آخرین مطالب

پنجره ای رو به خانه پدری سه شنبه 8 مهر 1404

September 30, 2025

در برنامه امروز سه شنبه 8 مهر 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: همراه با محمدرضا شاهید سری به زندان سرکوب میزنیم عظمت دمکراسی و حقارت استبداد در نظام نایب المهدی. طرح صلح ترامپ فرانسه سعودی بار دیگر امیدها زنده می‌شود. در پنجره امشب پزشکیان، عراقچی و آفتابه سفر. چرا آمریکا التماس‌های مقام معظم رهبری را بی پاسخ گذاشت. پنجره را باز کنید ناگفته ها بسیار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/128196

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه 7 مهر 1404

September 29, 2025

در برنامه امروز دوشنبه 7 مهر 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: خاموشی شمعی که همه از وجودش روشنی را حس کردند کامران بروخیم پر کشید. پزشکیان هم به حزب دروغ پیوست. نگاهی به پادشاه اردن که چگونه از حق دفاع کرد و به ناتانیاهو تاخت که فرقی بین پیر و جوان می‌کند. در شورای امنیت چه گذشت. بزرگان در کنار حقیران فلسطین از رویا تا واقعیت. آیا سرانجام پرچم فلسطین بر فراز مسجد اقصی به اهتزاز در میاید. تصویب نامه شورای عالی امنیت ملی چه بود. پنجره را بگشائید ناگفته ها بسیار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/128167

لینک یوتیوب:

فایل صوتی کم حجم

تصویر سه رئیس پشت میز خطابه مجمع عمومی / علیرضا نوری زاده

September 26, 2025

احمد الشرع یک ساله شعوری فراتر از ۶۰ سال حکم پدر و پسر خونخوار دمشق ارائه می‌دهد
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۴ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۲۶ سِپتامبر ۲۰۲۵ ۱۵:۴۵

در مجمع عمومی امسال سازمان ملل در کنار حضور و سخنان تاثیرگذار دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، سه رئیس دیگر چنان گفتند و رفتار کردند که یکی یک‌شبه ره صدساله پیمود و دیگری یکی با اقتدار از ملتش گفت و فردای رهایی، اما سومی با گردن کج پشت تریبون رفت. سه فراز از سخنان این سه رئیس را می‌آورم و بعد به تحلیل انعکاس این سخنان و برخورد جهان با گویندگانش می‌پردازم. دکتر مسعود پزشکیان، جراح قلب، نماینده پارلمان و رئیس‌جمهوری منتخب رهبر جمهوری اسلامی با چند میلیون رای، هنگامی که عازم نیویورک بود، از طریق محمد مخبر، معاون اول رئیسی و مشاور ویژه ولی فقیه و رابط او با دنیای بیرون از ۱۷ پناهگاه، به خدمت سید علی مشرف شد. در این دیدار، او دستورالعمل‌هایی دریافت کرد که همه بر محور تلاش برای رفع خطر از «مقام معظم» و کسب و جلب قدرت‌های بزرگ از جمله آمریکا استوار بود. قمی، مشاور بین‌المللی «نایب المهدی» نیز که از دو سال پیش به جای محمدی گلپایگانی ازنفس‌افتاده، روسای‌جمهوری را در سفرهای خارجی‌شان بدرقه می‌کند و در گوششان دعای سفر می‌خواند، یک بار دیگر به جناب پرزیدنت همدلی «آقا» با او را وعده داد. در نیویورک، نخست پرزیدنت مسعود با عراقچی و معاونش یعنی عالیجناب غریب‌آبادی، داماد مربوطه سردار ذوالقدر، ایروانی، آتش‌بیار بغداد و نماینده دائمی و غیرقابل تغییر ولی فقیه در سازمان ملل، و مشاورانش جلسه ویژه‌ای در هتل ملنیوم هیلتون برپا کرد. در آن سالی که من به‌عنوان نویسنده و گزارشگر الشرق الاوسط، صدای آمریکا و دویچه وله و کیهان لندن و زنده‌یاد ایرج گرگین، سفر محمد خاتمی به نیویورک را پوشش می‌دادیم. خاتمی طرح گفتگوی تمدن‌های شهبانو فرح را به حساب خود زده بود و حالا آلبرایت برایش پنج دقیقه کف می‌زد، تا اینکه یک پچ‌پچ کمال خان خرازی، وزیر دول خارجه مقام معظم، خاتمی بازی را به هم زد و خاتمی از در عقب گریخت و به هتل پلازا بازگشت و… . این بار اما پزشکیان غریب و بال‌شکسته، آمد و با گردن کج، پشت تریبون رفت و مثل بچه‌مکتبی‌ها، نطق نوشته‌شده برایش را به دست گرفت و در چارچوب توجیهات ارباب شعارها را سرازیر کرد، بی آنکه در واژگانش، روح و در کلامش، حس‌وحالی باشد. مسعود پزشکیان سخنرانی خود را با گفته‌هایی از سنت‌های اسلامی و مسیحی و تورات آغاز کرد و همگان را به «صلح و دوستی» فراخواند و گفت که جهان در دو سال گذشته، این چنین [بر اساس آموزه‌های این سنت‌ها] نبود و نسل‌کشی در غزه و حمله به لبنان، سوریه، یمن را شاهد بود. پزشکیان گفت که همه این‌ها با حمایت قدرتمندترین کشور جهان رخ داد. او بی‌توجه به مهندسی سپاه و اراده امامانه سید علی آقا در به خون کشیدن هزار و ۲۰۰ اسرائیلی، تجاوز و قتل زنان و کودکان و به گروگان گرفتن بیش از ۲۰۰ شهروند اسرائیل، حتی در کنار محکوم کردن اسرائیل هم حاضر نشد حماس را محکوم کند که با جنایتش میدان به دست راستی‌های اسرائیلی داد تا ۵۰ هزار فلسطینی از جمله هزاران کودک و زن و مرد فلسطینی را به آتش کشند، غزه را ویران کنند و تحقق آرمان یک ملت را برای استقلال و حاکمیت ملی، سال‌ها عقب بیندازند. پزشکیان بر بلندای خطابه مجمع عمومی، آنقدر کوچک بود که گمان می‌بردی هیچ ابن هیچ، میراث‌دار «هیچی» خمینی در هواپیمای ایرفرانس در بازگشت به ایران است. پزشکیان نه دولتمرد، بل غلامی بود که به دستور ارباب، برای مشاطه کردن چهره زشت و خونین رژیمش به نیویورک رفت. او در بخشی از سخنانش مدعی شد هفته گذشته، سه کشور اروپایی پس از آنکه نتوانستند با بدعهدی ۱۰ ساله و به دنبال آن با حمایت از تجاوز نظامی، مردم سربلند ایران را به زانو دربیاورند، به دستور ایالات متحده با فشار، قلدری، تحمیل و سوءاستفاده آشکار کوشیدند قطعنامه‌های لغوشده شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی را بازگردانند. آقا هنوز به جهان عهد استعمار تعلق دارد و نمی‌داند کشورهای اروپایی «نوکر آمریکا» نیستند. آن سوتر، مردی که دولت آمریکا یک سال پیش برای سرش ۱۰ میلیون دلار جایزه گذاشته بود، آمد. اما نه آن جولانی قبل، بل دولتمردی که یک‌شبه ره صدساله پیموده است، کراوات‌های شیک می‌زند، موی بریانتین‌زده براق می‌کند و با تانی و آرام، از آرزوهای ملتش می‌گوید. روزگاری سلفی بوده است، اما از کتاب و سبحه و سنت نامی نمی‌آورد و بعد از ۶۰ سال به‌عنوان رهبر سوریه در جایی نشسته است که اسد و آقازاده جانی‌تر از پدرش، هرگز افتخار نشستن و ایستادن در آن جایگاه را نیافتند. از جمله سخنان احمد الشرع، این عبارات دلنشین بود که هزاران سوری در خیابان‌های دمشق و حمص و حلب و لاذقیه با شور و آواز از آن استقبال کردند: از زمان سقوط نظام سابق، سیاست ما روشن و مبتنی بر دیپلماسی متوازن، ایجاد ثبات امنیتی و توسعه اقتصادی بوده است و تلاش کرده‌ایم خلا قدرت را پر کنیم. او گفت که رژیم سابق از بدترین ابزارهای شکنجه علیه مردم استفاده می‌کرد، حدود یک میلیون انسان را کشت و حدود دو میلیون خانه را ویران کرد. اکنون سوریه به کشوری تبدیل شده که در پی صلح و شکوفایی است. متعهد می‌شوم هرکس را که دستش به خون مردم آلود است، به دستگاه عدالت بسپارم. رئیس دولت موقت سوریه همچنین مدعی شد که رژیم سابق مردم ضعیف و ناتوان را در بیش از ۲۰۰ حمله مستندشده، با سلاح‌های شیمیایی هدف قرار داد. او با اشاره به اینکه خواستار گفتگوی ملی فراگیر است، مدعی تلاش برای تشکیل یک دولت شایسته و تقویت اصل مشارکت شد و افزود: «ما از ترکیه، قطر، عربستان سعودی و همه کشورهای عربی و اسلامی، آمریکا و اتحادیه اروپا تشکر می‌کنیم.» احمد الشرع از گفتگو با اسرائیل برای خاتمه دشمنی‌هایی سخن گفت که طی ۸۰ سال ده‌ها هزار انسان را به قتل و ویرانی و نفرت کشاند، حال اما وقت آشتی است. او پس از سخنرانی، در جمع خبرنگاران در نیویورک گفت که امیدوار است تحریم‌ها علیه کشورش همگی درنهایت لغو شوند و افزود: «سوریه نمی‌خواهد هیچ ملتی رنجی را که ما کشیدیم تجربه کند. ما درد جنگ و ویرانی را می‌فهمیم.» او همچنین در بحبوحه جنگ اسرائیل، همبستگی خود را با فلسطینیان غزه اعلام کرد اما بدون شعار مرگ بر اسرائیل و تکیه روی ترکیب‌های حزب ولایت فقیه. از آن سو، پرزیدنت محمود عباس، چریک پیری که ۶۰ سال در جبهه جنگ و صلح برای آزادی و استقلال میهنش تلاش کرده، علی‌رغم بی‌نزاکتی ترامپ در ویزا ندادن به او، از طریق تماس ویدیویی، با همه دلش از آرزوهای ملتش گفت. ۱۰ سال پیش که به دیدارش رفته بودم، گفت ما فلسطینی‌ها باید بپذیریم که اسرائیل همسایه همیشگی ما است. او در خطابه‌اش گفت که فلسطینی‌ها حمله اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل را محکوم می‌کنند و متعهد شد که این گروه مسلح در حکومت آینده نوار غزه پس از پایان جنگ هیچ نقشی نخواهد داشت و باید سلاح‌هایش را تحویل دهد. ابومازن، رهبر ملت فلسطین، تصریح کرد که فلسطینی‌ها در باریکه غزه با جنگی همراه با نسل‌کشی، ویرانی، گرسنگی و آوارگی از سوی اسرائیل روبرو هستند. او چشم‌انداز مورد نظر خود برای شکل حکومت در سرزمین‌های فلسطینی پس از پایان جنگ را هم ترسیم کرد و گفت که تشکیلات خودگردان فلسطینی «آماده است مسئولیت کامل حکومت و امنیت را بر عهده بگیرد». به گفته رهبر ملت فلسطین، سپیده‌دم آزادی فرا خواهد رسید. او از آن دسته از رهبران جهان که در جریان جنگ غزه، از فلسطینی‌ها حمایت کردند، تشکر کرد و گفت که موج اخیر به رسمیت شناختن «کشور فلسطین» امید به صلح و پایان درگیری را برای مردمش زنده کرده است. او از کشورهای فرانسه، بریتانیا و کانادا بابت به رسمیت شناختن «کشور فلسطین» تشکر کرد و از دیگر کشورهایی که هنوز این گام را برنداشته‌اند، خواست چنین کنند. با این حال تاکید کرد که برای پاسخ به شرایط کنونی، به رسمیت شناختن نمادین کافی نیست. او گفت: «زمان آن رسیده که جامعه جهانی در حق ملت فلسطین عدالت را اجرا کند، تا آن‌ها بتوانند به حقوق مشروع خود برای رهایی از اشغال دست یابند و دیگر گروگان نوسان‌های سیاست‌های اسرائیل نباشند؛ سیاست‌هایی که حقوق ما را انکار می‌کنند و به ظلم، سرکوب و تجاوز خود ادامه می‌دهند.» بدون هیچ توضیح اضافی، این سخنان را کنار هم قرار دهید. خیلی آسان می‌توانید سره را از ناسره تشخیص دهید. برای محمود عباس و احمد الشرع، سپیده آزادی فرا خواهد رسید، اما برای مسعود پزشکیان، فردا سیاه‌تر از امروز تصویر می‌شود. ملتی سرفراز که جنبش مهسایش قلب جهان را لرزاند، امروز با نوکرانی که دست‌بسته ولایت‌اند، آرزو می‌کند فرصت احیای آزادی را بیابد. با بودن شاهزاده رضا پهلوی، نگران مرحله گذار نیستیم. همتی باید و درد مشترکی. دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

تفسیر خبر جمعه 4 مهر 1404

September 26, 2025

جمهوری اسلامی خطر سقوط را حس کرده است !

میهمانان:
علیرضا نوری زاده و منشه امیر

تفسیر خبر جمعه ۴ مهر
۲۱:۳۰ تهران | بازپخش : ۶ صبح و ۱۴:۳۰
شبکه ایران فردا

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/128116

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری جمعه 4 مهر 1404

September 26, 2025

در برنامه امروز جمعه 4 مهر 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: همراه با اسماعیل وفا یغمایی شاعر، نویسنده و تحلیلگر نگاهی خواهیم داشت به امید به شاهزاده رضا پهلوی برای آینده ایران، پیام شاهزاده رضا پهلوی پیرامون فعال شدن مکانیسم ماشه و فریبکاری آخوندها. پنجره را بگشائید ناگفته ها بسیار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/128117

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری پنجشنبه 3 مهر 1404

September 25, 2025

در برنامه امروز پنجشنبه 3 مهر 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: گفتگوی ما با دکتر محسن سازگارا نخست مقایسه ای بین سه رئیس مسعود خان پزشکیان که مدعی داشتن میلیونها رای است. احمد الشرع رئیس جمهوری موقت سوریه و‌ پرزیدنت محمود عباس در کنار دانالد ترامپ چهره های مورد توجه در سازمان ملل بودند. پزشکیان که بعد از خطاب به خامنه ای در تهران با دهان و دست بسته طوطی وار حرفهای خامنه ای را تکرار کرد، احمد الشرع که احترام جهان را برای خود و کشورش تضمین کرد و محمود عباس که آشکار ساخت همچنان یگانه بخت برای صلح است. با دکتر محسن سازگارا سخنان این سه رهبر در کنار بررسی سخنان ترامپ مورد بررسی قرار میگیرد. پنجره را بگشائید ناگفته ها بسیار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/128094

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری چهارشنبه 2 مهر 1404

September 24, 2025

در برنامه امروز چهارشنبه 2 مهر 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: زن زندگي آزادي، مهسا در جايگاه پري شادخت ايران. شهران طبري از چپولهاي لوچ ميگويد و جايگاه شاهزاده رضا پهلوي را مورد بررسي قرار ميدهد، ماشه در چشم خامنه اي. و اميد رهائی در نگاه ملت ايران. پنجره را بگشائيد ناگفته ها بسيار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/128075

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه 31 شهریور 1404

September 22, 2025

در برنامه امروز دوشنبه 31 شهریور 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: روحانی در عذاب تحفه آرادان در چنگ اوهام عراقچی با کشکول کدائی بر در کاخ سفید در انتظار. آیا ترامپ رحم خواهد کرد؟ کواکبیان باز هم آبروی ولایت جهل و جور و فساد را به آب داد. بازهم حسن روحانی از خیانت ضد برجامی ها می‌گوید، در شورای امنیت مکانیسم ماشه را اجرائی کرد. دولت فلسطین رویا و یا حقیقت. بریتانیا خالق اسرائیل دولت فلسطین را به رسمیت میشناسد. پنجره را بگشائید ناگفته ها بسیارند.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/128018

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری جمعه 28 شهریور 1404

September 19, 2025

در برنامه امروز جمعه 28 شهریور 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: نگاهی به اعتصابات در سالروز قتل مهسا امینی در گفتگو با آقای آرمان مستوفی. حکم ممنوعیت صدای زنان با هوش مصنوعی در نظام ولایت فقیه و اداره کشور در غیاب کنونی خامنه ای چگونه است؟ پنجره را بگشائید ناگفته ها بسیار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/127958

لینک یوتیوب:

تفسیر خبر جمعه 28 شهریور 1404

September 19, 2025

ایران : راهی به آینده ای روشن !

میهمانان: علیرضا نوری زاده و ایرج مصداقی

تفسیر خبر – جمعه ۲۸ شهریور | ۲۱:۳۰ تهران
بازپخش : ۶ صبح و ۱۴:۳۰
شبکه ایران فردا

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/127957

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری پنجشنبه 27 شهریور 1404

September 18, 2025

در برنامه امروز پنجشنبه 27 شهریور 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: زن زندگي آزادي، سه سال بعد از پرواز خونين مهسا – ژنيا جنبش زن زندگي آزادي در كجا ايستاده است. در گفتگو با دكتر محسن سازگارا سفر روبيو به اسرائيل و قطر. توافق بر سر پايان بخشيدن حيات جمهوري ولايت فقيه، به توافق رسيدند. در واشنگتن نگاه ها به كدام سو دوخته شده خاكسپاري خامنه اي و یا نظام، من به نابودي رژيم دلبسته ام. حرف هاي حسن روحاني، فلاحت پيشه و عباس آخوندي عليه رژيم آيا نشانه از هم گسيختن رشته هاي پاوند اهالي ولايت فقيه نيست؟ دكتر سازگارا هواي سياسي واشنگتن را عليه رژيم ميازمايد. پنجره را بگشائيد ناگفته ها را بشنويد.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/127935

لینک یوتیوب:

آخرالزمانی‌ها با جنایاتشان فاتحه ولایت را خواندند / علیرضا نوری زاده

September 18, 2025

شیعه در انتظار یک مارتین لوتر، نه امام زمان
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۴ برابر با ۱۸ سِپتامبر ۲۰۲۵ ۷:۳۰


سید علی خامنه‌ای قبل از جنگ ۱۲ روزه با شِکوه‌های بسیاری از سوی سران حوزه به اصطلاح علمیه که اغلب برکشیده خود او هستند، روبرو شده بود که «سیدنا! طلبه‌ها دیگر مثل سابق نیستند و اطاعت امر نمی‌کنند. حرف‌های عجیب‌وغریب در مباحثاتشان به گوش می‌رسد. روزهای تعطیل شلوارجین و کاپشن به تن می‌کنند. بعضا تنیس و شطرنج بازی می‌کنند و به جای زیارت جمکران ره به ‘جابن’ می‌کشند. اینجور که پیش می‌رویم، فردا در حوزه مرجعی پیدا نخواهد شد و از حالا باید فاتحه حوزه‌ها را خواند.»

خامنه‌ای در ابتدا کوشید غائله را بخواباند، اما با حمله اسرائیل و کشته شدن ۳۰۰ تن از سران سپاه و امنیت‌خانه مبارکه و زرادخانه اتمی و به راه افتادن موج تازه انتقادهای طلبه‌های جوان حوزه، عملا بحث اصلاح حوزه جایش را به سخن در باب سرنوشت نهایی نظام داد.

سپس این مقوله مطرح شد که آیا اصولا جامعه به جایگاه و مرکزی به‌عنوان مرجعیت دینی نیاز خواهد داشت؟ بحث داغی که بین طلاب مدرسه شهیدین درگرفته است. چه کسانی بر ناصیه‌شان از هم اکنون نشان مرجعیت ظاهر شده و مارتین لوتر شیعه آیا هم اکنون سر برداشته یا هنوز از لاک بیرون نیامده است؟

این‌ها سوالاتی‌اند که شاید در نظر بعضی از شما، بین اولویت‌های جامعه ما به‌ویژه در پی برافتادن جمهوری ولایت فقیه (به هر شکل و طریق) جا و مکانی ندارند، اگر جامعه را خوب بشناسیم و نگاهمان فراتر از نوک بینی ایدئولوژی یا باورهای سیاسی‌مان را ببیند، آنگاه درمی‌یابیم که یافتن پاسخ سوالات مذکور ضروری است و در واقع بدون بررسی احتمالاتی که در فردای حوزه‌ها امکان تحقق خواهد داشت، اصولا مسئله عبور از ولایت فقیه و نظام مذهبی غیرممکن است.

جایگاه دین در جامعه

در جامعه امروز ایران، بر پایه نگرش مردم به دین می‌توان جایگاه دین و در کنار آن روحانیت را در جامعه مشخص کرد. در ایران چند نگاه آشنا به مقوله دین و روحانیت وجود دارد که ریشه حداقل یکی از آن‌ها در گذشته پیش از انقلاب و روزگاری دورودیر است.

الف‌ــ نگاه سنتی به دین و روحانیت

بخشی از دینداران در جامعه ما نه با آمدن جمهوری اسلامی و ظهور خمینی مسلمان شده‌اند که مثلا با سقوط رژیم، دینشان از دست برود و روی از روحانیت برگردانند و نه عملکرد رژیم را به حساب دین می‌گذارند که به علت جنایت و فساد و نفاق و فریبکاری اهل ولایت فقیه، تزلزلی در ایمانشان پیدا شود.

در میان این جمع که تعدادشان هم کم نیست و طیف‌هایی از مومنان در جامعه را شامل می‌شود، مرجعیت غیردولتی هنوز هم اعتبار دارد و شخصیتی مثل سیستانی در عراق و وحید خراسانی و علوی بروجردی در ایران نزد این مومنان از مقام و منزلت برخوردارند. ثروتمندان این گروه سر موقع خمس و وجوهات شرعیه خود را می‌پردازند. حال آنکه مثلا برای گریختن از پرداخت مالیات دولتی که آن را ناحق و جائرانه می‌دانند، ممکن است به هر حیله و وسیله‌ای متوسل شوند. بخشی از سنتی‌های بازار، کسبه صاحب‌ریشه، قشری از کارمندان، بخشی از نظامیان به‌ویژه در ارتش و نیروهای انتظامی به این گروه تعلق دارند.

ب‌ــ نگاه سیاسی به دین و روحانیت

این نگاه را در دو قشر و گروه می‌توان دید؛ نخست ذوب‌شدگان در ولایت که شعارها و تظاهرات دین‌مدارانه رژیم را باور دارند و سیدعلی آقا را نایب امام زمان می‌دانند و دیدار جمکران و انداختن نامه‌ در آن دو چاه کذایی سقف اعلای آرزوها و مطالبات آن‌ها است. البته بعد از فرو شکستن پرچم ولایت در دست سرداران اسلام ولایی، این گروه حقانیت رژیم را زیر سوال برده‌اند و دیگر عملکرد رژیم را منطبق با مبانی اسلام ناب انقلابی محمدی نمی‌دانند.

قرائت فاشیستی رژیم از دین برای این دسته از مومنان حکم وحی مُنزل را دارد و هرچه آقا و اصحاب می‌گویند، عین دین و حقیقت است. رژیم اغلب دست‌نشاندگانش را از میان این جماعت برمی‌گزیند. وقتی کسی باور داشته باشد با دعای سیدعلی آقای پایین‌خیابانی به بهشت می‌رود و نوری همدانی عصاکش او در روز حشر خواهد بود، دیگر نمی‌توان از او انتظار داشت در صف آزادگان جای گیرد و برای مقوله مردمسالاری سینه چاک دهد. به جز معدودی از روحانیون، افراد سپاه و بسیج و اطلاعات و نوجوانان مغزشویی‌شده، گروه قلیلی از کارمندان و پایوران رژیم به این مجموعه تعلق دارند.

گروه دوم کسانی‌اند که پوچی و نادرستی اسلام حکومتی را به‌خوبی می‌دانند ولی در کل اصل دین تردید ندارند. با این همه، زیر پرچم تقیه و سازش، می‌کوشند مثل گروه اول خود را وفادار به نظام دینی نشان دهند. بخش عمده‌ای از بازاریان، نیروهای مسلح، طلبه‌ها و مدرسان و گروهی از جوانان به‌ظاهر متدین در دانشگاه‌ها از این دسته‌اند.

حضور این نوع تفکر و نگرش به دین و سیاست را به‌مرور در جمع نیروهای به‌ظاهر حامی نظام از جمله سپاه، بسیج و روحانیت وابسته مشاهده می‌کنیم. طرف به‌ظاهر سردار سپاه یا عضو جامعه مدرسان حوزه و به‌ظاهر تا گردن ذوب‌شده در ولایت سید علی آقا و آماده جانبازی در راه حفظ آرمان‌های انقلاب و آرزویش شمشیر زدن در رکاب امام زمان است، اما اگر پایش بیفتد و خریدار خوب پول دهد، حاضر است آش جمهوری اسلامی را با جایش تقدیم «دشمن» کند.

با شماری از این جمع طی این سالیان برخورد داشته‌ام.

ج‌ــ نگاه اصلاح‌گرایانه به دین

سومین گروه در جامعه ما که با نگاه اصلاح‌گرایانه به دین می‌نگرند، در درجه اول دیندارند؛ البته با درجه اعتقادی که حد معینی ندارد و بنا به وضعیت اجتماعی و محیط زندگی فرد بالا و پایین می‌رود. این‌ها جماعتی‌اند که روشنفکران دینی، ملی مذهبی‌ها، دانشگاهیانی که ریش‌دار و بی‌ریش در میانشان بسیار است. ملاهایی‌اند که در سخنرانی‌ها و نوشته‌هایشان به جای استناد کردن به شیخ صدوق و علامه مجلسی و شیخ عباس قمی، از دکارت و کانت و هگل مثال می‌آورند و با راسل و سارتر و هایدگر دست به گریبان‌اند و به نوعی سکولاریسم و جدایی دین از حکومت را پذیرفته‌اند.

روشنفکران این گروه نیز همچنان درصدد پیوند بخشیدن ترمودینامیک به شرح اللمعه بودند و زمانی که از حکومت مدنی سخن می‌گفتند، ضرورت استفاده نکردن حاکم از تیغ ریش‌تراشی و استفاده از ما نمره ۴ برای کم کردن محاسن را از یاد نمی‌بردند. آفتابه هم در زندگی این دسته از روشنفکران جایگاه ویژه‌ای داشت. هنوز این جمع به مرجعیت دلبسته‌اند، منتها مراجعی که دیگر اثر وجودی و برکات عینی ندارند و «گفتند فسانه‌ای و درخواب شدند» (مثل منتظری، تبریزی ، بهجت و …)

بعضی‌ها به اشتباه تفکر اسلام ناب انقلابی مجاهدین خلق را در این دایره قرار می‌دهند. در حالی که تفکر اصحاب مسعود روی دیگر سکه تفکر ذوب‌شدگان در ولایت است. یعنی گروه دوم «حلقه ب» که پیش از این، از آن‌ها گفتم. با این تفاوت که در تفکر مجاهدین، رجوی جای خمینی و بعد از او خامنه‌ای می‌نشیند، سید المحدثین در جایگاه میرزا علی اکبرخان طبیب‌حضور ولایتی قرار می‌گیرد و آقامهدی همان نقشی را پیدا می‌کند که احمدی‌نژاد برعهده داشت. کافی است فیلم وصل شدن مسعود به امام زمان را در سامرا و رفتار پیروانش را در برابر او مشاهده کنید تا برایتان روشن شود نگاه پیروان ولی فقیه سابقا در جوار وطن با سرسپردگان ولی فقیه حاکم بر وطن تفاوتی ندارد.

دــ گروهی که سابقا دین‌دار بودند و حالا ضد دین شده‌اند

گروه چهارم کسانی‌اند که یا در گذشته افرادی مومن و معتقد بودند اما به‌مرور و با شناخت نظام، در یک واکنش انفعالی حالت ضددین و روحانیت پیدا کرده‌اند. در میان این جمع همه نوع آدمی پیدا می‌شود؛ بازاری، نظامی، دانشجو، استاد، کارگر، کارمند و حتی آخوند.

این افراد در جلوت تظاهر به بی‌دینی نمی‌کنند، اما در خلوت بی‌اعتقادی خود را آشکار می‌کنند. اغلب سران رژیم جمهوری ولایت فقیه به این دسته تعلق دارند.

این جمع، اگر در درون نظام باشند، روحانیت و مرجعیت به‌عنوان پایه اصلی نظام دینی موردتوجه است، اما اگر در بیرون نظام باشند، اعتنایی به مرجعیت و روحانیت ندارند.

بخش دیگر در این دایره به کسانی تعلق دارد که اصولا دین را باور ندارند. بعضی‌هایشان به یک منبع متافیزیکی و خالقی که بر اساس تفکر فرد، شکل و عملش متفاوت است، اعتقاد دارند و بی‌اعتقادی مطلق در جوامعی مثل جامعه ما را خطرناک می‌دانند، اما یکسره مذاهب را نفی می‌کنند.

گروه دیگرشان به کلی منکر خدا و دین و آیین‌اند، اما چون در یک جامعه سنتی زندگی می‌کنند و صبح تا شب صحبت بهشت و دوزخ و نکیر و منکر و پل صراط را می‌شنوند، گاه می‌کوشند برای بی‌اعتقادی خود محملی اعتقادی پیدا کنند. مثلا از یک‌سو خدا و پیغمبر و ائمه را منکر می‌شوند و از سوی دیگر پیام زرتشت و آموزه‌های میترا و توصیه‌های مزدک و مانی را تقدیر می‌کنند و گاه خواستار آن می‌شوند که جامعه ما به دو هزار و ۵۰۰ سال پیش بازگردد و همه ما به جای امام زمان به انتظار ظهور سوشیانت بنشینیم.

ملاحظه می‌کنید که جامعه عجیب و غریبی داریم و این شترگاوپلنگ بودن هم‌زمان برخی از ما، برای رژیمی از نوع جمهوری ولایت فقیه نعمتی است که بر آن دو شکر واجب است.

حال در چنین جامعه‌ای می‌توان مطمئن بود حکایت دین و آخوند و بالتبع مرجعیت، قصه درازی است که حتی پس از زوال جمهوری ولایت فقیه، ادامه خواهد داشت.

در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، بخشی از روحانیون جوان آن روز حوزه با حمایت مرحوم شریعتمداری و دارالتبلیغ اسلامی که مایه و اعتبار از شریعتمداری می‌گرفت، نشریه‌ای را بیرون دادند با نام «مکتب اسلام». در این نشریه دو گروه روحانی جوان ظهور کردند؛ گروهی از نوع امام موسی صدر، ناصر مکارم، سید محمد بهشتی، سید هادی خسروشاهی، علی حجتی کرمانی، سیدرضا صدر، گلسرخی و… که در حوزه دین نیم‌نگاهی هم به سیاست داشتند و از همان ابتدا، به تشک و مخده مرجعیت چشم نداشتند بلکه بر آن بودند تا در حوزه‌های سیاست و فرهنگ و علوم اجتماعی بخت‌آزمایی کنند.

در جریان انقلاب گو اینکه بعضی از این روحانیون به صف انقلاب پیوستند و حتی عهد و میثاق خود با شریعتمداری را از یاد بردند و دست بیعت به خمینی دادند، غیر از بهشتی که بعد از خمینی قدرتمندترین رکن انقلاب شد، ولی خیلی زود به لقاءالله فرستاده شد، بقیه در عین حضور در دایره قدرت ترجیح دادند در صف اول قرار نگیرند. مثل سید هادی خسروشاهی که به ارشاد و سپس وزارت خارجه رفت.

گروه دوم کسانی بودند که ظهور در این هیئت حوزوی وسیله‌ای برای رسیدن آ‌ن‌ها به جایگاه مرجعیت بود. ناصر مکارم شیرازی در راس این قاعده قرار داشت. به همین دلیل هم وقتی از سوی حکومت خلعت مرجعیت پوشید، به سنتی‌ترین پایگاه مرجعیت پیوست و با فراموش کردن حرف‌ها و نوشته‌های دیروز، به یکی از مرتجع‌ترین مراجع قم تبدیل شد.

در مقابل، صدر بلاغی که نویسنده و خطیبی سرشناس بود و برای مرجعیت چیزی کم از ناصر ابوالمکارم شیرازی نداشت، حوزه و مرجعیت را طلاق گفت و حضورش در سیاست نیز در صف مخالفان برانداز نظام بود؛ تا جایی که در جریان قطب‌زاده تا پای مرگ هم رفت.

علی حجتی نیز که بسته سببی امام موسی صدر بود، از همان آغاز انقلاب آبرو به سایه‌بان قناعت حفظ کرد و دست به خون نیالود.

جوانان آن روز حوزه که امروز ریشی تا پر شال دارند، با همه نگرش‌های که به دین داشتند، با برپایی حکومت دینی، جنبه ایدئولوژیکی و دینی آرزوهای خود را براورده دیدند. بنابراین منهای مجتهد شبستری و مصطفی محقق داماد، از هیچ‌کدام اندیشه نوینی در عرصه دین و مذهب ظهور نکرد.

در عوض در طول ۴۶ سال گذشته و در زمانی که حکومت دست آخوندها و مرجعیت نیز زیر سلطه حکومت بود (با منظور داشتن استثناها)، روحانیونی که بعد از انقلاب وارد حوزه شدند و بعضی از خوان کرم سید علی آقا نان خوردند و شهریه گرفتند، این امید را در دل‌ها رویاندند که ظهور مارتین لوتری شیعه از میان آن‌ها دور نیست.

اینکه می‌گویم این رنسانس یک ضرورت است، به دلیل حضور کسانی مثل ناصر مکارم و شیخ حسین نوری همدانی و اعرافی در حوزه است که فردا با رفتن آقایان ۸۰ و ۹۰ ساله، مرجعیت را قبضه می‌کنند و آن‌وقت سروکار ما با مشتی آدم بی‌خدای بی‌اعتقاد به اخلاق و شرافت انسانی خواهد افتاد، از تیره نوری همدانی و محسن غرویان و و آقا تهرانی معلم اخلاق که می‌توانند هر رذالتی را در جایگاه فضیلت بنشانند.

منصور و عبدالله سفاح در راه‌اند. حال چه کسی می‌تواند در برابر این‌ها بایستد؟ از نواب‌ درراه گفته‌ام، از گروه دوم هم گفتم. سومی‌ها را به بعد می‌گذارم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.







advertise at nourizadeh . com