، همین طور هم به این کشف نایل آمدیم و آن را بیان کردیم. حالا آقای ضرغامی چرا عصبانی می‌شوید؟ مگر نمی‌گویید که اسلام عزیز گفته است راستگو باشید و هر که را که حرف ناحق می‌زند رسوا کنید؟ ما هم همین کار را کردیم. شما هم برو یک کم فکر کن که گند این مسائل بالاخره در می‌آید و روسیاهی به زغال می‌ماند.

March 8, 2013 09:50 PM






advertise at nourizadeh . com