September 06, 2013

مرثیه ای برای کیهان

KAYHAN-1.jpg

کار از تو میرود مددی ای دلیل راه

میگوید آقا کیهان لندن دارد تعطیل میشود و به این ترتیب آخرین ستونی که همچنان " آن روزهای خوب و بد اما بی حضور آخوند در زندگی سیاسی و اجتماعی ما " را، در جان و جهان ما زنده نگاه داشته بود، فرو میریزد مثل خیلی از ستونهای دیگر که یکان یکان فرو ریخت. مگر پرویز اصفهانی نبود که دیر سالی خود و خانواده اش از بامداد تا شام در خدمت حضرت "نیمروز" بودند و سرانجام افسوسی بود بر لبان خوانندگانی که برای پایدار نگاه داشتن نیمروز، پایمردی نکردند. و دلی شکسته برای پرویز و خانواده اش، و پیش از آن مگر احمد شکرنیا نبود که اولین روزنامه خارج از کشور را پیش از پیروزی خمینی در بریتانیا منتشر کرد و سالها با استقامت ایران پست و بعد پست ایران را منتشر کرد و دست آخر آزرده به خلوت نشست و به کتابت حرفها و ...

و مگر عمرو و زید نبودند که طی سی و چهارسال گذشته آمدند و هستی باختند و به روشنگری پرداختند و شماری شان به هفت هزار سالگان پیوستند و بعضی همچنان دوره میکنند دیروز را و امروز را و هنوز را.
کیهان لندن اما حکایت دیگری بود چون با سابقه ای بیش از نیم قرن در داخل و مصادره ی آن توسط سید روح الله مصطفوی بعد از انقلاب، به اراده ی بنیان گزار و مدیرش زنده یاد دکتر مصطفی مصباح زاده در یک روز سرد سی سال پیش در لندن متولد شد. آن روز را هرگز از یاد نخواهم برد دکتر مصباح زاده، امیر طاهری سردبیر، نصیر امینی، دکتر ناصر رحیمی، دکتر عبدالله زاده، ویکتوریا بهرامی، لعبت والا، شمسی رحیمی، محمد حمیدی، احمد شکرنیا، نازی امینی ومن در تحریریه بودیم و گروه فنی در اتاق صفحه بندی، و بعد روزهائی که برای زودتر رسیدن مسابقه داشتیم هفت صبح امیر طاهری میآمد و نصیر و من و بعد روز با شوق و شور آغاز میشد و ... کیهان خاری بود به چشم رژیم و همچنان هست. دفتر پاریس با بودن زنده یاد هوشنگ وزیری، استادم احمد احرار، واشنگتن با منصوره پیرنیا دختر کیهان، کالیفورنیا با دکتر صدرالدین الهی یار و یاور همیشه دکتر و کیهان در هر هیأت و قامت و ... و به مرور ناصر محمدی که سه بار سکته قلبی نتیجه سخت کوشی هایش برای پایداری کیهان بود، همه و همه، از بامدادان تا شام میکوشیدند، روزنامه ای در شکل و شمایل کیهان همیشه و محتوائی خواندنی و گیرا، منطبق با واقعیات منتشر کنند. من آن روز بسیار جوان بودم و از خانه ام روزنامه اطلاعات که مثل کیهان مصادره شده بود به کیهان لندن آمده بودم. من شاگرد مدرسه ی نخست فردوسی جهانبانوئی و پهلوان و بعد دانشگاه زنده یاد عباس مسعودی و فرزندش فرهاد خان بودم، و دکتر مصباح زاده مرا هم مثل دیگر فرزندانش پذیرا شد. در طول راه کسانی آمدند و کسانی رفتند اما کیهان همیشه "کیهان" ماند با قامت رسا، و طرح و شمایل ویژه ای که انگار زیبائی های گذشته را تداعی میکرد.
حالا به من میگویند قرار است کیهان هم به نیمروز و پست ایران و روزگارنو پوروالی (که یکچند ناشر و سردبیرش بودم) و ... بپیوندد. من اما این را نه تنها باور ندارم بلکه با همه توان من و ما در برابر یاد آن بزرگمرد مصباح زاده، وظیفه داریم نگذاریم چراغی که او در غربت روشن کرد خاموش شود. این مهم انجام شدنی نیست مگر به همت شما خوانندگانی که سی سال با کیهان همسفر و همراه بودید. یادتان باشد این نما و شما، این شانزده صفحه ای که با خبر و تفسیر و مقاله و تحلیل و گزارش از خانه پدری و چهارسوی جهان هر پنجشنبه به دست شما میرسد، آخرین سنگری است که یادگار زندگی سه نسل از ماست. پدران، ما و فرزندانمان. فرامرزی ها و مصباح زاده ها و سمسارها آن را تحویل ما دادند، ما به جای دادن آن به دست فرزندانمان با چه روئی در چشم آنها خواهیم نگریست و خواهیم گفت ببخشید ما عرضه ی صیانت از قلعه ای را که مصباح زاده در سالهای جنگ بین الملل دوم، بر پا کرد نداشتیم. این وظیفه ی ملی ارباب تجارت و صاحبان ضیاع و عقار در خارج کشور است که میتوانند (و در سالهای عسرت بعضی شان به یاری کیهان آمده اند) در این روزهای سخت از خاموشی چراغ کیهان لندن جلوگیری کنند. توقف کیهان نایب امام زمان و اهل بیت ولایت فقیه را شادمان خواهد کرد. حسین بازجو اشغالگر کیهان در میهن دربند، جشن خواهد گرفت و در ویلای دماوند به مناسبت این پیروزی در معاشقه با کوکنار چنان خواهد کرد که روزی چند در نشئه ی وصل بیهوش و مدهوش شود. اربابش سید علی آقا نفسی از سر آسودگی خواهد کشید و وزارت جلیله ی اطلاعات به مسئول پیگیری "کیهان ضد انقلاب" خواهد گفت دیگر دل آسوده دار که کیهانی در کار نیست.
شما اما میتوانید جلوی برپائی بساط شادی و سرور اهالی ولایت فقیه را بگیرید. کار زیادی نمیخواهد فقط کیهان را در این روزهای سخت تنها نگذارید. من تعطیلی کیهان را باور ندارم. آن روز که به فرمان خمینی امید ایران را توقیف کردند و با بالاترین تیراژ در تاریخ نشریات هفتگی در ایران، به ما اجازه ندادند به قول اصغر واقدی "عاشقانه بگوئیم، به ما اجازه ندادند مهربان باشیم " در حالیکه با زنده یاد علی اکبر صفی پور و همکارانم علی زائر زاده، سیاوش خورشیدی، مهدی فشنگچی، داریوش نظری که پرپر شد، لیلی گلزار، صامتی، آصف نیا آریائی، اسماعیلی، حسن بیگی، دکتر طوسی، و ... اشک میریختیم ، نوشتم که ما خاموش نمیشویم . بعد در غربت به عزای پست ایران و نیمروز و روزگار نو نشستم . حالا اما دیگر طاقت به عزای کیهان نشستن را ندارم بنابراین گریبان زندگان را خواهم گرفت. نباید بگذاریم کیهان تعطیل شود. همچنانکه وظیفه داریم چراغهائی را که اینجا و آنجا سوسو میزنند، فردوسی امروز عباس پهلوان، ایران استار بیژن بینش، شهروند حسن زرهی، جهان، ایرانیان تقی مختار و ... پاسداری کنیم هر چراغی که خاموش شود، شعله ی امیدی خاکستر خواهد شد اما خاموشی کیهان یعنی، خداحافظ دکتر مصباح زاده، خداحافظ فرامرزی، خدا حافظ سمسار، دوامی، دری، خداحافظ الهی، خداحافظ استاد احرار، دکتر فاطمی وناصر محمدی، خداحافظ بهمن چهاردهی عزیز ... خد حافظ ای شکوه دیر و دور مانده در صفحات نشریه ای که در اشغال وطن متولد شد و حالا نباید بگذاریم در اشغال دوباره میهن خاموش شود. نباتید بگذاریم، این وظیفه ملی همه ماست.

September 6, 2013 09:58 AM






advertise at nourizadeh . com