September 13, 2015

ما بچه های خوب امیریه

PB160023.JPG

مرثیه‌ای برای دوستی‌ها، عشق‌ها و امیدهای از کف رفته‌
نگاهی به داستان "ما بچه های خوب امیریه " نوشته ی علی رضا نوری زاده
لیلا سامانی

«در زمانه‌ای که عقاید مذهبی یا آرمانهای سیاسی بر یک جامعه چیره می‌شود، رسالت نویسنده در همراهی متوازن با این اتفاق و بازگو کردن احساسات، عقاید و آرزوهای مردمان آن سرزمین تعریف می‌شود.»
این نقل قول از خوان گویتیسولو، نویسنده‌ی اسپانیایی تبار، اشارتی‌ست بر الگوی آثار نویسندگانی که در سرزمینهای غنوده بر انقلاب و قیام بالیده‌اند و تعریفی کلی از محتوای رمانهای برساخته از این وقایع ارائه می‌دهد.
با لحاظ کردن این تعریف، آن دسته از نویسندگانی که اتفاق نظر مردمان برای وقوع یک انقلاب را محترم نمی‌شمرند و آنهایی که قلبشان با شور و شعف همطونانشان به تپش نمی‌افتد و با درماندگی‌شان فشرده نمی‌شود، از دریافت حقیقت آن خیزش و تبدیلش به واژگانی ماندگار ناتوانند و قادر به ادا کردن مراد اصلی ادبیات متعهد نخواهند بود.
هر انقلاب، به مثابه‌ی یک حادثه‌ی عظیم تاریخی نیازمند راویانی‌ست که رویدادهای اجتماعی و سیاسی برآمده از آن انقلاب را ثبت و آنها را برای ارائه به نسلهای آینده جاودان کنند. در این میان نقش داستان‌نویسان بر خلاف مورخان، تنها به ضبط و مستند کردن وقایع تاریخی محدود نمی‌شود. فعالان حوزه‌ی ادبیات داستانی برآنند تا این تجارب بشری را از یک واقعه‌ی سیاسی صرف فراتر ببرند و با مدد گرفتن از دنیای تخیل ازتلواسه‌های جهان‌شمول آدمی بگویند، تا با اعجاز نیروی داستان، مرزهای زمان، جغرافیا و زبان بی‌اعتبار شود. از سوی دیگر این داستانها هوشمندانه مراقب‌اند تا به وادی تشریح گزارش‌گونه و تاریخ‌نگاری در نیفتند...

رمان «ما بچه‌های خوب امیریه» نوشته‌ی علیرضا نوری‌زاده از این دست آثار است. کتابی که در بطن روایت عاشقانه‌اش، روزهای پرالتهاب یک انقلاب می‌تپند. انقلابی که سایه‌ی پهناورش را بر زندگی آدمهای بسیاری می‌گستراند و وقایعی غیر قابل پیش‌بینی را رقم می‌زند.
کتاب با تمسک به سویه‌ی روزنامه نگاری نویسنده‌اش، قهرمان داستان را به روزهای نخستین پس از انقلاب 57 بهمن درایران برده و او را در مقام ناظر این رویداد عظیم معاصر قرار داده‌است، تا او ضمن بازگفتن داستان زندگی‌اش، از سیر استفالی این انقلاب روایت کند، از اوج لحظات شوق و هیجان تا ژرفای سرشکستگی و درماندگی.
نویسنده به واسطه‌ی حرفه‌اش، در بزنگاه‌های تاثیرگذار انقلاب حضور داشته و آنها را لمس کرده‌است. او نوشتن درباره‌ی انقلاب را از نوشتنِ انقلاب، مجزا می‌داند با این همه این دو را با هم می‌آمیزد و در کسوت یک نویسنده‌ی متعهد، ازانقلاب به عنوان یکی از تجربه‌های تاریخی یاد می‌کند و همزمان با الهام از قدرت قصه‌نویسی‌اش هرآنجا که لازم است، متن را از حقیقت به خیال سوق می‌دهد.
«ما بچه‌های خوب امیریه»، نقب نویسنده است به خاطرات کودکی و روزهای سراسر شور جوانی‌اش و روایتی تاریخی‌- داستانی‌ست از آنچه او در مقام یک نویسنده- روزنامه‌نگار شاهدش بوده‌است؛ از وصف ملاقاتهایش با شخصیتهای سیاسی و مذهبی گرفته تا شرح اعدام‌ها و سرکوبهای پس از انقلاب. او دیده‌ها، تجربیات و خاطراتش را بر بستری از یک داستان عاشقانه گسترانده‌است و در همان حال که از حقیقت به یغما رفتن انقلاب می‌گوید، با سفر به دنیای تخیل، قصه‌ای می‌آفریند عجین با عشق و امید.
«همان چند لحظه کفایت می‌کرد که بدانم تو تصویر را در ماه نگاه نکرده‌ای. چهره‌ات به سحرزدگان نمی‌مانست. بیشتر تجلی عصر بهاری بودی بر روی سنگفرشهای دانشکده‌ی حقوق، مقابل حوضی که صدها سنگ آرزو در آن گم شده‌بود و حبابهایش را صدای گلوله ترسانده بود.»
داستان با روایتی غیر خطی و همراه با فلش بکهای متعدد پیش‌ می‌رود و نویسنده در این اثنا هر از گاه با ورق زدن تاریخ بیهقی، تکرار تراژدی‌وار تاریخ را گوشزد می‌کند، حدیث بر دار کردن حسنک وزیر را زمزمه‌‌ می‌کند و ذکر زندانی شدن بزرجمهر را باز‌می‌خواند.
کتاب تصویری تکان‌دهنده از بی‌عدالتی، سرکوب، خفقان و کشتار پس از انقلاب ترسیم ‌می‌کند و مرگ هر انسان را به مثابه‌ی مرگ تمام بشریت تعریف می‌کند. آدمهایی که هریک حامل میراثی یگانه برای بشریت بودند و طعمه‌ی انقلاب شدند. از نظامیان و سردمداران حاکمیت مخلوع تا زنان و مردانی که برخی از آنها هنوز گلوهاشان از سرودها و شعارهای انقلابی خشک بود و هنوز لبان پژمرده‌شان را تر نکرده‌بودند که گلوله‌آجین شدند.
«رفیق من! اینها را ببخش. اینها نمی‌دانند تو که هستی، اینها بی‌خبرند که تو شعار آزادی را زمانی برداشته بودی که این آقای دلقک تنگستانی، هنوز الفبا را هم یاد نگرفته‌بود.»
فصل پایانی کتاب، با متنی دوزبانه کنایه‌ای تلخ است به روزگار تبعیدیان پس از انقلاب. تصویری‌ست از آمیختگی دلتنگی برای خیال گذشته‌، سردرگمی در خلا اکنون و هراس از وهم آینده. حدیث دل همه‌ی مهاجران لابدی‌ست که تبعید خودخواسته‌شان بریدن از خود و ریشه‌هایشان بود:
« تا من بروم، در تنهاییم را باز کنم روی زمین رها شوم و از این بالا نفسهایت را شماره کنم و دلم خوش باشد که فردا تو تکرار می‌شوی و شاید یکبار دیگر، در شب پیش از پرواز من بتوانم چمدانم را با خاطرات امیریه و شب هزار و یکم پر کنم. نگران مامور گمرک نباش»
علیرضا نوری‌زاده این داستان را به یاد همه‌ی «بچه‌های خوب» دیاری نوشته‌است که سلوکشان به مانند سنتهای محله‌هایی چون امیریه، اصیل و بکر بود، همانها که آرزومند پرشکوه‌ترین روزها برای سرزمینشان بودند. روایت او از روزهای انقلاب، بیش از آنکه شهادت‌نامه‌ای تاریخی باشد، مرثیه‌ایست برای دوستی‌ها، عشق‌ها و امیدهای از کف رفته‌ی گذشته و تابلویی‌ست از حرمان و هجران فرزندان یک خاک بلاخیز:
«از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه / انی رایت دهرا من هجرک القیامه»

توضیح آخر اینکه؛ کتاب نخستین بار در لندن منتشر شد و در کمتر از سه ماه به نایابی رسید . دومین چاپ را "نیما " در آلمان منتشرکرد و چاپهای سوم و چهارم و پنجم در آمریکا توسط " کانال یک " انتشار یافت و فروش فوق العاده ای داشت و سرانجام چاپ ششم کتاب توسط نشر الکترونیکی مردمک در سال 2012 به بازار کتاب عرضه شد . کنجکاوان جدی تر داستان فارسی می توانند نسخه ی چاپی و الکترونیکی کتاب را از طریق بازارچه ی مجازی آمازون تهییه کنند.


September 13, 2015 11:35 AM






advertise at nourizadeh . com